۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

شعر تشت رسوایی



ای وطن از تو من در گریزم 
با دشمنانت همیشه در ستیزم 

دشمنانت تو را در چنگ دارند 
چه کردند با تو که ایرانیان ز نام خود ننگ دارند 

اینان که از خون مردمان خورند 
جملگی ویرانگر و مطیع رهبرند 

آتش به جان این وطن زده اند 
گویی ز قوم مقول این صده اند 

اینان بووند ویرانگرتر ز قوم قاجار
تا بخواهی هستند بی کفایت،بسیار 

گویی ز قوم خون خوار بربرند
در ره خون خواری ز هر درنده ای درنده ترند


در وصف اینان هر چه بگوییم کم است 
هر گوشه از وطن که میبینی کودکی سر به بالین غم است 

نخبگانش همه در زندانند 
گویی اینان فقط مالک ایرانند 

تشت رسواییشان بر زمین افتاده 
گمان میکنند ملت هستند بی خرد و ساده 

این را بدانند این دیگر آخر راه است 
چاه کن همیشه خود در ته چاه است 

رضا امیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر