۱۳۹۴ خرداد ۶, چهارشنبه

مقام بزرگ عمامه دار با عجله وسط معرکه می پرد و همگان را به سکوت دعوت می کند.

اصلا جای تعجب ندارد که هرگاه دزدی و اختلاس یکی از این دانه درشتها بنا بر مصلحتهای باندی و گروهی رو می شود، مقام بزرگ عمامه دار با عجله وسط معرکه می پرد و همگان را به سکوت دعوت می کند. او بهتر از هر کس دیگری می داند که سرنخ این غارتگریها به کجا وصل است و از اینروست که «کِش» دادن را ممنوع می کند تا حرامیان در پناه بزرگ حرامیِ خویش با دست باز به غارت و چپاول ادامه دهند.
راستی! کدام حکومت را حداقل در دوران معاصر سراغ دارید که تا این حد و اندازه طشت رسوائیهایش در خصوص دزدی و غارت و اختلاس از بام فرو افتاده باشد؟!
لیست بالا بلند چپاولها در کارنامۀ این حکومت مبیّن سلطه و احاطۀ فاسدترین و کثیف ترین موجودات این کرۀ خاکی بر سرزمینی است که «اهوارئی» اش می خواندند. سرزمینی که ریشه در این جهان دارد و از دیرباز بواسطۀ فرهنگ و تمدن درخشانش مورد احترام و موجب فخر و مباهات جهانیان بوده است.
فاضل خدادادها، شهرام جزایری ها، مه آفرید امیر خسروی ها، خاوری ها، بابک زنجانی ها، احمدی مقدم ها و صدها و هزاران متخلّس دیگر از این قبیل حاصل و دستاورد رژیمی هستند که سردمداران آنها به خوردن مال و منال مردم تحت عناوین خمس و ذکات و سهم امام عادت دیرینه و سیری ناپذیر داشته اند. موجودات دله ای که دین را سرمایه ای برای تجارت قرار داده و در خوردن مال صغیر و کبیر از دیرباز لحظه ای حتی شک و درنگ نکرده اند.

۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

گزارش ماهانه وضعیت حقوق بشر جامعه بهایی ایران در فروردین و اردیبهشت ماه 94

گزارش ماهانه وضعیت حقوق بشر جامعه بهایی ایران در فروردین و اردیبهشت ماه 94
خبرگزاری بهایی نیوز گزارش تکمیلی خود را درخصوص وضعیت ماهانه حقوق بشر جامعه بهایی ایران در دو دوره زمانی فروردین و اردیبهشت ماه منتشر می کند. این گزارش شامل فشارها و نقض حقوق بشر و همچنین مسایل موجود در خصوص جامعه بهایی ایران خواهدبود. این گزارشات به صورت مداوم و به شکل آمار از سوی خبرگزاری بهایی نیوز منتشر خواهد شد.
۱-ایمان رشیدی و شبنم متحد دوتن از شهروندان بهایی ساکن یزد در سومین روز فروردین ۱۳۹۴ جهت اجرای حکم یک سال حبس تعزیری به زندان یزد منتقل شدند.ایمان رشیدی و شبنم متحد به اتخام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور از طریق عضویت در تشکیلات جامعه بهایی محاکمه و به حبس محکوم شده اند
2.دیگر شهروند بهایی ساکن شهر یزد مهران اسلامی به دلیل آغاز محکومیت خود که پیشتر به همراه بیست تن از شهروندان بهایی بازداشت و به یک سال زندان محاکمه شده بود. به زندان یزد منتقل شد.
3.ممانعت از تدفین یکی از شهروندان بهایی در تبریز، ماموران امنیتی جسدمتوفی را بدون اطلاع خانواده و انجام مراسم مذهبی در شهری به دور از محل سکونت خانواده متوفی (در شهرستان میاندوآب ) به خاک سپردند.(پیشتر نیز چند تن از دیگر شهروندان بهایی اجازه دفن خویشاوندان خود را نداشتند).
4.فرحناز میثاقیان دیگرشهروند بهایى ساکن یزد پس از سه شهروند بهایی دیگر که در فروردین ماه امسال به زندان منتقل شده بودند جهت اجرای حکم یک سال حبس تعزیری به زندان یزد منتقل شد.
5.در اواسط فروردین ماه نیروهای امنیتی همدان با یورش به منازل شهروندان بهایی نه تن از شهروند بهایی را به نام های فریده ایوبی، شاهین راشدى، عاطفه زاهدى، رومینا طبیبى، مینا همتى و پروانه ایوبى حمید آذرنوش، مسعود آذرنوش فتانه مشتاق.بازداشت کردند و به مکانی نا معلوم انتقال دادند .بنا بر اطلاع کمپین نه به آزار زندان هموطنان بهایی هفت تن از این شهروندان بهایی پس از نزدیک به یک ماه با وثیقه آزاد شدند اما 2 تن از شهروند بهایی به نام فریده فتانه مشتاق و فریده ایوبی پس از چند روز از ازادی هفت تن از شهروندان بهایی با قرار وثیقه آزاد شدند.
6-آزادی سه تن از اساتید دانشگاه بهائیان پس از چهارسال زندان. رامین زیبایی ، فرهاد صدقی و محمود بادوام از جمله اساتیدی بودند که چهار سال پیش در شعبه 28 دادگاه انقلاب به چهار سال زندان محکوم شده بودند.ماموران امنیتی در تاریخ 1خرداد سال 1390 با یورش به منزل چندین شهروند بهایی در چهار استان تعدادی از اساتید دانشگاه بهائیان بازداشت کردند. در این بازداشت ها صدف ثابتیان ، نوید اسدی و امیر هوشگ امیرتبار نیز بازداشت شده بودند.
7- پلمپ کسب و کار شهروندان بهایی در کرمان. 12تن ا شهروندان بهایی در شهر رفسنجان به دلیل تعطیل کردن کسب و کار خود در تعطیلات آئین بهایی با پلمپ محل کارهایشان روبرو شدند. پیشتر در آبان ماه سال گذشته نزدیک به 80 محل کسب بهائیان در شهرهای جیرفت، کرمان و رفسنجان به دلیل تعطیلی مذهبی در ایام عید رضوان با پلمپ روبرو شده بودند.
8- محاکمه سه تن از شهروندان بهایی در گرگان. سه تن از شهروندان بهایی ساکن گرگان در تاریخ پنج اردیبهشت ماه در شهر گنبد کاووس محاکمه شدند. هنا عقیقیان ، بیتا هدایتی و کوشک باغی در ادامه بازداشت وسرکوب گسترده بهائیان در سال 1391 در گرگان و گنبد کاووس محاکمه شده اند.پیشتر دیگر بهائیان ساکن گرگان و گنبد کاووس که در پاییز سال 1391 بازداشت شده بودند در گروه های سه تا چهار نفره محاکمه شده بودند.
9- روحا ایمانی شهروند بهایی ساکن کرمان پس ازتفتیش و بازداشت از سوی ماموران امنیتی به اداره اطلاعات یزد منتقل شد. ماموران امنیتی با یورش و برخورد فیزیکی وارد منزل خانم ایمانی شدند . این ماموران خود را نیروهای وزارت اطلاعات معرفی کردند.

رییس هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران بازداشت شد




امروز دوشنبه، علی اکبرباغانی نایب رییس هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران، پس ازحضوردردادسرای زندان اوین، برای اجرای حکم به زندان رجایی شهرمنتقل شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از حقوق معلم و کارگر، پیش از این در طول اعتراضات ماههای اخیر معلمان، اعضای هیات مدیره کانون صنفی معلمان بارها تهدید به اجرای حکم شدند که در نهایت، امروز حکم آقای باغانی اجرایی شد.
گفتنی است در سال هشتاد و نه و پس از نشست شورای مرکزی، آقایان اسماعیل عبدی در اداره آموزش و پرورش اسلامشهر، محمود بهشتی لنگرودی و علی اکبر باغانی در تهران دستگیر و روانه ی بازداشت در بند ۲۰۹ اوین شدند، هر یک حدود دو ماه در زندان اوین بند ۲۰۹ به شکل انفرادی گذراندند. و پس از آن با قرار وثیقه هایی سنگین آزاد شدند.
درتیرماه هشتاد و نه، علی اکبر باغانی دبیرکل پیشین و نایب رییس فعلی کانون توسط قاضی پیر عباسی به تحمل یک سال حبس در قزل حصار و دو سال تبعید به زابل محکوم گردید، لازم به ذکر است که علاوه بر این یک سال، آقای باغانی، ۵ سال حبس تعلیقی مربوط به سال ۸۵ و تجمعات معلمان در آن سال نیز در پرونده دارد که از صدور حکم تجدید نظر آن ۴ سال سپری شده است.

اعتراض شدیداللحن فعال 82 ساله به دیکتاتور فاشیست


اعتراض شدیداللحن فعال 82 ساله به دیکتاتور فاشیست
خامنه اى يك ديكتاتورى مطلق فاشيستى در ايران ايجاد كرده است.
اعتراض دكتر ملكى به ديكتاتورى خامنه اى و دروغگويي روحانى/ ظريف مزخرفات جمهورى اسلامى را تكرار مي كند/ اگر نرگس محمدى ها و احمد زيدآبادى ها زندانى عقيدتى نيستند، پس چيستند
دكتر محمد ملكى فعال مشهور حقوق بشر در اظهار نظرى جديد ضمن اعتراض به ديكتاتورى على خامنه اى و دروغگويي حسن روحانى و محمد جواد ظريف ، از وزير خارجه روحانى پرسيده است: اگر نرگس محمدى ها و احمد زيدآبادى ها زندانى عقيدتى نيستند، پس چيستند؟
به گزارش خبرنگار بزرگترين كمپين حقوق بشرى، دكتر ملكى در گفتگو با راديو فرهنگ، تصريح كرد كه على خامنه اى يك ديكتاتورى مطلق فاشيستى در ايران ايجاد كرده است.
وى تاكيد كرد كه آماده است در هر دادگاه بين المللي عليه جمهورى اسلامى در خصوص اعدامهاى گسترده و نحوه رفتار آنها بازندانيان به ويژه در دهه ٦٠ و ٨٠ ، شهادت بدهد.
ملكى در عين حال خاطرنشان كرد كه به رغم اينكه بارها در اين خصوص اعلام آمادگى كرده ولى مجامع و سازمان هاى بين المللي و كشورهاى غربى به دنبال منافع خود هستند و به فكر وضعيت حقوق بشر در ايران نمي باشند.
** روحانى به هيچيك از وعده هايش عمل نكرد
دكتر ملكى در ادامه اين گفتگو ضمن انتقاد از دروغگويي هاى حسن روحانى ، گفت: روحانى ادعاهاى زيادى داشت ولى به هيچيك از وعده هايش عمل نكرد.
عضو بزرگترين كمپين حقوق بشرى با تاكيد بر اينكه وضعيت زندانيان سياسي خيلي بدتر شده است، به دو نمونه برخورد اخير جمهورى اسلامى با نرگس محمدى و احمد زيدآبادى اشاره كرد و اظهار داشت: آقاى احمد زيدآبادى را پس از شش سال زندان ، بدون اجازه ملاقات با خانواده به گناباد تبعيد كرده اند و آنگونه كه حقوقدانان از جمله خانم نسرين ستوده گفته اند، اين اقدام خلاف قانون است.
اين فعال حقوق بشر ٨٢ ساله يادآور شد كه اين اقدامات حتى در زمان شاه صورت نمي گرفت ولى الان در دوره رييس جمهور روحانى كه ادعاهاي زيادى داشت، انجام مي شود.
دكتر ملكى تصريح كرد: متاسفانه وضع روز به روز بدتر مي شود و روحانى همه اش شعار مي دهد.
** تكرار مزخرفات جمهورى اسلامى توسط ظريف
نخستين رييس دانشگاه تهران پس از انقلاب در ادامه ضمن انتقاد از سخنان محمدجواد ظريف وزير خارجه حسن روحانى مبنى بر اينكه در ايران زندانى عقيدتى نداريم، خاطرنشان كرد: سخنان ظريف، تكرار مزخرفاتى است كه جمهورى اسلامى طى سه دهه گذشته مطرح كرده است.
دكتر ملكى ضمن اظهار تاسف از سخنان ظريف، گفت: وزير خارجه روحانى به اين پرسش پاسخ بدهد كه اگر نرگس محمدى ها، احمد زيدآبادى ها و ماها زندانى عقيدتى نبوده و نيستيم، پس چى هستيم؟ چرا ما را بخاطر قبول نداشتن ولايت فقيه زندانى كردند؟

۱۳۹۴ خرداد ۲, شنبه

شعر تشت رسوایی



ای وطن از تو من در گریزم 
با دشمنانت همیشه در ستیزم 

دشمنانت تو را در چنگ دارند 
چه کردند با تو که ایرانیان ز نام خود ننگ دارند 

اینان که از خون مردمان خورند 
جملگی ویرانگر و مطیع رهبرند 

آتش به جان این وطن زده اند 
گویی ز قوم مقول این صده اند 

اینان بووند ویرانگرتر ز قوم قاجار
تا بخواهی هستند بی کفایت،بسیار 

گویی ز قوم خون خوار بربرند
در ره خون خواری ز هر درنده ای درنده ترند


در وصف اینان هر چه بگوییم کم است 
هر گوشه از وطن که میبینی کودکی سر به بالین غم است 

نخبگانش همه در زندانند 
گویی اینان فقط مالک ایرانند 

تشت رسواییشان بر زمین افتاده 
گمان میکنند ملت هستند بی خرد و ساده 

این را بدانند این دیگر آخر راه است 
چاه کن همیشه خود در ته چاه است 

رضا امیری

۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

پرونده اتمی و هم‌سو شدن بیت رهبری با فرماندهی سپاه

پرونده اتمی و هم‌سو شدن بیت رهبری با فرماندهی سپاه
کورش عرفانی
‌ در حالی که قدری بیش از یک ماه به پایان مهلت نهایی مذاکرات برای تدوین توافقنامه جامع نهایی مانده، رهبر نظام جمهوری اسلامی، در اظهاراتی کم‌سابقه امکان هر گونه بازدید از مراکز نظامی ایران و هر گونه همکاری در زمینه مصاحبه بازرسان با کارشناسان اتمی ایران را رد کرد. به این ترتیب یکی از خواست‌های اصلی گروه ۱+۵ مبنی بر شفاف‌سازی بخش‌های سئوال‌برانگیز فعالیت‌های اتمی ایران، می‌تواند امکان‌ناپذیر شود.
این اظهارات چه نقشی در شرایط کنونی خواهد داشت؟ چرا ولی فقیه نظام این زمان را برای چنین موضعی برگزیده است؟ آیا تصمیم او می‌تواند به عنوان اقدامی کارشکنانه از طرف کشورهای غربی تعبیر شود؟ واکنش آنها چگونه خواهد بود؟ نوشتار حاضر به پرسش‌های فوق می‌پردازد.
حساسیت نسبت به بازدیدهای نظامی
مقامات ایران مدت‌ها بود که نسبت به بحث اجازه بازرسی از مراکز نظامی این کشور، واکنش نشان می‌دادند. ظاهرا پس از انتشار «فاکت شیت» آمریکا، که به دنبال تفاهم شفاهی دو طرف در لوزان منتشر شد، مشخص گردید که بازرسی از تاسیسات مشکوک، اعم از اتمی و غیر اتمی، بخشی از برداشت مشترک آنها بوده است. این تاسیسات شامل پایگاه‌های نظامی ایران هم می‌شود، از جمله مرکز نظامی پارچین که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مدت‌هاست تقاضای بازدید از آن را دارد.
دولت ایران تاکنون این امکان را فراهم نکرده و علاوه بر آن حاضر نشده به روشنی به سوالات آژانس درباره چرایی آزمایش ماشه سلاح هسته‌ای در آن جا پاسخ گوید. بی شک پارچین و برخی دیگر از مراکز نظامی ایران در لیست هدف‌هایی قرار دارند که بازرسان آژانس می‌خواهند آنها را به فاصله کوتاهی بعد از امضای توافقنامه نهایی مورد بازرسی قرار دهند.
وزیر امور خارجه فرانسه، لوران فابیوس، در مصاحبه‌ای ضمن تاکید بر این که شفاف‌سازی نظامی بخشی از معامله است، گفت حداکثر مدت زمانی که دولت ایران باید بعد از امضای توافقنامه، امکان بازرسی از مراکز نظامی خود را فراهم کند ۲۴ روز است. او سپس با تردید اضافه کرده است: «اما در ۲۴روز ممکن است چیزهای زیادی سر به نیست شوند.»
با اتکاء به این نکات، می‌توان دریافت که موضوع بازدید از مراکز نظامی تا چه حد برای کشورهای غربی مهم است و ضرورت بازدید سریع آنها به طور جدی در دستور کار آنهاست. هدف این است که هیچ راهی، از جمله یک راه مخفی، برای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی فراهم نباشد. ممکن است وسواس کشورهای غربی نسبت به موضوع بازدید از مراکز نظامی ایران به طور صرف، حداقل به طور رسمی، برای اطمینان از نبود فعالیت‌های مرتبط به ساخت بمب اتمی در این مکان‌ها باشد، اما برای جمهوری اسلامی معنا و اهمیت عمیق‌تری دارد.
تهران و اهمیت استراتژیک حذف بازدیدها
جمهوری اسلامی استراتژی امنیت منطقه‌ای خود را بر روی این گذاشته بود تا با رسیدن به بمب اتمی یا حداقل تکنولوژی ساخت آن، جدی گرفته شده و هیچ سناریویی از جانب قدرت‌های جهانی یا منطقه‌ای (مانند آمریکا یا اسرائیل) حذف رژیم ایران را جزیی از استراتژی خاورمیانه‌ای خود قرار ندهد. این انگیزه اولیه‌ای بود که سبب شد پروژه رها شده فعالیت‌های اتمی پس ازانقلاب را بار دیگر در دهه نود میلادی از سر گیرد. در میانه دهه اول قرن بیست و یکم و با باز شدن پای آمریکا به افغانستان و عراق، سران نظام در درستی تئوری امنیتی-دفاعی خود راسخ‌تر شدند.
آنها دیدند که در نبود امکان دفاع اتمی از خود، افغانستان و عراق اشغال شده و رژیم‌های حاکم بر آنها کنار زده شدند. در حالی که چند سال بعد کره شمالی با نشان دادن قدرت اتمی خود، از لیست سیاه آمریکا خارج شد و رژیم دیکتاتور آن به صورت دست نخوردنی جلوه می‌کرد.
این واقعیت‌ها رژیم ایران را تشویق کرد که هر چه بیشتر در مسیر دستیابی به قدرت اتمی سرمایه گذاری کرده و برای آن تلاش کنند. آنها در این دهه، حداکثر کوشش را به خرج دادند تا شاید با آزمایش نخستین بمب هسته‌ای ضمانت نامه‌ای برای بقای نظام فراهم کنند. اقدامات پیشگیرانه کشورهای غربی، مانند آلوده کردن سیستم‌های مراکز اتمی ایران به ویروس و برخی دیگر از اقدامات مثل ترور دانشمندان اتمی و به زعم برخی، ایجاد انفجار در پایگاهی در شرق تهران، سبب شد که تقویم اتمی نظام به تحقق نپیوندد.
به دلیل این عدم موفقیت، بدیهی بود که رژیم ایران به طور موازی روی سلاح‌های متعارف سرمایه‌گذاری کند و بکوشد به قوی‌ترین نوع آنها دست یابد. از همین روی نیز به توسعه و تولید موشک‌های دوربرد پرداخت و تلاش کرد با افزایش برد و قدرت انفجاری آنها برای خود یک «آلترناتیو بمب اتمی» بسازد.
در حال حاضر، موشک‌های نسل جدید قدیر و سجیل که در رده موشک‌های قاره‌پیما (بالیستیک) ارزیابی می‌شوند، یگانه برگ تسلیحاتی-استراتژیک حکومت ایران به شمار می‌روند. برگی که اگر از دست رود تمام وزن استراتژیک حکومت ایران را در منطقه و جهان زیر سوال خواهد برد.
به نظر می‌رسد نگرانی اصلی نظام در این است که بازدیدهای مطرح شده برای توافقنامه جامع نهایی، به برآورد مشخص کشورهای غربی و سازمان‌های اطلاعاتی وابسته به دولت‌های مختلف منطقه از توان نظامی ایران بیانجامد. تا زمانی که چنین برآورد دقیقی وجود نداشته باشد، ایران می تواند شبح یک قدرت آن چنانی تسلیحاتی را بر سر کشورهای بزرگ و خطرساز منطقه (اسرائیل، عربستان سعودی و…) حفظ کند. یعنی با استفاده از یک استراتژی تبلیغاتی توام با بلوف، خود را به عنوان قدرتی سهمگین و مخرب جلوه دهد، کاری که تا به حال صورت گرفته است و مانورهای نظامی پیاپی و پرده‌برداری متعدد از این یا آن پروژه ی تسلیحاتی ابزارهای این کار بوده‌اند.
تهران می‌خواهد ابهت تبلیغاتی را برای خود حفظ کرده و دشمنان بالقوه و بالفعل را از نزدیک شدن به مرزهای ایران منصرف سازد، اما اگر موضوع بازدید از مراکز اتمی به صورت دقیق و کارشناسی آغاز شود، چه‌بسا افشاء شود که نیروی نظامی ایران ضعیف‌تر از آن چیزی است که دستگاه تبلیغاتی این کشور جلوه می‌داد. در این صورت بسیاری از محاسبات دولت‌های متخاصم برای برخورد نظامی با ایران می‌تواند مورد بازنگری قرار گیرد و آنها را به عمل در این زمینه تشویق کند.
به طور مثال اگر اسرائیل از محدودیت کمی و کیفی قدرت موشک‌های دوربرد رژیم ایران نسبت به مرزهای خود باخبر شود، چه بسا در طرح حمله هوایی به تاسیسات اتمی ایران، با اطمینان خاطر بیشتر و نگرانی کمتر اقدام کند.
خط سپاه، خط رهبری
اظهارات رهبر ایران و اهمیت آن را باید نمودی از نفوذ سپاه بر بیت رهبری ارزیابی کرد. اینک که مذاکرات به تاریخ نهایی خود نزدیک می‌شود، رژیم ایران به اتخاذ تصمیم نهایی و البته سخت و دردناک نزدیک می‌شود؛ این که آیا می‌خواهد به ازای تخفیف مشروط در تحریم‌های اقتصادی، محدودیت‌های قطعی در زمینه‌های اتمی، نظامی و سیاسی را پذیرا شود یا خیر.
برای جمهوری اسلامی زمان آن رسیده که برای چنین واقعیتی تصمیم بگیرد: تحریم بیشتر، حمله نظامی، جنگ و شورش‌های داخلی و یا تسلیم اتمی و شانس باقی ماندن برای یک استحاله تدریجی.
از آن جا که در نظام‌های استبدادی، نهاد دارای اسلحه حرف آخر را می‌زند، در این موقعیت خاص تاریخی به نظر می‌رسد که بیت رهبری نیز چاره‌ای جز دنبال کردن خط سپاه را ندارد. سپاه نیک می‌داند در فردای امضای توافقنامه، باید واگذاری امتیازات در زمینه‌های نظامی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی را آغاز کند و منحرف کردن روند توافق اتمی یا توقف آن از همین روست.
رهبر ایران اینک حرفی را می‌زند که سپاه می‌خواهد. بیت رهبری به دلیل وابستگی نظامی وامنیتی خود به سپاه پاسداران، تا حد سخنگوی خط سپاه در پرونده اتمی تقلیل یافته است.
هم‌سویی مواضع ولی فقیه با سپاه، بی شک دولت روحانی و جناح‌های طرفدار مذاکرات در درون نظام را در موقعیتی سخت قرار می‌دهد و جنگ قدرت را تشدید خواهد کرد. آن بازی که خامنه‌ای با اظهارات خود وارد آن شده، برنده‌ای ندارد، اما بازنده آن، کل کشور و از جمله همان کسانی خواهند بود که آن را برای کشور تدارک دیده‌اند. تشدید تحریم‌ها، محاصره دریایی، انزوای دیپلماتیک بیشتر و در نهایت، حمله نظامی و جنگ از جمله نتایج استراتژیی هستند که اظهارات خامنه‌ای در مورد عدم امکان بازدید از مراکز نظامی بخشی از آن است. به نظر می‌رسد که حفظ قدرت بار دیگر قطب‌نمای رهبری شده و آن را با سپاه در یک جبهه قرار داده است.

دیکتاتور به پایان سلام کن..


هاشمی: در نبود يک فرد مناسب، رهبری می‌تواند شورايی باشد
اکبر هاشمی رفسنجانی رييس مجمع تشخيص مصلحت، در گفت وگو با روزنامه جمهوری اسلامی به پرسش هايی در خصوص وظايف مجلس خبرگان رهبری و نظارت بر رهبر و همچنين اقدامات «افراطی ها» در ايران پاسخ داده است. اکبر هاشمی رفسنجانی در اين مصاحبه که بخش دوم ان روز يکشنبه ۲۶ بهمن منتشر شده است در خصوص آينده رهبر جمهوری اسلامی پس از مرگ علی خامنه ای، رهبر کنونی ايران، با توجه به قانون اساسی گفته است: «من می‌گويم کاری که کرديم، در زمان خودش کار درستی بود. اينکه به دست چه کسی می‌افتد، يک نگرانی برحق است. امّا اگر اشکالی هست، در عملکرد خبرگان است. اگر خبرگان به وظيفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن يک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورايی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است.»
حال نظر موافقان و مخالفان را با هم می‌خوانیم:
- شورایی شدن رهبری یک گام بزرگ در رسیدن به دموکراسی واقعی در ایرانه.
- ما می گیم خر نمی خواییم ، پالونه خر عوض می شه
- این انقلاب از ریشه مشکل داره انقدر تو سر هم برای خبرگان و رهبری نزنید
- یکی کم بوده شورائی اش میکنه یعنی اصل ١٢ امام اجرا میشه مبارکه .
- کشیدن این بحث‌ها یعنی‌ اینکه ما هستیم فعلا جمهوری اسلامی تثبیت شده، زهی خیال باطل......و هر کسی‌ در اینبار بحث کرد بدانید از جمهوری اسلامی هست در هر لباس و نام......دیکتاتور به پایان سلام کن....ما از کوچه‌های تاریک تاریخ داریم می‌گذریم.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

جنگ گرگهاست مردم هشیار باشید

جنگ گرگهاست مردم هشیار باشید
بس است خواب غفلت وقت آن است بیدار باشید

در پس پرده روبهی مکار خوابیده
بار دیگر برای فریبتان نقشه کشیده

دیروز شیخ اصلاحات بود منجی 
امروز شیخ اعتدال است منجی 

این آن ندارند با هم فرقی‌ 
همه با دروغ گویند آمده‌ایم  برای ترقی‌

جنگ قدرت بینشان در گرفته 
کّل این کشور را سپاه و رهبر  گرفته

جایی که حاکمانش گرگ و روباه و شغال است 
داشتن زندگی‌ خوب از آرزوهای محال است

به چشم خود میبینی‌  این همه زندانی سیاسی در بند
چه شود گفت بنیانتان دروغ هست ,هر چند 

از کدامش بگویم لاله‌های در بند 
یا پرندگان در قفس که حتا  ندارند  مجال نفس 

حال باید گفت, زندان ایران
نیست به بزرگی‌ آن در جهان 

حال ندارد فرقی‌ زندان اوین باشی‌ 
یا در خیابان سوار ماشین باشی‌ 

برای رهایی از این زندان بزرگ 
باید که رها شد ز دست روباه و شغال و گرگ 

باید که دوباره شود قلمرو شیران
آری این است مستحق کشوری  به نام ایران
رضا امیری

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پير دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقيقي به سمن خواهد داد / چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
اين تطاول که کشيد از غم هجران بلبل / تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگير / مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
اي دل ار عشرت امروز به فردا فکني / مايه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد/ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
گل عزيز است غنيمت شمريدش / صحبت که به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود / چند گويي که چنين رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوي اقليم وجود / قدمي نه به وداعش که روان خواهد شد..........
حافظ

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۹, شنبه

بهاییت در ایران

نقض سیستماتیک حقوق بهاییان در ایران از صدر حکومت ایران نشئت میگیرد، در ایران حاضر بهایی ها از اکثر حقوق شهروندی محروم هستند یکی از مهمترین آنها حق تحصیل میباشد بهایی ها حدود 30 سال است که نمی توانند به دانشگاه با وجود نخبگان زیادی که در این اقلیت هست بروند ، از امنیت شغلی برخوردار نیستند نمی توانند شغل مناسبی داشته باشند به دلیل بهایی بودن در کارهای دولتی اجازه وارد شدن ندارند . حتی بیزنس های شخصی هم غریب به اتفاق تعطیل میشود. به عنوان مثال در شهر سمنان اکثر مغازه های بهایی تعطیل شده اند و صاحبان آنها در زندان هستند فقط به جرم بهایی بودن حق مالکیت هم ندارند و اموالشان هم مصادره میشود کاملاً بدون دلیل . کودکان بهایی خیلی وقتها جلویی بچه های دیگر تحقیر میشوند بخاطر دینشان، و اما مشکلات بهاییان تا جایی هست که مردگان بهاییان هم در آسایش نیستند چون از طرف دولت با بولدوزر قبرستانهای بهایی ها را ویران میکنند. در واقع این مشکلات در قانون اساسی ایران نهادینه شده است و بهاییت در ایران به رسمیت شناخته نمیشود. در حالی که طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر تمام افراد میبایست خارج از رنگ نژاد دین مذهب جنسیت از تمام حقوق شهروندی برخوردار  و مساوی باشند. ولی متاسفانه کار بدانجا رسیده است که بهاییت در ایران جرم محسوب می شود و خانواده های بهایی هیچگونه حقی در ایران  ندارند و عده ای نا آگاه که قطع به یقین از طرف حکومت ایران حمایت می شوند دست به آزار و اذیت بهاییان می زنند خود نظام هم به صورت سیستماتیک آنهارا مورد آزار و اذیت قرار میدهد و حقوق  شهروندی آنها را نادیده می گیرد وهمه روزه شاهد دستگیری بهاییان فقط به جرم بهایی بودن هستیم. و چه خانواده های را که از هم میپاشد بهاییان که میکوشند تا با کمترین امکانات مناسک و مراسم های مذهبی خود را به فرزندان خود آموزش بدهند ولی با مخالفت حکومت روبرو هستند. به طور مثال بنیاد یاران که اعضای آن از هفت نفر تشکیل میشد همگی دستگیر و به حکم های سنگین زندان محکوم شدند که حتی این افراد از حقوق اولیه زندان هم مثل ملاقات حضوری یا غیر حضوری ویا تلفن و مرخصی محروم هستند به طور مثال خانم فریبا کمال آبادی که یکی از اعضای گروه یاران که به علت بهایی بودن بیست سال حکم گرفته اجازه شرکت در مراسم عروسی دخترش را نیافت مادری که هفت سال است در زندان به سر می برد و  یک بار هم مرخصی نیامده، خانم کمال آبادی حتی تقاضا کرده بود 
که با دستبند در مراسم عروسی فرزندش ترانه حاضر شود که با تقاضای او موافقت نشد. و این مادر با نوشتن نامه ای به فرزندش اکتفا کرده، من سعی کردم که گوشه ای از رنج های این مادر را در نامه ای که نوشته بود بنویسم. در این لحظه که قلم به دست گرفته ام و برایت می نویسم دریای سرور در من موج میزند و امواج شعف بر ساحل قلب می کوبد.برخی چنین گمان کنند که درد و رنج همواره با حزن و اندوه ملازم است اما اینگونه نیست. چه که می توان در اوج درد و رنج در فضای بی کران سرور بال گشود و در آسمانهای رفیع شادمانی پرواز نمود. این درد چیست و این سرور کدام است؟
این درد، درد فراق است، درد هجر مادری است که سالیانی چند از کودکش دور گشته، بی مدد زبان برایش ترنمات عاشقانه سروده، با هیکل خیال تنگ در آغوشش فشرده و گرمایش بخشیده، بی چشم سر برآمدن و بالا کشیدنش را نگریسته و اکنون با چشم روح، او را آراسته و برازنده در لباس سفید عروسی نظاره می کند.
این درد، درد فراق است، درد هجر کودکی است که از مادر جدا گشته و بی آنکه سهمش را از حق مادری بستاند، رشد کرده و بالیده. در لحظات تلخ و شیرین کودکی، در اوقاتی که سخت نیازمند گرمای مادر بوده اورا در کنارش نداشته و اکنون نیز در زیباترین و با شکوه ترین لحظات حیاتش، در مراسم ازدواجش جای مادر را خالی می یابد.
این درد رایحه ای دلپذیر دارد زیرا آکنده از عطر خوش سرور است: این سرور، سرور مادری است که کودکش را جوانی برازنده می یابد، او را مصمم و استوار میبیند، کردارش را متین، انتخابش را فرید و آمالش را منیع مشاهده می کند و انتخابش را می ستاید.
این سرور، سرور کودکی است که معنای هجر مادر را در می یابد و با گام نهادن در مسیر خدمت این معنا را غنا می بخشد و اکنون دست در دست فرید مسیر خدمت را با قوت و سرعتی افزون تر از قبل می پیماید.

ترانه و فرید عزیزم

می دانم که مرا به خاطر تمامی قصورهایم خواهید بخشید. می دانم که عذر مرا از عدم حضورم در این شادترین اوقات حیاتتان خواهید پذیرفت. می دانید که با تار و پود جانم و با تمامی سلولهای وجودم در کنارتان هستم و دعایم در فضای مراسمتان آکنده است. می دانید که تمامی تلاشم را برای حضورم به کار گرفته ام: می دانید که برای شرکت در مراسم ازدواجتان درخواست مرخصی نموده ام و امروز پس از گذشت حدود 7 سال از در بند شدنم حتی در شرایطی چنین خاص با درخواستم موافقت نکرده اند. می دانید که پس از رد درخواست مرخصیم تقاضای اعزام چند ساعته ولو تحت الحفظ و با دستان بسته و با حضور مامور نموده ام. حتی هم بندی های مهربانم نیز طی ارسال مکتوبی به مسوولین، این درخواست را از جانب خود مطرح ساختند.

اگرچه موافقت اولیه با این درخواست، موجب امیدواری و شادی شما شد و سعی نمودید برنامه هایتان را تغییر و با شرایط جدید تطبیق دهید، اما پس از چند روز با آن نیز مخالفت گردید.

پس از اعلام این مخالفت به من، زمانی که از دفتر کارشان خارج شدم، خود به دنبالم فرستادند و قول انجام سومین درخواستم یعنی اجرای عقد در زندان اوین را دادند. قرار شد اتاقی در ساختمان اجرای احکام در اختیارمان گزارده و عقد با حضور حداکثر ده نفر برگزار گردد و من این قرار نهایی را تلفنی به اطلاعتان برسانم. اگر چه شما از مخالفت با اعزامم محزون شدید ولی با اعتماد به قول مسوولین به این آخرین امکان دل بستید و بار دیگر برنامه هایتان را تغییر و با شرایط جدید تطبیق دادید، اما سرانجام اعلام نمودند که با شق سوم نیز مخالفند و چنین شد که من امکان حضور در عزیز ترین لحظه ی حیاتمان را نیافتم.

می بینید با چه روشی با زندانی رفتار می شود؟ و چه شکنجه ی نامحسوسی به کار بسته می شود؟ گویی با سنگی و چوبی بی جان روبرویند که هر نوع به آن ضربه زنند با آن بازی کنند و پرتابش نمایند چیزی حس نکند.(اما سخت در اشتباهند زیرا در آن هنگام نه ما، که خودشان همچون آن سنگ و چوبند و از تمامی احساسات انسانیشان عاری چه که قادر به درک احساسات عمیق مادری و فرزندی نیستند.)

ترسشان از کیست و بیمشان از چه؟ از مادری است که فقط و فقط به جرم اعتفاد به دیانت بهایی باید بیست سال از ایام حیاتش را در زندان بگذراند و پس از گذشت حدود هفت سال حتی برای چند ساعت از شرکت در مراسم ازدواج فرزندش محروم باشد؟ جرم من زیباترین جرم عالم است. جرمی است که نه تنها من بلکه تمامی نسل های آینده ی من نیز به آن افتخار می کنند. جرمی است که در طی تاریخ، تمامی اولیا و انبیا به جهت داشتن آن متاعب عظیمه و مصائب شدیده دیده اند. جرم من پرستش خداوند یکتا و اذعان به حقانیت تمامی ادیان الهی است. جرم من کوشش به جهت تحقق آرمان وحدت عالم انسانی و صلح عمومی است. جرم من پروراندن آرزوی خدمت به عالم بشری در سر و عشق آدمی در دل است.جرم من تلاش در احیای کشور مقدسمان ایران و اعتلا و سرافرازی آن است.
بگذارید باز هم برایتان از سرور بگویم که با تابش و درخشش بی نظیرش تجلیات درد و رنج را بی رمق، بل محو می سازد.
ترانه ی گلم، اگر با جدایی من، به ظاهر از موهبت داشتن مادر محروم شد از موهبت بزرگ تر مادری مهربان تر بهره مند گردیدی و فریبای دیگری آغوش پر مهرش را بر تو گشود. همان طور که در طول حیاتت آغوش گرم مادران دیگری را نیز تجربه کرده ای: عالیه زرین کار، فیروزه اولادی، فریبا اشراقی و بسیاری از عزیزان دیگر و اینچا من با قلمی عاجز و بیانی نا توان، عشق و ایثارشان را ارج می نهم.
جلوه ی دیگر سرور و شادکامی نصیب من است: من نیز اگرچه از همراهی و زندگی در کنار دو دخترم محروم شده ام، اما به داشتن دختران عزیزی مفتخر گشته ام که علاوه بر من، ایران و ایرانیان به داشتن ایشان افتخار خواهند نمود.
کسانی که با کمالات و قابلیاتی بی نظیر بهای گزاف گذر عمر، استعداد و جوانی خود در زندان را در ازای کسب عزت و سربلندی ایران عزیز می پردازند. این است تحقق آرمان ما:جهان یک خانواده گردد و روابط آدمیان همانند روابط مادران و دختران ؛ پدران و پسران و خواهران و برادران، عاشقانه شود.



اعدام در ایران


پیش از 35 سال است در ایران انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است. که بر اساس اسلام جامعه ای خواهد ساخت مملو از معنویت جامعه ای پیش رفته ، هم در امور  مادی و هم معنوی ، پر از عدالت و اری از ظلم ، این حرفهای  روحانیون انقلابی و در راس آن خمینی بود که با فریاد زدن این که ما میخواهیم غیر از این که زندگی مادی شما تعقیر دهیم زندگی معنوی شما راهم تعقیر خواهیم داد،او میگفت میخواهیم به وسیله اسلام در جهان گسترش پیدا کنیم،او میگفت که ما دستگاه قضایی را خواهیم ساخت که هر صاحب حقی را در کمترین زمان ممکن به حقش برسانیم،او میگفت ما ریشه مفاسد اجتماعی را بر میکنیم طوری که کشوری عاری از همه مفاسد و بدی ها داشته باشیم.



ولی حالا بعد از 35 سال چه بر سر کشور امده است ، مردمی زیر خط فقر و فحشا و اعتیاد و امار بالای بیکاری کودکان کار محیط زیست رو به نابودی و مسئولان رانت خوار که هر روز از هر گوشه ان صدای اختلاص های میلیاردی به گوش میرسد از نظر اعتبار در دنیا یکی از بی اعتبارترین مردم دنیا هستیم دست اورد این انقلاب جز ترور جنگ وخونریزی و اعدام چه بوده است.همان طور که میدانید در جوامع مستبد که در ان سیاست قانون جنگل حاکم است حکومتها تا زمانی که از طرف افکار عمومی فعالین حقوق بشر تحت فشار قرار نگیرند پروسه اعدام متوقف نخواهد شد. فشارهای ضد انسانی که این روزها علیه زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای رژیم فاسد جمهوری ولایت فقیه انجام می گیرد، ولایت فقیه که خود را مالک جان و مال مردم ایران میداند و مردم را افرادی نافهم  و صغیر محسوب مکند که قادر به تشخیص مصلحت خویش نیستند، و طبعاً به زور هم می تواند ما گوسفندان را به سوی مصلحتمان سوق دهد،مردم خوب از نظر ولایت فقیه مردمی هست که بدون چون و چرا فرامین او راقبول کند او سعی دارد همه را به بسیج تبدیل کند ، نوجوانانی که باید در شروع جوانیشان دانش بیاموزند توسط این سیستم شستشوی مغزی شده و به بدترین درندگان تبدیل میشوند .حتی برترین متخصصان و روشن فکران هم باید مواظب باشند که در گفته ونوشته هایشان مطیع رهبر باشند که اگر نباشند جای انها یا در زندان و یا چوبه دار است. 
کشتار و سرکوب از آن ولایت فقیه است که هر گاه دستور بدهد بدترین شکنجه گران و قاتلان تاریخ را تولید میکند این سیاست از همان ابتدای سر کار امدن این رژیم تا کنون علیه سیاسیون اعمال شده است هنوز به یاد داریم که خلخالیها چگونه راحت انسانهای بیگناه را میکشت و می گفت که من از خمینی دستور گرفتم و نامه دارم.
اعدام جنایتی است که با اگاهی صورت می گیرد. حکومت مذهبی وجنایتکار ایران که بوی از حقوق بشر نبرده، اعدام را به یک اهرم کنترل و فشار در جامعه اعمال میکند و به اشکال مختلف شهروندان ایران را به قتل میرساند نه تنها بسیاری  از زندانیان سیاسی و کودکان بلکه افراد عادی نیز از ماجراجوییهای این نظام منحوس که با ارگانهایی مثل نیروی انتظامی و اطلاعات و بسیج و سپاه پاسداران و به تازگی نیروی منحوس امر به معروف و نهی از منکر که با پاشیدن اسید بر سر صورت دختران این مرز وبوم امنیت و آرامش را از مردم سلب کرده اند.
 در همه جای دنیا وقتی کسی ماشین پلیس میبیند احساس امنیت و آرامش میکند ولی در کشور ما متاسفانه دقیقا بر عکس ان هست هر روز شاهد این هستیم با اعدامهای بدون دلیل و اعدامهای خیابانی و شتابزده در ایران شدت میگیرد و هر روز خانوادهایی را داغدار میکنند که این نشاندهنده قصاوت وظالم بودن این حکومت منحوس و تحجری است.که باریختن خون این ملت بی دفاع میخی بر تابوت این نظام با دستان خود میکوبند.

  تاریخ نشان داده که هیچ وقت هیچ حکومت ظلمی پایدار نخواهد ماند. اما پیام ملت ایران به این حکومت فاسد و در راس آن ولایت فقیه یعنی خامنه ای این است امثال شما در طول تاریخ  بسیار بودند و امدند ورفتن در همین تاریخ معاصر  امثال صدام حسین وقذافی ها که دیگر اثری از ان ها نیست .

حال این روزهای زنان ایران


آنچه این روزها در میهن ما میگذرد برای آزادی علیه مرد سالاری خشنی که در فرهنگ عقب افتاده جامعه ما توسط زنان به زنجیر کشیده و دردمند میباشد

که نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند و حکومت ایران با نادیده گرفتن حق اولیه این قشر از جامعه میخواهد آنها را که انتظاری جز حق حیات ندارندسرکوب و در خفقان نگه دارد این حکومت میکوشد تا با تحت فشار قرار دادن این قشر یعنی زنان جامعه آنها را ساکت و خانه نشین کندو برای این کار از هروسیله ای استفاده میکند. حق این زنان به واقع در این جامعه پایمال میشود.یک زن در این جامعه اگر بخواهد تحصیل کند حتما با محدودیت در رشته های تحصیلی روبرو است ،اگر بخواهد کار کند دستمزد یک زن در همان رشته کاری در مقایسه با یک مرد کمتر میباشد، زنان در ایران حق حضانت فرزندان خود را ندارندحتی اگر از نظر مالی هم بتوانند هزینه فرزند خود را تامین کند، زنان در ایران برای کوچکترین کارهای روزمره درخیابان با مشکل روبرو میشوند مثلا اگردر خیابان یک مرد به او متلک بگوید این زن است که باید سکوت کند. به قول خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری دختری که بخاطر دفاع از حیثیت خود با مردی که از نظر جثه و از نظر سن میشود او را با پدرش مقایسه کرد و در یک درگیری ان مرد کشته شد در سن 19 سالگی که اوج جوانی یک دختر میباشد با تمام ارزوها به زندان افتاد و بعد از تحمل 7 سال زندان اعدام شد .که اگر اجازه میداد به او تجاوز شود باز هم فرقی نمیکرد چون این دفعه به جرم رابطه نا مشروع محکوم میشد .و یا ان خانمی که پدرشوهرش به صورت او اسید پاشید ، زیبایی وجوانی ان زن را گرفت که تا اخر عمر با شرایط سخت زندگی می کند و در مقابل آن زن به خاطر حضانت فرزندش مجبور به گذشت از حق طبیعی خود شد و پدرشوهرش را بخشید که این واقعا عین بی عدالتی است. دختران و زنان ما حتی در زمینه تفریح ورزش که لازمه یک انسان هست مشکل دارند که حتی با وجود این که خیلی مدال اوری هم برای کشور کردند به طور مثال ان خانم شناگری که با وجود امادگی برای مسابقات به خاطر نوع پوشش  لباس شنا  به او اجازه ندادن  در مسابقات شرکت کند ، دختران ما حتی برای رفتن به ورزشگاه ها  ودیدن مسابقات دلخواهشان اجازه ندارند که اگر بروند سرنوشتی مثل خانوم غنچه قوامی خواهند داشت. زنان و دختران حتی در نوع پوشش هم حق انتخاب ندارد. حالا هم که بعد از گذشت 36 سال از این انقلاب و در عصر تکنولوژی امام جمعه های متحجر و با افکاری پوسیده دستور به مقابله با دختران و زنان بد حجاب به  قول خودشان با هر وسیله ای میدهند که عده ای انسان نما که بویی از انسانیت نبرده اند ، دست به جنایات فجیع  میزنند و با پاشیدن اسید بر سر صورت این دختران مظلوم وبی دفاع زندگی انها را به تباهی میکشانندتا به قول خودشان امر به معروف و نهی از منکر کنند.این است دست آورد انقلابی که قرار بود امنیت و آرامش را برای زنان و دختران این مرز و بوم فراهم کنند. وقتی که رییس جمهور دولت تدبیر و امید یا بهتر است بگوییم تدبیر و اسید تمام دغدغه های نظام را حجاب دختران  میداند دیگر هیچ انتظاری نمیتوان از دیگر مسئولین این نظام داشت
 چه دخترانی که بخاطر نداشتن امنیت وازادی که حق اولیه هر انسان است اقدام به خروج از کشور میکنند و چه ضربه های عاطفی به آنها وارد میشود
که غیر قابل جبران است.تا به کی میخواهید در حق این قشر کثیر ظلم کنید، بارها دیده شده دخترانی به خاطر رابطه با یک پسر زندگیش دوچار مشکل
شده است که دیگر غیر قابل جبران بوده که در خیلی موارد باعث افسردگی ویا حتی خودکشی شده است.این همه ظلم برایند یک حکومت ضد بشری
است که اگر جلوی ان گرفته نشود عمق فاجعه خیلی بیشتر از اینها خواهد بود دخترانی که قرار است مادران اینده این سرزمین باشند با حکوت ضد زن
در جامعه روبرو هستند که هیچگونه حقی برای انها قاءیل نیست  و میخواهد انها را به حاشیه براند و این خیلی دردناک است چون اگر در هر
جامعه زنان فعال نداشته باشیم یقیناً ان جامعه ، جامعه سالمی نخواهد بود زنانی که میکوشند که حتی با کمترین امکانات صدای خود را به گوش دنیا برسانند
مثل همین صفحه آزادیهای یواشکی که در ان زنان صدای خود را و این که چه بر انها میگذرد را  به دنیا رساندند که تمام دنیا و فعالان حقوق بشر خاستار
ازادی فردی زنان در ایران هستند ، ولی متاسفانه مسوولان این حکومت ضد بشری نه تنها صدای انها را نمیشنوند یا بهتر است بگوییم نمیخواهند بشنوند
وحتی فضا را برای انها تنگتر میکنند و جرم هم برایشان تعریف میکنند.
به امید روزی  دیگر شاهد چنین فجایع نباشیم

+ نوشته شده در  یکشنبه نهم آذر 1393ساعت 23:24  توسط رضا امیری 

پیروان اهل سنت در ایران


پیروان اهل سنت در ایران

روند سیستماتیک نقض حقوق این اقلیت مذهبی وفشار بر آنها به صورت چشمگیری افزایش یافته است. در کنار مجموعه ای از این فشارها 

از قبیل ایجاد شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی ممنوع التدریس کردن اساتید اهل سنت محرومیت دانشجویان اهل سنت از تحصیل 

ممنوع الخروج کردن بسیاری از دانشجویان اهل سنت، اجازه ندادن ساخت مسجد در کلان شهرهای مختلف از جمله تهران، بر هم زدن مناسک

آنان مثل نماز عید فطر و یا عید قربان از طرف نیروهای امنیتی دستگیری و بازداشت ائمه جمعه اهل سنت به جرائم مختلف اعدام های

پی در پی اهل سنت که همه روزه شاهد آن هستیم .

همانطور که میدانیم اکثریت شهرهای مرزی ایران سنی نشین هستند و این شهرها از نظر امکانات رفاهی و اقتصادی در سطح پائین 

و یا محروم هستند به طوری که در خیلی از مناطق حتی آب آشامیدنی شرب هم در آنجا پیدا نمی شود . به طور کل جمهوری اسلامی 

ایران با سیاست فقیر سازی در مناطق سنی نشین آنها را که شهروندان همین کشور میباشند را به حاشیه رانده است،.

پیروان اهل سنت در ادارات دولتی اجازه کار به راحتی اهل تشیع ندارند به طور مثال  اگر در یک  ارگان دولتی نیاز به نیروی کار 

باشد و در یک زمان دو نفر برای کار به آنجا مراجعه کنند یکی اهل تسنن ودیگری اهل تشیع باشد فارغ از اینکه  کدامشان در 

کار خود متخصص است به طور حتم اهل تشیع استخدام خواهد شد ،که این دقیقاً نقض حقوق شهروندی و تبعیض میباشد

فرزندان اهل سنت با وجود استعداد های فراوان چه در سطح علمی و چه در سطح ورزشی همیشه حقشان پایمال میشود

که دیده شده در خیلی موارد بخاطر عقیده مذهبی از رسیدن به تیم ملی در رشته های مختلف ورزشی  باز مانده اند وبه جای

آنان اشخاصی که هیچگونه استعدادی نداشتند  انتخاب شده اند، و یا در دادگاها  اگر پرونده ای حتی خصوصی باشد طرف مقابل

اگر پیرو مذهب شیعه باشد دادگاه  به نوعی حق را پایمال کرده و رای دادگاه به نفع طرف مقابل صادر میشود . 

در مناطق سنی نشین حتی برای انتخاب شهردار و یا استاندار از خود مردم بومی و پیروان اهل تسنن اجازه ندارند که مسولیت

شهر خود را داشته باشند و همیشه از شهرهای دیگر برایشان شهردار و یا استاندار انتخاب میکنند به طور کل سهم پیروان اهل سنت 

از حکومت چندان نیست که بتوانند حرفهای خود را بزنن که این هم یکی دیگر از نقض های است که جمهوری اسلامی در حق شهروندان 

و پیروان اهل سنت  انجام میدهد

و همین رفتار های تبعیض آمیز موجب آن شده که در جامعه هم افرادی نا آگاه به رهبران مذهبی و خلفای پیروان اهل سنت توهین 

و ناسزا بگویند که این خود باعث شکاف بین پیروان اهل سنت و شیعه شده است که در واقع این خواسته حکومت ایران  میباشد

برای مقاصد سیاسی خود در منطقه و دامن زدن به آتش اختلافات  مذهبی برای بقای  حکوت خود میباشد.



فعالان حقوق بشر  در واقع نقض حقوق پیروان اهل سنت در ایران که بزرگترین اقلیت مسلمان در کشور محسوب میشوند 

چه به صورت نقض سیستماتیک حقوق بر خلاف ماده 20 قانون اساسی جمهوری اسلامی را تنها به دلیل باورهای مذهبی شان

مغایر با ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر در مورد آزادی اندیشه و بیان مذهب و غیره میداند.



در همین راستا آزادی رهبران مذهبی در بند اهل سنت و لغو حکم اعدام زندانیان آنها و برخورداری این اقلیت از حق بیان و

بجا آوردن مناسک مذهبی خود بر پایه برابری در حقوق را درخواست اصلی خود از حکوت ایران میدانند. 

+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم دی 1393ساعت 21:15  توسط رضا امیری  

سیاست فقیر سازی اقلیت های قومی و مذهبی

سیاست فقیر سازی اقلیت های قومی و مذهبی
حکومت ایران در طول سالهای بعد از انقلاب 57 عمدتاً به وسیله مداحان وابسته به خود در مناسبتهاي مختلف که به جشن و عزاداری امامان شیعه اختصاص دارد به اهل سنت و مقدسات آنان توهین میکند اما از سوی دیگر از وحدت شیعه و سنی میگوید.  اصل 19 قانون اساسی ایران اما تصریح کرده است که مردم ایران از هر قوم و نژاد و قبیله ای که باشد از حقوق مساوی برخوردار است و رنگ زبان و نژاد برای آنان امتیاز نخواهد بود  اصل 12 همین قانون اساسی هم میگوید که دین رسمی اسلام شيعه اثنی عشری استاما مذاهب دیگر اسلام اعم از شافعی حنفی مالکی حنبلی وغیره دارای احترام کامل هستند و نباید آنان را تحت فشار قرار داد با وجود این اصل قانون اساسی اما حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی  و  نژادی در ایران شکل میگیرد به عنوان مثال هیچ کدام از اقلیت ها در مدرسه به زبان مادری خودشان تحصیل نمی کنند که این بر خلاف 27کنوانسیون بین المللي حقوق مدنی و سیاسی مبنی برحقوق  افراد متعلق به اقلیتهای قومی دینی و زبانی میباشد . 

اما ستمی که بر مردم مرز نشین و سنی مذهب از طرف حکومت ضد بشری ایران به ویژه سیستان بلوچستان وارد میشود بسیار دردناک است  من خود به عنوان شخصی که مدتی را در سیستان بلوچستان شهر مرزی میرجاوه به عنوان سرباز بوده ام از نزدیک شاهد ظلم ها و ستم ها و تبعیض ها در حق این مردم فلاکت زده بودم .  با توجه به شرایط اقلیمی این منطقه که از نظر خشکسالی ها و نبود کارخانه جات به حد کافی برای ایجاد اشتغال، مردم این سرزمین  با فقر بسیار شدیدی دست و پنجه نرم می کنند  و برای تامین مخارج زندگی خود با مشکل روبرو هستند . این مردم بی دفاع  از نداشتن بیمارستانها ی مناسب بهداشت مناسب  و حتی آب آشامیدنی شرب  رنج میبرند و به علت نداشتن  مدارس مناسب  حدود 32 درصد از جوانان این استان در روستاها از تحصیل محرومند و بی سواد هستند ،در واقع سیاست جمهوری اسلامی بر خلاف شعار برابری  در جامعه با سیاست فقیر سازی در این مناطق وسیله ای برای اهرم فشار  و سرکوب بر این مردم بی دفاع میباشد که این خود باعث به وجود امدن گروهک های تروریستی در منطقه  میشود که باز هم دود آن  به چشم مردم بی گناه میرود .

سیستان بلوچستان یکی از بالا ترین آمار بیکاری در استانهای ایران را دارد که این خود باعث بوجود امدن انواع و اقسام شغل های کاذب در سیستان شده است که مردم برای  تامین مخارج زندگی مجبور به آن هستند. مثل سیگار فروشی یا فروختن گالن گازوئيل یا بردن یک توپ پارچه به آن طرف  مرز و بسیاری دیگر کالاهای مصرفی که خیلی از مواقع  هم به خاطر برخورد نیروهای انتظامی مجبور به دادن رشوه و یا از دست دادن اجناس خود میباشند که خودم شخصا آنها را از نزدیک مشاهده  کردم و رفتارهای  زننده نیروهای پلیس در این منطقه به شدت بی رحمانه و مقایر با اعلامیه  جهانی حقوق بشر است تا  جایکه شاهد بودم که نیروهای  پلیس پیرمردی را با مقداری آب انبه دستگیر کرده بودند که این شخص با التماس از ماموران  میخواست تا او را رها کنند و مدام می گفت که اینها خرج خانواده ام هست و با سختی با آن سن بالا پیاده آنهارا برای فروش آورده  بود .افسر پلیس هم بی توجه  به التماسهای او اجناس را پس نمیداد و میگفت اگر زیاد حرف بزنی خود تو را هم دستگیر میکنم اما آن پیر مرد که چاره ای جز التماس  به پیش این مزدوران حکومت نداشت باز هم التماس کرد و آن  افسر با عصبانیت  آب میوه ها را بر زمین کوبید و با دست سیلی محکم به صورت آن پیرمرد زد که واقعاً  صحنه بسیار دردناکی بود و پیرمرد بیچاره با گریه از آنجا رفت . که هنوز هم بعد از گذشت سالها از آن زمان در ذهنم باقی مانده است  رفتارهای نیروهای انتظامی  با مردم آن منطقه  که به دستور خود سران حکومت  است بسیار زننده و وحشیانه که بر خلاف اعلامیه جهانی حقوق بشر  کرا مت انسانی افراد را زیر سوال برده و تحقیر میکنند. و بیشتر از این که بخواهند حافظ امنیت مردم باشند آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند. 

زندگی در سیستان بلوچستان بسیار  سخت و دشوار است اما حکومت ایران هیچگونه توجهی به آن ندارد ودر واقع نمی خواهد که داشته باشد . و همه روزه  شاهد دستگیری فعالین بلوچ و مبلغین دینی اهل سنت این منطقه هستیم ، وبیشتر این افراد در دادگاه های  فرمایشی به احکام سنگین  زندان و یا اعدام محکوم می شوند . مردم این منطقه  حتی اجازه ندارند  که مناسک مذهبی خود را بجا بیاورند .که این هم مغایر قانون اساسی  و اعلامیه جهانی حقوق بشر  میباشد . 

که فعالین حقوق بشر خاستار  توقف تبعیض  قومیتی و مذهبی  در این مناطق  هستند 

خمینی و انقلاب 57


خمینی و انقلاب 57
خميني که ریشه او از شیعیان هند میباشد و در خمین  که یکی از روستاهای  اطراف اراک است متولد شده بود  و پدرش زمانی که او 6 ماهه بود فوت شدو او بدون پدر، بزرگ شد و در دوران نوجوانی  به چوپانی مشغول  بود که در سن 16 سالگی عمه اش او را به حوزه  فرستاد و در آنجا  مشغول به فرا گرفتن دروس حوزوی شد و  از همانجا شروع به مبارزات سیاسی کرد .که در سال 1357 با وعده های دروغ و کمکهای  غرب توانست حکومت ایران را به دست بگیرد و از آن به بعد سرنوشت ایران به دست عده ای متحجر مذهبی و بیسواد افتاد . ایران که آن  زمان جزو قدرتهای منطقه محسوب میشد و در جامعه جهانی هم به مرور داشت به یکی از قدرتهای جهان تبدیل میشد با این انقلاب  که ضربه سنگینی به ایران زد و آن را به عقب راند و تا به امروز شاهد دست آورد های این انقلاب شوم هستیم. پس از گذشت حدود 35 سال از انقلاب 57 بسیاری از تحلیل گران بر این باورند که این انقلاب نارس که از مسیر خود خارج شد و طعمه انقلاب دزدان گشت زمینه را برای انقلابی کاملا متضاد و با اهداف و آرمان های متضاد مساعد نموده است زیرا جز  ظلم ستم و فقر و فحشا فساد اخلاقی  دین گریزی دین ستیزی استبداد و تبعیض دست آورد دیگری نداشته است.

خمینی که در هنگام بازگشت به ایران به ملت بیچاره وعده های  دروغین از جمله سفره های پر از نان آب و برق مجانی و خانه های ارزان داده بود و در زمینه آزادی های اجتماعی و سیاسی و مدنی و مذهبی و از شعارهای اصلی او رساندن مردم به مقام انسانیت  بود حال میبینم که نه تنها هیچ یک از آنها را عملی نکرد بلکه بر عکس شاهد یک حکومت استبدادی و خودکامه هستیم که کشور ایران  را با وجود  این  همه ثروت  ملی تبديل کرده به یک کشور عقب افتاده  ،از نظر اقتصادی مردم در شرایط بسیار بدی قرار گرفته  که میبینم چگونه  با فقر و فحشا و اعتیاد و فساد دست به گریبان هستند در بسیاری از مناطق ایران  شاهد فقر گرسنگی مردم مظلوم  هستیم  و هر روز شاهد اعدام ها و زندانی کردن افراد بی گناه به جرم اعتراض کردن به شرایط  جامعه  هستیم که  به جرائم سیاسی به دست این حکومت وحشی  صورت میگیرد. خمینی که از همان ابتدا خوی درندگی داشت افرادی چون  خلخالی را که او هم مثل خودش جنایتکار و خونخوار بود برای  این مهم گمارده بود که به وسیله او دست به سرکوب گسترده مردم زد و تنها  در سال 67 حدود 3000 نفر را اعدام کرد ،که در این  برهه از زمان خامنه ای  جلاد راه او را ادامه میدهد او که تبدیل به یک دیکتاتور در ایران شده است  و تمام قدرت سیاسی و نظامی را به دست گرفته است کشور ایران را به قهقرا  برده است . میراث خمینی جلاد کشوری ضعیف در همه زمینه ها است . اختلاس های بی نهایت که هر روزه  شاهد آن  هستیم که از طرف خود این حکومتیان صورت می گیرد  و هیچ کس هم پاسخگو نیست در زمینه آموزش وپرورش بسیار عقب افتاده در زمینه فرهنگ مردمی که روزی به فرهنگ غنی  خود میبالید اکنون چیزی از آن باقی نمانده است منابع طبیعی  به  دست این حکومت  وحشی یا نابود شده و یا در حال  نابودی است که این  خسارات جبران ناپذیر باعث افزایش بیماریهای  جسمی مانند سرطان  در سطح جامعه و بخصوص  جان بسیاری از جوانان را میگیرد افزایش بیماریهای روحی روانی به دلیل فشارهای عصبی و افسردگی جامعه که همه این مشکلات بر زندگی مردم ضربه زده و ما با یک جامعه عصبی همیشه روبرو هستیم .

خروج جوانان از کشور که جزو سرمایه های هر کشور میباشند به دلایل گوناگون سیاسی مذهبی و اقتصادی  ،پایین  آمدن  وجهه  ایران در دنیا ،پایمال شدن حق زنان و محصور کردن آنان. 

آری این است دست آورد انقلاب ننگین 57 به رهبری شیادی به اسم خمینی که دامن ایران را گرفته که دست بر روی هر نقطه میگذاریم جز نابودی و خرابی دست آورد دیگری نمی بینیم .



رضا امیری 

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۸, جمعه

شعر دختری از جنس پرواز فریناز




فریناز فریناز دختری از جنس پرواز 
برای حفظ عفت خویش پر کشیده ، دختری باز 

حکومت ظلم و ستم گرفته ، دوباره جان یک زن 
برای شهوت خویش دوباره ملتی شده پر غم 

گر خون هزاره به جوش آید زین همه ظلم 
به هم ریزند کل گیتی، از مهاباد تا شهر قم 

آنجا که فتوا داده زنان هستند نیمی از مرد 
گر انسانی خاموش بنشیند زین همه ظلم، هست مایه درد 

به حال دختران سرزمینم دل خدا هم گرفته 
گویی ز مردان هم غیرت را این حکومت گرفته 

مادران به چشم خود دیدند 

روزی که ندا رفت و به خون غلتید 
روزی که ریحانه را بر دار دیدند 
روزی دیدند صورت سوخته دختران را با اسید 
امروز با پرواز فریناز به پیش خدا یقه دریدند 

مادران سرزمین اهورایی 
گفتند خدایا چیزی نخواهیم ز تو جز رهایی 

دیگر ز مردان سرزمین خود گویی نداشتند، امید 
این را میتوان از نگاهشان دید و شنید 

وقتی که مردان به خونخواهی همه جا را به آتش کشیدند 
انگار نور امید در دل زنان بود و طعم حمایت را چشیدند 

دختران سرزمینم ندا ،ریحانه، فریناز، پروازتان بود با شکوه 
زین پس ایستاده ایم برای حفظ دختران خویش همچو کوه 

رضا امیری