۱۳۹۴ آبان ۹, شنبه

زهرا سنگسار شد


عزت گوشه‌گیر
سایه‌ی باریک زهرا زیر نور ضعیف میدان دراز و درازتر می‌شد. تا وقتی که آن دو زن قلچماق دست‌های زهرا را از پشت به هم قفل کردند. دست‌های زهرا چون برگ‌های زرد چنار بی رمق و شکننده بود و تنش گاه سرد می‌شد و گاه گرم... و وقتی که کفن سفید را در دست آن مرد سیاهپوش دید که آرام آرام به طرفش نزدیک و نزدیک‌تر می شود، به آرامی گفت:
- بچه‌هام...
و زردابه‌ای تلخ و رقیق روی دست‌های زن قلچماق ریخت.
زن قلچماق، در حالی که دست‌هایش را با خشونت به چادر زهرا می‌مالید، با چشم‌های زرد و درشت به زهرا چشم غره رفت و زیر لب گفت:
- جنده... اینجا هم دست از گندکاری‌هاش برنمی‌داره...
زنی کاسه‌ی آبی را به لب‌های زهرا نزدیک کرد. زهرا گفت: نه... و رویش را برگرداند. اما بعد ناگهان تنٍ زهرا گرم شد. آنقدر گرم شد که عرق بالای لبش شبنم زد. بعد با حسی به شدت بی اعتنا به خودش گفت:
- هیچکس... هیچکس... هیچکس...
و پلک ضخیم و دم کرده‌ی چشم‌هایش روی هم افتاد. آن دایره‌های زرد و خشن چشم‌های زن قلچماق او را به درون حمام نموری برد که در و دیوارش را خزه پوشانده بود و سرمای غریبی داشت و کف حمام لیز و چندش آور، مثل غسالخانه بود.
بعد از صدور حکم بود که او را به حمام آورده بودند.
***
حاکم گوشه‌ی عبایش را تکان داد و با گردن افراشته و چشمانی مغرور به زهرا که توی چادر پاره پوره‌اش مچاله شده بود، نگاه کرد و پرسید:
- چند سال دارید؟
- نمی‌دونم... بیست و چهار... بیست و پنج سال...
- چند تا بچه دارید؟
اشک زهرا بی‌صدا از چشمهایش سرازیر شد. زهرا چادرش را لای دندانهای‌ش تپاند.
صدای محکم حاکم بلند و رسا به گوش رسید:
- پرسیدم چند تا بچه دارید؟
- دو تا دختر دارم آقا...
مردی که میان حضار نشسته بود گفت:
- نکبتی توله‌هاشم دخترن...
زهرا نگاهش را به حاکم دوخت. به زبانش که می‌چرخید دور لبهایش. به دندانهایش که وسطشان باز بود و به پیشانی بلند حاکم که می‌گفتند شانس و اقبال می‌آورد. و به دستش که پیوسته شکم گنده‌اش را می‌خاراند و به چشم‌هایش که هیچ عاطفه‌ای در آن‌ها نبود. نگاهش مثل نگاه شیخ مصطفی ملای ده‌شان بود که هفته‌ای یک بار با ارباب از شهر به ده می‌آمد و می‌رفت سر منبر و تا می‌توانست گریه‌ی مردم را درمی آورد... و پدرش را به یاد آورد که در یک روز توفانی با مادیان از رودخانه‌ای طغیان زده عبور می‌کرد و شیخ مصطفی را هم پشتش سوار کرده بود. شیخ مصطفی پیوسته دعا می‌خواند و پدرش که از آمدن شیخ دل سنگین شده بود؛ در حالی که با شلاق به پشت مادیان می‌کوبید، سرش را به طرف آسمان بلند کرد و هر چه فحش و ناسزا در خاطر داشت نثار خدا کرد: "ای قرمساق که هی میری بالاتر به ته آسمون و ما رو هی می‌فرستی به قعر زمین... کجایی که ببینی ما چطور توی گل گیر کرده ایم!"
زهرا ترسید که نکند شیخ مصطفی پدرش را نفرین کند. بدتر از همه این بود که باید یک جوجه هم برایش کباب می‌کردند. زهرا می‌دانست که وقتی پدرش دنبال جوجه‌های چاق و چله دست‌هایش را در لانه به حرکت درمی‌آورد، سعی می‌کند جوجه‌ای به چنگ نیاورد تا شیخ بگوید که ما به تخم مرغش هم راضی هستیم!
وگرنه اگر پدرش به این کار دل می‌داد، با یک جست می‌توانست سه تا مرغ را بدون دردسر بگیرد. راهش را خوب می‌دانست.
و حالا حاکم مثل شیخ مصطفی نشسته بود روبرویش و به جای تار و تنبک، ناله و ضجه به ارمغان آورده بود و حکم صادر می‌کرد.
صدای حاکم فکر آشفته‌ی زهرا را تکان داد:
- چه چیزی باعث شد که شما به این راه ناشایست کشیده شوید؟
زهرا بر و بر نگاهش کرد که آخر منظورش از این پرسش چیست؟ و حاکم که دریافت پرسش را خیلی زود مطرح کرده است، سئوال را عوض کرد:
- از چه زمانی آن مرد را می‌شناسید؟
حسی غریب در تن زهرا پیچید. عرق بالای لبش شبنم زد. در بازجویی آخر باید اعتراف ‌می‌کرد. حاکم با کنجکاوی زهرا را برانداز کرد:
- شرح ماجرا را بگوئید.
زهرا در چنبره‌ی تنگی نفس گفت:
- رفته بودم منزل صدیقه هم ولایتی‌مون که مستأجر اقدسه.
- آیا ایشان در این دادگاه حضور دارند؟
زهرا به پشت سرش، به ردیف زن‌ها نگاه کرد، صدیقه را ندید اما در عوض اقدس را دید که نشسته است ردیف جلو و مثل یک زن هرجایی نگاهش می‌کرد. زهرا با نفرتی پنهان شده گفت:
- نه آقا...
- خب... ادامه بدهید...
- رفته بودم منزل صدیقه هم‌ولایتی مون که یه میخ طویله بگیرم. دختر کوچکم یه ماهه بود و یکی از میخ طویله‌های گهوارشو، پدرش برده برد...
- شوهر شما میخ طویله را برای چه چیزی می‌خواست؟
- شوهرم معتاده آقا... هروئینی و مشروبیه آقا... تموم زندگی‌مونو برده بود فروخته بود. فقط یک دولچه و تشتی و گلیم جهازم برام مونده بود. من نذاشتم که این چند تیکه رو ببره بفروشه... اونم سیر کتکم زد... موهامو پیچوند دور دستشو انداخت منو وسط اتاق... میخ طویله رو که از دیوار کنده بود، کرد توی سرم... درست وسط سرم... هوش نبود... گٌرد می‌خواست...
بچه شیرخواره‌ی زهرا نعره زد. زهرا از کنار گهواره‌ی نیمه آویزان بچه گذشت. صورتش را به چهره ی بچه نزدیک کرد و توی صورتش جیغ کشید:
- تخم حروم بچه سگ...
خونی که از شقیقه‌اش پایین می‌آمد، چکید توی دهان بچه. بچه خون را مزمزه کرد و قورتش داد و اندکی ساکت شد. مثل آن شب‌های سرد کسالت‌بار که به جای شیر، پستانک چایی تپانده می‌شد توی دهانش. و زهرا گوشه‌ی موهایش را می‌جوید و خیره چشم می‌دوخت به یک نقطه و فکر می‌کرد.
شوهرش خشن و بی قرار بود. همه‌ی اهالی ده حال و روزشان این طور شده بود. همه بار و بندیل‌شان را بسته بودند و راهی شهرهای بزرگ شده بودند. زهرا هم تشتی و دولچه‌ی مسی و منقل و گلیمی را که جهازش بود، گذاشت روی کولش و همراه شوهرش راه شهر شد. شهر رویاانگیز بود برایش. کار فراوان. آب فروان. نان فراوان. خانه و هر چیزی که ماوراء رویاهای او بود.
ابتدا زندگی در شهر غریبانه بود. زهرا فکر می‌کرد که جای واقعی او توی ده است و هیچ‌گاه نخواهد توانست به شهر خو بگیرد. اما وقتی که شوهرش کارگر ساختمانی شد و دخترش به دنیا آمد، مدتی بود که به اتاق کوچک کرایه نشینی و به فضای رنگین شهر عادت کرده بود.
زمستان که برف تا زانو بالا می‌آمد، شوهرش می‌نشست تنگ دلش و بهانه می‌گرفت و دق دلی‌اش را سر زهرا در می‌آورد. خرج بالا بود. شیر زهرا هم از دو ماه‌گی خشک شده بود. بچه شیر قوطی می‌خواست و آن‌ها هم نان می‌خواستند و پول کرایه‌ی اتاق.
شوهرش از کار باک نداشت. جان می‌کند تا وقتی که کار بود اما با بیکاری زمستانی و مسئولیت نان دهی، موش جونده‌ای در سرش پروار می‌شد که آرام آرام مغزش را می‌جوید و شتابان از حلقومش پایین می‌آمد تا اندک اندک قلبش را هم بجود.
بچه‌ی دوم زهرا توی شکمش بود که شوهرش رفت و پیدایش نشد. ماه‌ها بعد که سر و کله‌اش در خانه پیدا شد، دیگر آن شوهر خشن و عصبانی و تنومند نبود. چشم‌های گود رفته، پوستش کدر و چروکیده و سیاه و نگاهش بی‌عمق بود. آب دهانش لزج و آویزان، و دست‌هایش به طور چندش آوری لرزان و به هم گره خورده بود. پا به ماه بود که شوهرش مثل بید لرزان به خانه آمد، زهرا رفت که بغلش کند، داشت می‌افتاد، که غلظت بخار دهانش و بوی تعفن تنش تا سلول‌های مغزش فرو نشست و تا توانست روی شانه‌های زهرا استفراغ کرد. بوی تنفس او و آن ترکیب اسیدی سبز رنگی که از معده‌اش بیرون می‌ریخت، زهرا را عاصی کرد و تا توانست با مشت‌هایش کوبید روی سر شوهرش.
- عرقی گردی بی غیرت... تو دل کار کردن نداری... الهی که حضرت عباس بزنه توی کمرت. الهی که جون به جون بشی. بری و دیگه برنگردی... الهی که ماشین هفت دفعه از روت بگذره نامرد... الهی...
شوهرش با ناله‌های دردناک از ته سینه‌اش گریه کرد و زهرا نیمه‌نفس ولو شد روی زمین.
صدای برنده‌ی حاکم مثل نیش ماری توی تنش فرو رفت:
- حاشیه نروید. اصل قضیه را بگویید.
مردمک چشم‌های حاکم عمیق و کنجکاو، واکنش زهرا را در مقابل پرسش‌ها می‌سنجید و گاه به گاه به ذرات چهره‌ی زهرا دقیق می‌شد و وانمود می‌کرد که نمی‌خواهد چشم بر نامحرم بدوزد. همان طور که زهرا سرش را به سینه‌اش چسبانده بود نگاهش به زیر میز حاکم خزید. به انگشتان نرم و گوشتی حاکم نگاه کرد که چیز سیاهی را توی انگشتانش گلوله می‌کرد و یکی از پاهایش را روی تخته جاپائی میز تکان می‌داد. زهرا فکر کرد که انگشتان زنان محله و ده‌شان هرگز مثل انگشتان شکرپنیری حاکم سفید و تر و تمیز نیست. و یاد دست‌های استخوانی چاک خورده و کبره بسته‌ی شوهرش افتاد و یاد آن روز که مثل یک پلنگ تیر خورده پریده بود طرفش و میخ طویله را کرده بود توی سرش. درست وسط سرش.
دختر دومش یک ماهه بود که بعد از چند ماه بی‌خبری با لب و لوچه‌ی آویزان و آب دهانی که سینه‌ی پیراهنش را خیس کرده بود، آمده بود تا خرج گرد و دوایش را تأمین کند. زهرا با دلتنگی از جدار پاره‌ی لحاف پنبه‌ی چرکینی درآورد و گذاشت روی زخمی که خون از آن می‌توفید. پستانش را گذاشت دهان دخترش. و دید که یک قطره شیر هم ندارد. همان طوری که به خودش دشنام می‌داد گفت: "خونه خراب شدم. حالا چه خاکی به سرم کنم. نان و عسلم مهیاست که شیرم دوباره برگرده؟!"
دولچه و تشت مسی را شوهرش فروخته بود. حالا به جز همین گلیم دارایی دیگری نداشت. چندبار خواسته بود که برود کلانتری شکایت کند اما در و همسایه‌ها همه گفته بودند که صبر داشته باش شوهرت سر به راه می‌شود. زن جوانی توی این ولایت غریب نیست که بدون سرپناه باشد. تازه بچه‌هایت سایه‌ی پدرشان را روی سرشان می‌خواهند.
زهرا چادرش را سرش کرد و همان طور که هق هق می‌کرد رفت منزل صدیقه هم ولایتی‌شان تا از او یک میخ طویله برای گهواره‌ی دخترش بگیرد، و درد دلش را هم برایش بکند. خدا خدا کرد که اقدس صاحبخانه‌ی صدیقه منزل نباشد. از اقدس بدش می‌آمد. رفتارش طوری بود که انگار طلبکار آدم است. در ِ منزل باز بود، از پله‌ها پایین آمد. چند بار صدیقه را صدا زد اما جوابی نشنید. روی در ِ اتاق صدیقه یک قفل بزرگ آویزان بود. مردی در حالی که پایه‌ی میز شکسته‌ای را تعمیر می کرد و با چکش روی آن می‌کوبید، گفت:
- صدیقه با اقدس خانم رفتن شاه عبدالعظیم.
مرد هم مستأجر اقدس بود. توی کارخانه‌ی شیشه‌سازی کار می‌کرد. زهرامستأصل به قفل در ِ اتاق صدیقه و سپس به مرد نگاه کرد. نگاه مرد مدت‌ها بود که خیره و کنجکاو به خون روی گونه‌ زهرا ثابت مانده بود. زهرا شتابان گفت:
- می‌خواستم از صدیقه یک میخ طویله بگیرم برای گهواره‌ی بچه‌ام.
قطره‌ای از خون چکید روی چادرش. زهرا با گوشه‌ی چادر خون را پاک کرد. اشک چشم‌هایش را سوزاند. رویش را کرد طرف دیوار و هق هق گریه‌اش بلند شد. مرد چکش را گذاشت روی زمین و دوید طرف زهرا.
پارچه‌ای را که سر ِ بند آویزان بود، برداشت و به زهرا داد تا دور سرش بپیچد. در حالی که به رنگ پریده‌اش نگاه می‌کرد، با مهربانی گفت:
- چیزی نمی‌خوای؟ هیچ چیز دیگه‌ای؟
زهرا شتابزده گفت:
- نه... خدا عمرت بده... خدا از آقایی کمت نکند.
و راهی منزل شد. اما حقیقت این بود که زهرا گرسنه‌اش بود. بچه‌اش هم شیر می‌خواست. همان طور که قدم برمی‌داشت پیش خود فکر می‌کرد: "تا کی می تونم صورتمو با سیلی سرخ نگه دارم؟"
دل به دریا زد و به عقب سرش نگاه کرد. مرد هنوز در نیمه‌ی در ایستاده بود. زهرا برگشت و با شرم گفت:
- اگه دارید چند تومنی قرض می‌خواستم.
مرد دستش را کرد توی جیبش و چند تومان گذاشت دست زهرا. انگشتان گرم مرد اندکی روی سردی کف دست زهرا مکث کرد. نگاه‌شان مثل یک مدار نامرئی انرژی، چیزی را در درون‌شان جابه‌جا کرد. طوری که زهرا نفهمید چطور به در دکان نانوایی رسیده است. به شعله‌های آتش تنور زل زد؛ به شعله‌ها.
حاکم زیر لب گفت:
استغفرالله ربی و اتوب الیه...
زهرا از گوشه‌ی چشم به زنان قلچماق و بعد تفنگدارها نگاه کرد و احساس کرد که باید سردی غریبی در تن آنان دویده باشد.
***
زخم سر زهرا خوب شده بود. حالا کنار مرد نشسته بود روی یکی از صندلی‌های طبقه‌ی دوم اتوبوس و از آن بالا همه چیز به نظرش شفاف‌تر و زیباتر شده بود.
مرد چند قوطی شیر برای بچه اش خریده بود و برای او هم یک پیراهن.
روز جمعه بود و زهرا یک روز تمام را در کنار مرد گذرانده بود. زهرا مثل یک دختر شانزده ساله گفت:
- محسن... امروز چه روز خوبی بود.
محسن دختر بزرگ زهرا را روی شانه‌هایش نشاند و از اتوبوس پیاده شد.
حاکم با لحن نیشداری پرسید: در مدتی که همسرتان به خانه نمی‌آمد، خرج شما را چه کسی عهده‌دار می‌شد؟
- من از مدت‌ها پیش منزل این و آن کار می‌کردم آقا.
زهرا متوجه شد که با این جور کار کردن‌ها خرج کرایه‌ی اتاقش هم در نمی‌آید. تازه بچه‌هایش هم به پرت و پیسی افتاده بودند. حتی موقعی که محسن برایش توی یک مهد کودک کار پیدا کرد، صاحب مهد کودک عذر بچه‌هایش را خواست. و فقط در صورتی می‌توانست بچه‌هایش را در آنجا نگه دارد که از حقوقش کم کنند. و تازه باز هم فقط کرایه اتاقش درمی‌آمد.
زهرا به همین هم قانع بود. تا کی می‌توانست بچه‌هایش را به این و آن همسایه بسپرد و همسایه به بچه‌هایش تریاک بخوراند! علاوه بر همه‌ی این‌ها هزارجور حرف برایش درآورده بودند. همین اقدس که پسرش تازه تفنگدار شده بود و از برکت تفنگ پسرش توی محله برای خودش کسی شده بود، بنای ناسازگاری را با زهرا گذاشته بود که زنی تنها چقدر تا دیر وقت این ور و آن ور بپلکد؟!
یک بار هم گفته بود که: "قسم می‌خورم انگاری فلفل تو تنکه‌اش کردن. دیدی لپ ورداشته!"
زهرا از لحظه‌ای که آمده بود توی این محله از اقدس بدش می‌آمد. چشم‌های سبز ورقلمبیده، هیکل لندهور و صدای بلند و مردانه‌اش که با لهجه هم صحبت می‌کرد، او را می‌لرزاند. همیشه اقدس را می‌دید که با قصاب و سبزی‌فروش گرم صحبت بود و یا کمرکش آفتاب سر کوچه می‌نشست و دست‌هایش را سایه‌بان چشم‌هایش می‌کرد و عبور و مرور عابران را زیر نظر داشت. از زیر تنبانش پاهای بزرگ با موهای فرفری مردانه‌اش می‌زد بیرون و مردم محل را بازخواست می‌کرد. و یا با مستأجرهایش سر هیچ دعوا راه می‌انداخت.
***
از وقتی که محسن با زهرا جفت شده بود و خرجش را به گردن گرفته بود، زندگی زهرا جور دیگری شده بود. مثل یک اسب جوان کار می‌کرد تا سر هفته برود و محسن را ببیند و او هم کم و کسری های زندگیش را جبران کند.
محسن زبان دل زهرا را می‌فهمید. با تمام جوانی‌اش، پخته و کارکشته بود.
مدتی بود که اصلاحاتی در تمام شهر انجام گرفته بود. اما نه وضع زهرا تغییر کرد و نه محسن.
زهرا می‌گفت: اگر صبر کنیم شاید خیلی چیزها عوض بشه. اما محسن چشمش آب نمی‌خورد. همیشه می‌گفت: درد ما این طوری درمون نمی‌شه که از جیب یکی دربیارن، بذارن توی جیب یکی دیگر. این وسط هم یه عده مفت خور چیزایی گیرشون بیاد. باید پی درمون واقعی‌اش باشیم.
زهرا توی مهد کودک در حالی که به حرف‌های محسن فکر می‌کرد، رویای روز جمعه را هم در سر می‌پروراند. روزهای جمعه خستگی یک هفته کار از تنش بیرون می‌رفت. همراه بچه‌ها و محسن در صندلی عقب اتوبوس دو طبقه می‌نشست و از بالا شهر را با ولع نگاه می‌کرد.
آخر شب بود که از اتوبوس پیاده شدند، محله تاریک بود. زهرا به آهستگی در اتاق را گشود. آنطور که هیچ مستأجری صدای چرخش را نشنود. بچه‌ها را در جای‌شان خواباندند. محسن توی تاریکی ایستاد و تن ملتهب و تبدارش را می‌خواست با آغوش زهرا آرام کند. گونه‌ی زهرا را بوسید و جای زخم سرش را.
حاکم روی میز کوبید و فریاد کشید:
- شما به عنوان یک زن مسلمان چگونه به خود اجازه دادید که...
محسن با هیجان گفت:
- تصدقت بروم زهرا...
هیکل لاغر و تکیده‌ی زهرا مثل یک بانوی خوشبخت راست شد. با چهره‌ای پریده‌رنگ بازوانش را دور تن محسن حلقه کرد و نفهمید چند بار زیر لب گفت: محسن...
زن قلچماق گوشه ی لبش را به دندان گزید و گفت:
- ای شیطان گور به گورت بکنه انشاالله زن!
و زهرا صدای همهمه شنید و دشنام.
- به نام خدا سنگسارش کنید.
حاکم مشت بر میز کوبید و برافروخته فریاد کشید:
- ساکت! ساکت!
زهرا در کنار محسن اولین بار بود که حس داشتن یک حامی را احساس کرد. محسن، زهرا را به نرمی نشاند روی سینه‌اش و درون حلقه‌ی بازوانش جایش داد..
در این حلقه بود که زهرا در ضمن گریه خندید.
اقدس که در جایگاه شاهد نشسته بود، وقتی دهانش را باز کرد، از هرم نفسش که بوی کشتارگاه می داد، زهرا چادرش را روی بینی‌اش کشید.
- بله آقا... خودم به چشم خودم دیدم، زنیکه توی خونه‌ی خودش بند نمی‌شد.انگار خونه‌ی من دروازه‌ی شهر شده بود، هی می‌آمد و هی می‌رفت. آقا به عصمت فاطمه زهرا قسم که چهار گوشه‌ی خونه‌ام مهر تبرک امام رضا رو نشوندم که روزی سر خشت خشتش که با خون دل بالا بردم مهر بی‌ناموسی نخوره. من چه می‌دونستم آقا، کف دستمو بو نکرده بودم که بدونم یارو عقلش رو سر دروازه جا گذاشته یا نه؟... آقا چی بگم...
- آیا روابط غیرشرعی را مشاهده نموده‌اید؟
- بله آقا... به حضرت عباس خودم به چشم خودم ديدم آقا...
- شهادت می‌دهید؟
- بله آقا از هر دو چشمش کور بشه هر کی بخواد دروغ ببافه.
- بفرمایید بنشینید.
زن قلچماق سقلمه ای به پهلوی زهرا زد و گفت:
- چادرتو درست بپیچون بدبخت!
زهرا فکر کرد: چرا متهم اوست؟ چرا اقدس نیست؟ چرا آن همه آدم، آن همه آدم، آن همه آدم که مثل سایه‌های نامرئی در روز روشن خون آن همه آدم را می‌ریزند، متهم نمی‌شوند؟ خب... آن‌ها لابد همان‌هایی هستند که متهم می‌کنند.
مگر او چه کرده است جز اینکه مرد مهربانی را بوسیده است و مهربانی تنش را با مهربانی به مردی که مهربان بوده است، بخشیده است.
***
حاکم دهن دره‌ای کرد و منشی دادگاه مثل ملامکتبی‌ها حکم را از روی ورقه خواند. زهرا فقط چند کلمه شنید:
- بانو زهرا... حکم صادر شد... سنگسار شد...
تن زهرا یکباره لرزید.
صدای الله اکبر فضای پر هیجان دادگاه را ترکاند. زهرا ناگهان از جایش بلند شد، زل زد توی چشم‌های حاکم و دوید نعره‌کشان عبای حاکم را چنگ زد. سعی کرد توی صورت حاکم تف کند، اما آب دهانش خشکیده بود. تفنگدارها به طرفش حمله برندند. همهمه در دادگاه پیچید.
***
دو زن قلچماق زهرا را کشان کشان به حمام بردند.
- لباس‌هاتو بکن مادر قحبه...
زمین لیز و مفروش از خزه بود. بوی مرگ می‌داد و بوی غسالخانه؛ و بوی فاضلاب‌های نزدیک خانه‌شان. چند بار نزدیک بود روی کاشی‌های رنگ مرده بلغزد. دو زن قلچماق روی سرش آب ریختند. نه یکبار... نه دو بار... ده بار... صد بار آب ریختند.
- جلوی خدا روت سیاه نشد بدبخت؟
- غسل کن زن!
- از خدا طلب مغفرت کن... از خدا...
زهرا نعره زد: خدا...
بعد ناگهان سکوت کرد... ناگهان... سکوت کرد. همان‌جا بود، آن لحظه... آن لحظه که ناگهان چیزی در ذهنش جرقه زد. از خود پرسید: خدا؟ من چه موهوم این کلمه را صدا می‌زنم، اصلا خدا کیست؟ خدا چیست؟ خدا یعنی چه؟ اصلا برای چه به این دنیا آمده‌ام؟ برای چه دارم مجازات می‌شوم؟ برای چه دارم می‌میرم؟ آن هم این چنین مرگی؟
مرد سیاهپوش با کفن سفید در دست آرام آرام نزدیک شد، زهرا به آرامی گفت: بچه‌هام... و زردابه‌ای تلخ و رقیق روی دست‌های زن قلچماق ریخت. زنی کاسه آبی را به لب‌های زهرا نزدیک کرد، زهرا گفت: نه... و رویش را برگرداند. برای اولین بار ناگهان هستی که هرگز تا آن لحظه به آن فکر نکرده بود - برایش از معنا خالی شد. توی سرش پر از پرسش بود. پر از فکر... گویی تا این لحظه چیزی نمی‌دانسته... دلش خواست بچه‌هایش را ببیند... نه دلش نمی‌خواست بچه‌هایش را ببیند... برای چه ببیند وقتی که خودش نمی‌داند چطور و برای چه توی این دنیا پرتاب شده است... نه... هیچکس را دلش نمی‌خواست ببیند... هیچکس... هیچکس را.
دو زن قلچماق زهرا را توی کفن سفید پیچاندند و او را به میدان آوردند. زهرا از پشت کفن سفید، سایه‌ی محو آدم‌ها را می‌دید که با دندان‌های زرد کج و کوله می‌خندیدند، که هر کدام قلوه سنگی بزرگ در دست داشتند و درباره‌ی بزرگی قلوه سنگ‌هایشان با هم مباحثه می‌کردند. چه هیجانی برای کشتن توی پیکرشان بود. چه لذتی. چه لذت پر تشنجی توی پیکرشان بود.
پیکر کفن پیچ زهرا را توی گودال گذاشتند تا گردن. چه سرد بود خاک؛ چه سرد.
ناگهان سکوت شد.
زهرا از پشت کفن، سایه‌ی مردی را دید با عمامه و ردای تیره که سوره‌ای از قرآن را خواند: اعوذو بالله من الشیطان الرجیم......
اولین سنگ رگ شقیقه‌اش را ترکاند و دومین سنگ تخم چشمش را.
و سنگ‌ها... سنگ‌ها... سنگ‌های دیگر...
تهران ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹
از مجموعه داستان "و پلنگ ناگهان گفت: زن" عزت گوشه گیر چاپ اول، زمستان ۱۳۷۹/۲۰۰۱، شیکاگو

انتقادهای تند جامعه جهانی از وضعیت حقوق بشر در ایران

۱۰۸ کشور عضو سازمان ملل پیشنهادهای خود برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران را در اجلاس بررسی ادواری حقوق بشر به ژنو ارائه کردند.

Share on email۱۰۸ کشور عضو سازمان ملل پیشنهادهای خود برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران را در اجلاس بررسی ادواری حقوق بشر به ژنو ارائه کردند.
UN-Geneve2
همه کشورهای عضو سازمان ملل درباره بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران پیشنهاداتی دادند.
محمد جواد لاریجانی معاون حقوق بشر قوه قضاییه ایران، گزارشی درباره حقوق بشر در ایران به نمایندگان کشورهای سازمان ملل ارائه کرد و در مورد حقوق دموکراتیک شهروندان در ایران توضیح داد.
او با اشاره به اصل ۲۶ قانون اساسی گفت که در ایران بیش از ۴۰۰ سازمان و نهاد ثبت هستند و تظاهرات‌ مردمی بدون حمل سلاح آزاد است.
به گفته وی، سالانه بیش از ۳۰۰ تجمع با موضوعات سیاسی در ایران برگزار می‌شود و اقلیت‌های دینی می‌توانند در برگزاری اعیاد و نشر کتاب و ایجاد مراکز خیریه و … مجوز بگیرند و اکنون ۵۳ انجمن در این زمینه در حال فعالیت است.
لاریجانی تاکید کرد که حسن روحانی رئیس دولت یازدهم علی یونسی را به عنوان مشاور خود در حوزه اقلیت‌های قومی و دینی منتسب کرده و تلاش‌های زیادی برای آموزش حقوق بشر در زندان‌ها برای ماموران پلیس انجام داده است.
این مقام مسئول بار دیگر از انتخاب احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه برای حقوق بشر ایران انتقاد کرد. او ضمن صحبت‌های خود به کشته شدن عده‌ای از دانشمندان هسته‌ای ایران در سال‌های گذشته اشاره و آن را محکوم کرد.
در حالی که برخی کشورها به آمار  بالای اعدام‌های مرتبط با قاچاق مواد مخدر در ایران انتقاد دارند، لاریجانی در صحبت‌های خود از کارنامه ایران در مبارزه با قاچاق مواد مخدر دفاع کرد و مدعی شد که ایران همکاری خیلی خوبی با شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد دارد.
ادعای آزادی احزاب در ایران
در بخشی از نشست امروز در سازمان ملل، ، یک قاضی به نام امیری که از وزارت خارجه ایران آمده بود، از وضعیت حقوق بشر در ایران دفاع کرد.
او با اشاره به آزادی احزاب در ایران، از وضعیت خوب جمعیت‌های کارگری و دانشجویی ایران سخن گفت و اعلام کرد که کمیسیون ماده ۱۰ احزاب فعال‌تر شده است.
قاضی امیری در سخنان خود مدعی شد که برگزاری تجمعات طبق قانون ایران آزاد است و سالانه ۳۰۰ تجمع و راهپیمایی آزاد در ایران برگزار می‌شود.

لاریجانی: کشورها در پیوند با اعدام ریحانه جباری فقط ما را محکوم کردند. آنها هیچ‌وقت نگفتند شما کجا اشتباه کردید.
او اشاره کرد که اقلیت‌های دینی می‌توانند تجمع کنند و آزادانه اعیاد خود را برگزار کنند. این قاضی نماینده ایران گفت که تاکنون ۵۳ انجمن مذهبی در ایران مجوز گرفته‌اند.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «روحانی در یک سال اخیر در سفرهای استانی جلسات متعددی با اقوام و اهل سنت برگزار کرده است. در یک سال گذشته ۳۳۵ مدیر از اقوام مختلف و اهل سنت انتخاب شده‌اند. همچنین یکی از معاونان زن رییس جمهور ترک زبان است و بنده به عنوان قائم مقام وزیر، کرد هستم.»
قاضی امیری با اشاره به ساختار سیاسی ایران گفت که رهبر این کشور با رای خبرگان انتخاب می‌شود و خبرگان هم با رای مردم انتخاب می‌شوند.
به گفته او در جمهوری اسلامی انتخابات را معتمدان مردم برگزار می کنند.

آزادی مطبوعات در دولت روحانی

حسین انتظامی مدیر مسئول پیشین موسسه همشهری و عضو سابق هیات نظارت بر مطبوعات از آزادی مطبوعات در دولت حسن روحانی سخن گفت.
بر اساس ادعای او، در یک سال گذشته ۶۲۹ خبرنگار خارجی مجوز ورود به ایران گرفتند. او گفت: «۶۱۰۰ نشریه ثبت شده که نیمی از آنها منتشر می‌شود. ۴۰۰ عنوان سایت خبرگزاری داریم. ۱۷ درصد نشریات در مناطق مرزی است و ۱۳۰ نشریه توسط زنان منتشر می‌شود.»
در بخشی دیگر از این جلسه، نماینده‌ای از ایران در دفاع از وضعیت حقوق بشر در ایران گفت: «ما به عنوان مسلمان اکراه در دین را جایز نمی دانیم. امام حسین حقوق بشر را در کربلا با آبرسانی به دشمنان معنا داد.»
نماینده زرتشتیان در مجلس نیز در دفاع از وضعیت اقلیت‌های دینی صحبت کرد: «افتخار ایرانیان به داشتن نژادهای گوناگون است. برنامه های آموزشی ما همه ادیان را شامل می‌شود.»
زنی به نام بهرخ روحانی، به عنوان نماینده ایران درباره وضعیت زنان سخن گفت. به گفته او، اکنون بیمه زنان روستایی در حال اجراست. او همچنین گفت نرخ نامزدی زنان برای نمایندگی مجلس هشت برابر شده و خشونت علیه زنان، آنگونه که در دیگر کشورها هست در ایران نیست.
او گفت: «به منظور فراهم آوردن آرامش زنان و بحث وظایف خانوادگی، لایحه تعدیل ساعات کار زنان در مجلس در حال تصویب است. ازدواج اجباری مجازات حبس دارد و باطل است.»

 توضیح دوباره لاریجانی درباره ریحانه جباری

محمدجواد لاریجانی معاون حقوق بشر قوه قضاییه ایران، در سخنان خود در اجلاس بررسی ادواری حقوق بشر در مقر حقوق بشر این سازمان در ژنو سوئیس، ضمن تلاش حکومت ایران برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران، سازمان ملل را به بررسی وضعیت حقوق بشر کشورها به دور از «سیاسی‌کاری» و «گزینش‌های ناشی از احتیاط» تشویق کرد.
ریحانه جباری اعدام شد
بخش زیادی از سخنان لاریجانی درباره دلایل اعدام ریحانه جباری بود
لاریجانی همچنین وعده داد تا ایران همه پیشنهادهای کشورهای عضو سازمان ملل درباره وضعیت حقوق بشر در این کشور را بررسی و مورد توجه قرار دهد.
او بخش اصلی سخنان خود را به توضیح درباره چرایی اعدام ریحانه جباری اختصاص داد و گفت در تمام کارزارهای بین‌المللی در حمایت از ریحانه، بر اینکه مقتول مرتضی سربندی قصد تجاوز به وی را داشته تاکید شده بود و همین باعث شد تا فرزند مقتول علی‌رغم تلاش قوه قضائیه برای جلب رضایت، بر خواست قصاص پافشاری کنند. به گفته وی خانواده مرتضی سربندی این اتهام را نپذیرفته‌اند و بر این عقیده بوده‌اند که به نوعی در رسانه‌ها تحقیر شده‌اند.
معاون حقوق بشر قوه قضائیه ایران، خطاب به کشورهای عضو سازمان ملل درباره مجازات قصاص گفت: «قانون قصاص، یک نکته ظریف در قانون کشور ماست و کشورهای غربی باید به این نکته توجه کنند.»
لاریجانی در ادامه سخنان خود گفت: «کشورها در پیوند با اعدام ریحانه جباری فقط ما را محکوم کردند. آنها هیچ‌وقت نگفتند شما کجا اشتباه کردید. کجای کار نظام حقوقی ما اشتباه بوده است. اینکه فقط محکوم کنیم و انتقاد دقیق نکنیم سازنده نیست.»
این مقام مسئول همچنین ادامه داد این تصور که «همه چیزهای خوب در کشورهای غربی هست یک نکته محدودکننده است». به عقیده وی، همه کشورها شیوه‌های خوبی برای زندگی دارند و شیوه خوب زندگی تنها شیوه زندگی غربی نیست تا لازم باشد همه از آن تبعیت کنند.
وی یا اشاره به سندهای حقوق بشر در دهه‌های گذشته و ممنوعیت همجنسگرایی در غرب گفت: «چندین دهه قبل همجنسگرایی را در غرب ممنوع می‌دانستند و حتی آن را بیماری قلمداد می‌کردند. و حتی آمریکا ریاضیدانی را به دلیل همجنسگرایی محکوم کرد. ۵۰ سال پیش کسی نگفت همجنسگرایی مخالف اصول حقوق بشر است و حالا که همجنسگرایی در غرب مد شده است از تمام دولت‌ها می‌خواهند تا راه آنها را دنبال کنند. این خودمحوری است. در صورتی که همه باید بتوانیم در زمینه حقوق بشر فعالیت کنیم و در این زمینه جهان‌شمولی فرهنگی داشته باشیم.»

پیشنهادیی برای بهبود حقوق بشر در ایران

همه کشورهای عضو  سازمان ملل درباره بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران پیشنهاداتی دادند. ازجمله اسپانیا درباره اعدام کودکان و همجنسگرایان و همچنین لغو مجازات سنگسار پیشنهاد داد.
احمد شهید
لاریجانی بار دیگر از انتخاب احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه برای حقوق بشر ایران انتقاد کرد.
سوئد گفت که وضعیت حقوق بشر همچنان در ایران بد است و این کشور باید در زمینه حقوق بهاییان، آزادی اینترنت، رفع سانسور مطبوعات و گسترش آزادی بیان تلاش کند. در مقابل تاجیکستان خواهان بهبود وضعیت زنان و بهتر شدن میزان حضور آنها در اجتماع شد.
بریتانیا بر حقوق زندانیان و حق آنان در داشتن وکیل تاکید کرد و با اشاره به افزایش نگران کننده اعدام‌ها و وضعیت زندان‌ها. اعترافات اجباری را از نمادهای شکنجه دانست.
آمریکا با اشاره به وضعیت جیسون رضاییان، عابدیان و دیگر روزنامه‌نگاران زندانی، خواهان رعایت آزادی بیان شد و از منع ورود احمد شهید به داخل ایران انتقاد کرد.
آرژانتین از وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز نگرانی کرد و به وضعیت حقوق ‌ها دگرباشان جنسی و اقلیت‌های مذهبی اشاره کرد و خواستار بازنگری در این زمینه شد.
استرالیا خواهان توقف اعدام کودکان، آزادی بیان و تجمع و آزادی زندانیان سیاسی، رعایت حقوق بهاییان، کردها و دراویش شد.
بحرین نیز از وضعیت حقوق اقلیت‌ها در ایران انتقاد کرد.
کانادا اعدام کودکان زیر ۱۸ سال را زیر سئوال برد.
چک از ایران خواست آزادی مطبرعات را اجرا کند. آزادی در حق دسترسی آزاد به اینترنت، توقف اعدام دست کم برای افراد زیر ۱۸ سال، رعایت حقوق اقلیت‌های مذهبی ازجمله بهاییان از دیگرخواسته‌های این کشور بود
دانمارک خواهان توقف شکنجه، آزادی اقلیت‌های جنسی، آزادی اقلیت‌های مذهبی چون بهاییان و توقف برنامه های رسانه رسمی برای تخطئه اقلیت‌ها شد.
فنلاند با لحن تند از ایران خواست که اعدام را لغو کند. نماینده این کشور گفت که اعدام ریحانه جباری آنها  را ناراحت کرده است. این کشور خواستار مبارزه با خشونت خانگی و جنسی شد.
فرانسه اعلام کرد که کشورش نگران برخورد با اقلیت‌های مذهبی است و خواهان حق وکیل زندانیان، آزادی اینترنت و آزادی روزنامه نگاران شد.
در این میان تنها چین گفت که ایران کارهای مثبت و تاثیرگذاری در زمینه حقوق زنان و اقلیت‌ها داشته و ما می دانیم که تحریم‌های بین المللی برای این کشور مشکل درست کرده است.
لارم به یادآوری است که پیشنهادهای ارائه شده در اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد هیچ کشوری را مجبور به اجرا نمی‌کند. در حقیقت یک کشور می‌تواند تمام پیشنهادات را رد و قبول نکند و این پیشنهادها ضمانت اجرایی ندارند. 

۱۳۹۴ آبان ۷, پنجشنبه

تشدید فضاى امنیتى در آستانه انتخابات مجلس ایران




hasan_sheikhaghaiee.2015-10-21.jpg
اشاره: تشدید فضاى امنیتى با نزدیک شدن به زمان برگزارى انتخابات دهمین دوره مجلس شوراى اسلامى و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در اسفندماه سال جاری، با بازداشت‌هاى گسترده روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسى- مدنى افزایش یافته است؛ در اقدام اخیر دستگاه امنیتى- اطلاعاتى جمهوری اسلامی ایران «حسن شیخ آقایی» مدیر سایت خبری تحلیلی «رُوانگِه»، روز چهارشنبه ١۵ مهر ۱۳۹۴، بازداشت شد.
براساس گزارش منتشر شده از سوى «سازمان گزارشگران بدون مرز» بازداشت این روزنامه‌نگار از سوی ماموران لباس شخصی و به دستور شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب «مهاباد» انجام شد و این در حالى است که «یونس قربانی‌فر» یکى از اعضاى شورای سردبیری سایت «رُوانگِه» نیز در منزل شخصی خود بازداشت و پس از ساعاتی آزاد شده است؛ این وب‌ سایت که دفتر آن در شهر «مهاباد» قرار دارد با تمرکز بر مسایل و رویدادهای غرب ایران به دو زبان فارسی و کُردی سورانی مطالب تحلیلی منتشر می‌کند. همزمان پس از بازداشت‌های اخیر، کنترل سایت «رُوانگِه» از دسترس مدیران آن خارج شده است.
با روى کار آمدن دولت حسن روحانى و وعده باز شدن فضاى سیاسى کشور، امیدى در دل‌هاى قشر روشنفکر ایران جوانه زد، امیدى که با دعوت به بازگشت ایرانیان مقیم خارج از کشور همراه بود و تعدادى از روشنفکرانى که پس از حوادث انتخابات سال ٨٨ ایران مجبور به ترک وطن شده بودند به ایران بازگشتند؛ البته در بدو ورود امیدشان به یاس بدل گشت و در کمال ناباورى بازداشت و با احکام سنگینى قضایى روبرو و محکوم شدند.
تاکنون عده‌اى از اعضای جنبش تغییر و لیبرال که در برگیرنده‌ى اعضایى از تمامى گروه‌هاى منتقد نظام و حکومت ایران چه در داخل چه در خارج از کشور هستند، بر این باورند که این گونه برخوردهاى امنیتى به دلیل تمرکز دولت‌ مردان تدبیر و امید بر موضوع هسته‌اى و مذاکرات پیرامون آن است که به حاشیه رانده شده است و در واقع با به ثمر رسیدن نتیجه‌ى آن از فشارهاى امنیتى کاسته مى‌شود و جامعه به سمت باز‌تر شدن فضاى سیاسى حرکت می‌کند.
اما پس از روشن شدن نتیجه مذاکرات هسته‌اى در ماه‌هاى گذشته، بار دیگر امید‌ها نا‌امید گشت؛ مطالب رییس‌ جمهورى ایران در خلال نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک و مصاحبه‌هاى حاشیه‌اى که با رسانه‌هاى خبرى از جمله «سى ان ان» انجام شد، به خوبى بیانگر عدم تغییر در سیاست‌هاى گذشته‌ی حکومت ایران در خصوص حقوق مدنى- سیاسى جامعه و باز‌تر شدن فضاى اجتماعى است؛ وی به خبرگزارى «سى ان ان» گفته بود: «فکر نمی‌کنم کسی در ایران به خاطر فعالیت‌های روزنامه‌نگاری‌اش بازداشت شده است.»
این در حالى است که در هفته‌ى گذشته «حسن شیخ آقایى» یکى از روزنامه‌نگاران کُرد در شهر «مهاباد» همانند «خسرو و مسعود کُردپور» که در سال ۹۱ در این شهر دستگیر شده بودند، بازداشت گردید؛ در حالى که این نوشتار به رشته تحریر در مى‌آید «علیرضا رجایی»، «سراج‌الدین میردامادی»، « سعید مدنى »، «سعید رضوی فقیه» و... از جمله روزنامه‌نگاران زندانی در ایران هستند که پیش‌ تر به واسطه‌ی فعالیت‌های روزنامه‌نگاری با احکام سنگین قضایی محکوم شدند. از سوى دیگر فعالان دانشجویى و مدنى نیز از این قاعده مستثنى نبوده و فشارهاى امنیتى نیز بر آن‌ها افزایش یافته است؛ به گونه‌اى که «ناصر توقیری» فعال دانشجویی دانشگاه «بوعلی سینا» در شهر «همدان» پس از بازجویى در هشتم مهرماه امسال، توسط نیروهاى امنیتى در اداره اماکن «همدان» بازداشت و در شعبه ٣ بازپرسی دادسرای عمومى و انقلاب استان «همدان» با اتهاماتى نظیر «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، «توهین به رهبری و بنیان گذار انقلاب»، «توهین به مقدسات»، «تشکیل گروه و فراخوان به تجمع» روبرو شد.
طبق گزارش‌هاى منتشر شده از سوى نهادهاى مدافع حقوق بشر در ایران در طى یک سال اخیر ۱۰ فعال دانشجویی از دانشگاه‌های بوعلی سینا، علوم پزشکی و صنعتی «همدان» با پرونده و اتهامات مشابه بازداشت و تفهیم اتهام شده‌اند که این فعال دانشجویى یازدهمین دانشجوی بازداشتى در «همدان» است.
از دیگر نمونه‌هاى افزایش فشار بر فعالان مدنى و سیاسى مى‌توان به حکم سنگین و ناعادلانه دو شاعر جوان و یک مستندساز اشاره کرد، «مهدی موسوی» و «فاطمه اختصاری» شاعر و نویسنده از سوى شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی «تهران» به ریاست قاضی «مقیسه»، در مجموع به ۱۹۸ ضربه شلاق و ۲۰ سال زندان محکوم و «کیوان کریمی»، فیلم ساز و مستندساز ایرانی نیز به ۲۲۳ ضربه شلاق و شش سال حبس محکوم شدند.
فشارهاى امنیتى و قضایى بر فعالان مدنى و سیاسى به اینجا ختم نمى‌شود، تنها در طى دو ماه گذشته تعدادى از فعالان صنفى و کارگرى نظیر «محمود صالحی» به ۹ سال حبس، «بهنام ابراهیم‌زاده» با حکم جدید به هفت سال و ده ماه محکوم شدند؛ همچنین «علی نجاتی» و «جمیل راست خدیو» فعال کارگری، «محمدرضا نیک‌نژاد» و «مهدی بهلولی» از فعالان صنفی معلمان، «محمود بهشتی لنگرودی» سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران، «سید منصور موسوی» از معلمان و فعالان صنفی بازداشت شدند.

به گزارش رادیو پارس -سومین سالگرد بزرگ مرد شهید راه آزادی ستار بهشتی در روز پنجشنبه 7 آبان 1394 در شهر رباط کریم به همراه جمعی از فعالان مدنی و سیاسی برگزارشد


به گزارش رادیو پارس -سومین سالگرد بزرگ مرد شهید راه آزادی ستار بهشتی در روز پنجشنبه 7 آبان 1394 در شهر رباط کریم به همراه جمعی از فعالان مدنی و سیاسی برگزارشد
به گفته منبع آگاهی که در این مراسم حضور داشت در آغاز حاضران به منزل ستار بهشتی رفته و در آنجا در طی مراسمی مادر ستار بهشتی و خواهر
ستار بهشتی سخنانی را ایراد کردند و شعرهای در وصف ستار بهشتی خوانده شد و پس از آن بر سر مزار ستار بهشتی رفتند 
به گفته این منبع بر سر مزار ستار ماموران اطلاعاتی به طور نامحسوس حضور داشتند و باز هم به گفته این منبع در پایین مزار ستار گوری 
کنده بودند از طرف ماموران حکومت تا با این وسیله حضور مردم را بر سر قبر ستار کم رنگ کنند و تا حاضران نتوانند برای ادای احترام بر مزار ستار بنشینند
و در پایان مراسم با خواندن سرود یار دبستانی مراسم را به پایان رساندند.
رضا امیری

ایران از نقش‌آفرینی در سوریه چه می‌خواهد؟

ایران آشکارتر از پیش به سطوح حضور خود در سوریه و حمایت از رژیم اسد اذعان می‌کند. بین این آشکارسازی و توافق اتمی رابطه‌ معناداری وجود دارد. آیا منطقه آبستن ماجراجویی‌های جدیدی است؟

19April-syria (2)
ورود روسیه به صحنه جنگ داخلی سوریه، هم‌زمان بود با اعلام شکست پنتاگون در توانمندسازی مخالفان میانه‌روی اسد. این ورود معادلات قدرت را در سوریه تغییر داد تا آنجا که اسد برای نخستین مرتبه از زمان شروع بحران، پایش را از سوریه بیرون گذاشت
مقامات جمهوری اسلامی که تا چندی قبل، حمایت‌های خود را در لفاف فعالیت‌های مستشاری و لجستیکی می‌پوشاندند، آشکارتر در باره سوریه سخن می‌گویند. بین این آشکارسازی و توافق اتمی، رابطه‌ای معنادار وجود دارد. جمهوری اسلامی به دنبال اهرم دیگری برای قدرت‌نمایی در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی است. می‌تواند علاوه بر عرض اندام در برابر عربستان و ترکیه، با کارت روسیه نیز بازی کند. در سطح داخلی نیز رویکردش در سوریه یا منطقه، موجب اتصال جناح‌های رقیب سیاسی است و نه اسباب چالش.
سوریه برای جمهوری اسلامی ارزشی استراتژیک دارد. حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران صراحتا می‌گوید کار ما تضمین استحکام سیاسی، روانی، اقتصادی و نظامی سوریه است. او پنهان نمی‌کند که امنیت ملی سوریه و جمهوری اسلامی به یکدیگر گره خورده‌اند.
دعوت از ایران برای شرکت در اجلاس بین‌المللی سوریه و متقاعد شدن آمریکا یا عربستان برای مذاکره با ایران بر سر سوریه پیام‌هایی نهفته دارد. جان برنان، مدیر سازمان سیا گفت روسیه می‌داند اسد رفتنی است اما عملیات نظامی در سوریه را به قصد نشان دادن دامنه نفوذ خود پیش از شروع گفت‌وگوهای دیپلماتیک شروع کرد. آیا در مورد جمهوری اسلامی نیز چنین است؟
زورآزمایی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای بر سر بشار اسد نیست، بحث بر سر خود سوریه به عنوان یک آوردگاه است.
ستیز روسیه و ناتو، ستیز شیعه و سنی، قدرت‌طلبی ترکیه، برآمد رادیکال بنیادگرایی سنی، و ستیز با کردها … همه در بحران سوریه ترکیب شده‌اند. آیا خطر این که جنگ داخلی در سوریه به یک جنگ “جهانی” در چارچوبی منطقه‌ای تبدیل شود بالاست؟
جمهوری اسلامی ایران یک پای ثابت این معرکه است. احتمال می‌رود که خبرهای درگیر بودن دولت ایران در ستیز سوریه به خبرهایی چون کشته شدن “مستشاران” سپاه پاسداران در سوریه محدود نماند.
آیا ممکن است در رابطه با ایران، “پرونده سوریه” جای “پرونده اتمی” را بگیرد؛ یعنی موضوع به محور تنشی تبدیل شود که فشارهای سیاسی و اقتصادی تازه‌ای را بر کشور تحمیل کند و در ضمن محملی شود برای قدرت‌گیری بیشتر نظامیان؟
رادیو زمانه از شماری تحلیلگران، کنشگران، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی دعوت کرده که در بحث پیرامون شرایط منطقه شرکت کنند. پرسش این است که وضعیت منطقه چیست، جمهوری اسلامی در قبال بحران منطقه جه مسئولیتی دارد و چه هشدارهایی باید به افکار عمومی ایران داد.
شیرین عبادی- حقوقدان و فعال حقوق بشر
ebadi shirin وقتی‌ به نقشه خاورمیانه نگاه می‌‌کنم قدرت ایران، توان نظامی، وسعت خاک، تکنولوژی مدرن و منابع غنی زیر زمینی‌ آن را تبدیل به یکی‌ از بزرگترین و قوی‌ترین کشور‌های منطقه کرده است. متاسفانه ایران از قدرت خود نه برای بهبود وضعیت مردمش بلکه در راه اهداف سیاسی و صدور انقلابش سو استفاده می‌‌کند.
ایران با نفوذی که در شیعیان عراق دارد می‌‌توانست در سر و سامان دادن اوضاع این کشور کمک کند و در نتیجه داعش موفق نمی‌‌شد یک شب چند شهر مهم عراق را تصرف کند. اما در عراق چه اتفاقی افتاد؟ نوری مالکی تبدیل به عروسکی در دست حاکمان جمهوری اسلامی شد و از آنجایی که هدف صدور انقلاب بود قسمتی‌ از مردم یعنی سنی ها، نادیده گرفته شدند و به همین دلیل پس از حمله داعش تعداد زیادی از ارتش عرق فوراً تسلیم شد. ایران به باز سازی ارتش عراق کمک نکرد بلکه فقط دوستان خود را یاری کرد
در سوریه اگر پشتیبانی و حمایت بی‌ دریغ حکومت ایران نبود بشار اسد ظرف چند ماه سقوط کرده بود و مردم پیروز می‌‌شدند اما دخالت ایران موجب کشتار مردم و جنگ داخلی‌ شد و در خلا قدرت سیاسی داعش زمینه را برای رشد خود مهیا دید
در یمن آشتی ملی‌ می‌‌رفت که کشور را به آرامش برساند که ناگهان شیعیان حوثی پایتخت را گرفتند و رئیس جمهور به عربستان فرار کرد و عربستان سعودی نیز بی‌ رحمانه به کشتار مردم غیر نظامی پرداخت. تعدادی از اعضای خنواده عبدالمالک حوثی رهبر شیعیان در ایران پناهنده هستند و خود او نیز قبلا سالها در ایران بسر می‌‌برد
هم‌چنین در بحرین خانواده رهبر شیعیان که به حبس ابد محکوم شده یعنی الخواجه در ایران بسر می‌‌برند و همین امر سؤظن حکومت بحرین را بر انگیخته که نارضایتی مردم ناشی‌ از دخالت‌های ایران است. با این ترتیب می‌‌بینیم در بسیاری از حوادث ناگواری که در چند سال اخیر رخ داده ایران به نوعی _ مستقیم یا غیر مستقیم_ دخالت دارد.
ایران پس از انقلاب ۱۹۷۹ سر فصل مبارزات سیاسی خود را صدور انقلاب اعلام کرد و جاه طلبی سیاسی ایران حاکمان وقت را به بیراهه‌ ای کشاند که به جای ایجاد رفاه برای ایرانیان مبادرت به ارسال اسلحه و نیرو و صرف میلیارد‌ها دلار در کشور‌های اسلامی می‌‌کرد با این انگیزه که ایران تبدیل به رهبر جهان اسلام شود
از سوی دیگر همین رویا در سر حاکمان عربستان سعودی نیز بود و رقابت‌های سیاسی و نظامی دو حکومت غیر دموکراتیک ایران و عربستان منطقه را به آتش کشاند. روسیه و چین به حمایت از ایران و اسرائیل و آمریکا به حمایت از عربستان سعودی پای در میدان مبارزه گذاشتند و جنگ‌های نیابتی شروع شد که نتیجه آن‌ کشتار صد‌ها هزار مردم بی‌ گناه، ویرانی بسیاری از آثار باستانی و ظهور تروریسم در منطقه شده است و البته در قبال کشتار مردم بی‌‌گناه فروش روز افزون اسلحه باعث شد که سود سرشاری نصیب شرکت‌های بزرگ شود
مشکل بزرگ آنجاست که وقتی‌ آتش جنگ زبانه می‌‌کشد نمی‌‌توان آسوده سر راحت به بالین گذاشت زیرا هر لحظه امکان سرایت خطر وجود دارد و این چیزی است که حتی برخی از دولتمردان جمهوری اسلامی مانند هاشمی رفسنجانی عنوان کرده‌اند. بنا بر این ایران وارد قمار بدی شده و بهتر است هر چه زودتر به آن‌ خاتمه دهد. منابع ملی‌ و همچنین پول هایی که در اثر تفاهم هسته‌ای آزاد می‌‌شوند باید صرف رفاه مردم و اموری از قبیل احداث مدارس و بیمارستان  شود. از راهی‌ که رفته شده بایستی‌ هر چه زودتر برگشت و به قول معروف “جلوی ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است.”
علی کشتگر – تحلیلگر سیاسی
Keshtgarآنچه در سوریه و عراق می گذرد، پیامد عوامل گوناگون بین‌المللی و منطقه‌ای است. مهم‌ترین عامل بین‌المللی این وضعیت، حمله نظامی آمریکا به عراق و در نتیجه نابودی حکومت و زیر ساخت‌های سیاسی این کشور است. مهم‌ترین عامل منطقه‌ای این شرایط نیز جمهوری اسلامی است.
برآمد داعش بدون نارضایتی و وحشت مردم سنی مذهب عراق از روی کار آمدن یک جمهوری اسلامی شیعه که نسبت به آنان تبعیض اعمال کند غیرممکن بود. دخالت مستقیم جمهوری اسلامی برای روی کار آوردن حکومتی شبیه به خود در عراق، مردم سنی مذهب را آماده استقبال و حمایت از جریانات بنیادگرای سلفی و تکفیری کرد. آنگاه رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی و سوداگران جنگ و جنگ افزار نیز وارد عمل شدند و با حمایت تسلیحاتی و مالی از این جریانات شرایط وخیم کنونی پدید آمد.
در سوریه نیز نقش مخرب جمهوری اسلامی در آغاز بحران سیاسی این کشور انکارشدنی نیست. چهار سال پیش وقتی جنبش موسوم به بهار عربی به سوریه رسید مطالبه مردم چیزی بیش از آزادی انتخابات و آزادی احزاب سیاسی نبود. منتها دیکتاتوری خانواده اسد با حمایت مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی و به بهانه دخالت خارجی راه سرکوب و قلع و قمع جریانات میانه رو و اصلاح‌طلب را برگزید و در نتیجه جریانات دموکراسی خواه به حاشیه رانده شدند و رادیکالیسم تکفیری جایگزین آنان شد.
عربستان، امیرنشین های خلیج فارس و ترکیه نیز بر اساس ملاحظات ژئوپولتیک خاص خود به حمایت آشکار و یا پنهانی از این جریانات پرداختند و سرنوشت شوم کنونی را برای سوریه رقم زدند. عوامل متعدد دیگری از جمله فقر و بیکاری و بی آیندگی جوانان محروم حومه شهرهای بزرگ اروپا (به ویژه فرانسه) که به جریانات بنیادگرای اسلامی می‌گروند، حمایت یکجانبه غرب به ویژه ایالات متحده از زورگویی و زیاده‌خواهی اسرائیل و تحقیر و سرکوب دائم اعراب فلسطین، تضاد منافع قدرت‌های بزرگ جهانی در منطقه‌ای که نیمی از ذخایر شناخته شده نفت و گاز جهان را در دل خود دارد هریک به سهم خود در توسعه مداوم بنیادگرایی اسلامی و وخامت بحران کنونی سوریه و عراق اثرات انکارناپذیر دارند. حالا پرسش اساسی این است که بالاخره این شرایط خطرناک پدید آمده به کجا می انجامد؟ راه برون رفت از آن کدام است؟
من در شگفتم که چگونه قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس که در ترساندن جمعیت سنی سوریه و عراق و پیدایش وضع موجود نقش موثری ایفا کرده، این روزها در نقش ناجی سوریه و عراق ظاهر شده و برخی از اذهان ساده و سطحی نیز به او دخیل بسته‌اند. بی تردید ادامه دخالت ایران در سوریه و عراق وضع را از آنچه امروز هست بدتر می کند و می‌تواند بحران را به درون مرزهای ایران بکشاند. کما این که دخالت عربستان در سوریه و عراق نیز اوضاع را وخیم تر می کند. رقابت و دخالت نظامی قدرت بزرگ جهانی نیز در نهایت همان پیامدهایی دارد که در گذشته و در سایر کشورهای منطقه شاهد بوده‌ایم، ضمن آن که خطر فرامنطقه‌ای شدن جنگ را نیز به همراه دارد.
چشم‌انداز خاورمیانه تاریک و نگران‌کننده است. شاید تنها راه برون رفت از بحرانی که خطر فروپاشی کشورهای خاورمیانه و حتی بروز یک جنگ جهانی را به همراه دارد، گردن گذاشتن همه کشورهای درگیر و ذی‌نفع به یک راه حل معقول از کانال سازمان ملل متحد باشد. امری که به‌خاطر منافع کوتاه مدت سوداگران جنگ و محاسبات کوته‌بینانه بازیگران منطقه‌ای و جهانی تقریبا غیرممکن است.
فریدا آفاری – روزنامه‌نگار
frieda-afaryاغلب تحلیلگران منطقه اذعان دارند که حملات هوایی روسیه و تقویت حضور نظامی جمهوری اسلامی ایران در حمایت از رژیم بشار اسد در سوریه عمدتا معطوف به مناطق تحت کنترل اپوزیسیون میانه‌رو و نه مناطق تحت کنترل داعش بوده است. آمریکا و اروپا نیز تلویحا حضور نظامی روسیه و ایران را در سوریه پذیرفته‌اند. از سویی دیگر هدف مذاکرات اخیر اتحادیه  اروپا با دولت ترکیه توافقی است که درهای اروپا را به روی آوارگان سوری خواهد بست و آنها را وادار خواهد کرد که در سوریه بمانند و بمیرند یا در اردوگاه‌های آوارگان در ترکیه، لبنان، اردن، عراق و مصر در شرایطی اسفناک مرگی تدریجی را تجربه کنند. با در نظر گرفتن مقیاس گسترده این بحران انسانی که بزرگ‌ترین بحران پناهندگی بعد از جنگ جهانی دوم است، آیا بهتر نیست آن را یک هولوکاست بنامیم؟
در این میان، برخی از فعالان و روشنفکران ایرانی با به راه انداختن صفحه فیسبوکی “برای سوریه” یا  Sorry Syria آشکارا مخالفت خود را با دخالت نظامی دولت ایران در سوریه اعلام کرده‌اند و حمایت جمهوری اسلامی از رژیم اسد را یک عامل اصلی در سرکوب انقلاب مردمی سال ۲۰۱۱ و تقویت بنیاد گرایی مذهبی در سوریه و بحران در منطقه می‌دانند. اما بسیاری از فعالان و روشنفکران ایرانی تلویحا یا آشکارا از رژیم اسد پشتیبانی و ادعا می‌کنند که ادامه رژیم اسد مانع رشد داعش خواهد شد. آنها استدلال می‌کنند که این رژیم “گزینه بهتر” است چون به سبب سکولار بودن ظرفیت بیشتری برای اصلاح‌پذیری دارد.
به نظرم این استدلال غیر منطقی و غیر انسانی است. نخست آن که بخش اعظم بیش از ۲۵۰ هزار سوری که از سال ۲۰۱۱ تا به حال در سوریه کشته شده‌اند به دست رژیم اسد و به سبب بمب‌های بشکه‌ای ارتش او به قتل رسیده‌اند. بخش اعظم آوارگان سوری نیز که شامل ۷.۶ میلیون داخل سوریه و بیش از چهار میلیون خارج سوریه می‌شوند از مناطقی گریخته‌اند که تحت کنترل نیروهای بشار اسد است.  رژیم اسد از لحاظ شقاوت و مهارت در اداره یک ماشین آدم کشی، شکنجه و تجاوز نه فقط کم‌تر از داعش نیست بلکه با آلمان نازی مقایسه شده. فراموش نکنیم که رژیم اسد مانند رژیم صدام حسین از گاز شیمیایی علیه مخالفانش استفاده کرده . این رژیم به هیچ یک از اصلاحات پیشنهاد شده از سوی اپوزیسیون میانه‌رو تن نداده. برای مثال در شهر زبدانی با جمعیتی سنی و مسیحی، محلی که مقاومت شدید مردم علیه حملات نظامی رژیم و نیروهای سپاه پاسداران آنها را در تابستان ۲۰۱۵ وادار به مذاکره با اپوزیسیون کرد، آتش‌بسی که اعلام شده بود به سرعت از سوی ارتش اسد و سپاه پاسداران نقض شد.
دوم، رژیم اسد و داعش از یک دیگر تغذیه می کنند. بسیاری منابع تاکید می‌کنند که جنایت‌های دولت اسد یکی از عوامل اصلی منجر به ظهور و رشد داعش بوده. دگراندیشان چپ سوری مانند یاسین الحاج صالح خاطر نشان می‌کنند که دولت بشار اسد هنگام رودررو شدن با انقلابی مردمی عمدا به رشد سازمان‌ها و نیروهای بنیادگرای سنی کمک کرد تا جنبش دمکراتیک و انسان دوست مردم را سرکوب کند و حتی در تابستان ۲۰۱۳ هنگام بمباران مردم بیگناه شهر رقه، شهری که مرکز فرماندهی داعش در آن قرار دارد ، عمدا از حمله به ساختمان مقر داعش خودداری کرد. رژیم اسد با ادامه  یک حکومت انحصار طلب شیعی بر اکثریتی سنی هرچه بیشتر هیزم به آتش سنی های بنیادگرای مذهبی و دستگاه ابر تروریستی داعش خواهد ریخت.
لازم است به مردم ایران هشدار داد که ادامه رژیم اسد –چه با اسد و چه بدون اسد– همانا ادامه رشد داعش و استفاده فزاینده دولت‌های منطقه از جمله ترکیه و عربستان سعودی از گفتمان‌های ناسیونالیستی برای سرکوب هرگونه اپوزیسیون دمکراتیک در خاورمیانه خواهد بود.
این استدلال که باید بین رژیم اسد و داعش، رژیم اسد را به عنوان “گزینه بهتر” انتخاب کنیم، ما را با سیاست‌های امپریالیستی دولت‌های روسیه، ایران، اسرائیل، آمریکا، اروپا و چین هم‌سو می‌کند. اگر خود را مدافع حقوق بشر می‌دانیم باید همواره علیه رژیم اسد و داعش موضع بگیریم، از عدالت اجتماعی دفاع کنیم و در جستجوی راه‌های ایجاد اتحاد بین ترقی خواهان سوری و ایرانی از جمله کردها باشیم.
جلیل روشندل – استاد علوم سیاسی
Roshandelجنگ در سوریه رسماً شروع شده است. روسیه، ایران عراق، و خود سوریه عملاً در گیر این جنگ هستند. حتی گزارش‌های تائید نشده حاکی از این هستند که گروه‌هایی از ارتش کوبا نیز در این جنگ درگیرند و البته آنچه نیاز به تائید ندارد درگیری حزب الله لبنان است که نه به نمایندگی از شیعیان لبنان بلکه به نمایندگی از ایران و با حمایت مالی و تسلیحاتی ایران در سوریه می‌جنگد. گروه‌های دیگری هم هستند که با پول و کمک دولت‌های خارجی دیگری در داخل سوریه می‌جنگند.
از طرف دیگر ایران پای ثابت عرصه جنگی شده است که با آن مرز جغرافیایی مشترکی هم ندارد و با هر معیاری به آن نگاه کنید جنگ تلخ و بیهوده‌ای بیش نیست. هدف از این جنگ در درجه اول کسب مشروعیت برای بشار اسد از طریق نابود کردن مخالفان سیاسی اوست. در کنار این هدف روسیه مایل است هر قدر که ممکن باشد عناصروابسته به گروه به اصطلاح “حکومت اسلامی” [داعش] را نابود کند چرا که هزاران نفر ازاعضای این گروه از آدم‌کشان مسلمان روسی تبار هستند و به احتمال زیاد هدف بعدی عملیات آنان مناطق مسلمان نشین روسیه و یا کشورهای همجوار آسیای مرکزی خواهد بود.
می‌توان ادعا کرد که مرز منافع ملی بی‌کرانه است وهمین قضیه مداخله ایران را در سوریه توجیه می‌کند. اما باید پرسید: کدام منافع؟ منافع کدام ملت؟
هیچ یک از این دو جوابی ندارد. منافع ملی معمولاً با تهدید به آن منافع هم سنگ است. مثلاً بدون اینکه وارد بحث چرایی جنگ ایران و عراق شویم، تهدید عراق به منافع ملی ایران در دهه ۱۹۸۰ نزدیکی ایران به سوریه را به نوعی توجیه می‌کرد و ایران برای اینکه دوستی سوریه را بخرد تا یک کشور عربی زبان در جهان عرب سنگ ایران را بر سینه بزند هزینه گزافی پرداخت کرد. امروز تحمل چندین برابر همان هزینه در قبال سوریه فقط برای اینکه پلی که سوریه به ایران عرضه می‌کند باز بماند تا ایران به لبنان برسد و ازآن طریق امنیت کشورچهارمی (اسرائیل) را تهدید کند با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. هیچ مسئولیتی مشارکت ایران را در این نبرد موجه نمی‌کند و این جنگی است که به خوبی و با برکناری بشار اسد می‌تواند از نظرسیاسی مدیریت شود.
ایران از زمان رسیدن به توافق هسته‌ای با غرب به جای احترام بیشتر به حقوق بشر و رعایت حقوق شهروندان در داخل و گره گشایی و تعامل با نظام بین‌الملل، به سمت معکوس یعنی سرکوب بیشتر در داخل و مانع تراشی در سطح بین‌المللی پیش رفته است. حمایت از رژیم بشار اسد در سوریه بخش عمده‌ای از سپرده‌های آزاد شده و دستاوردهای ناشی از لغو تحریم‌های تحمیلی را به مرداب تسلیحاتی مسکو خواهد ریخت. عملاً پول‌هایی که امید می‌رفت خرج مبارزه با بیکاری، رکود و تورم شود می‌تواند به کام سیری‌ناپذیر ماشین جنگی روسیه جاری گردد و منافع ملی کرملین را تامین کند.
لازم است مردم آگاهانه حقوق اجتماعی و سیاسی خود را مطالبه کنند. دموکراسی بدون پیگیری مردم وجود خارجی پیدا نمی‌کند و سوء استفاده از باورهای مذهبی مردم ساده‌ترین راه برای تحت‌الشعاع قرار دادن دموکراسی است. مردم حق دارند خواهان شفافیت کامل در پروسه تصمیم‌گیری و اجرای مسایل مربوط به منافع ملی و سیاست خارجی باشند و نه اینکه فقط به مجالس عزاداری “مستشاران” کشته شده در راه اهداف مسکو و دمشق دعوت شوند.
الاهه بقراط – روزنامه‌نگار
elahe Boghratنمی‌دانم درگیری‌های سیاسی و کشتار و تخریب و آوارگی به چه حدی باید برسد و یا اساسا چه معیاری وجود دارد که بر اساس آن سیاستمداران و رسانه‌ها اعلام کنند جنگی تمام‌عیار در منطقه در جریان است!
بیش از سی سال جنگ در افغانستان به موضوع «طالبان» و «القاعده» که زاییده سیاست‌ها و عملکرد روسیه (هم‌چنین شوروی) و آمریکا هستند، کاهش یافت. الان هم جنگ در سوریه به موضوع حکومت بشار اسد و «داعش» کاهش داده می‌شود که آنها هم دست پرورده بازیگران بین‌المللی هستند. کشورهای قدرتمند و هم‌چنین حکومت‌های منطقه مانند رژیم ایران، سعودی‌ها، ترکیه نمی‌خواهند نقش خود را به عنوان یکی از علل وضعیت فاجعه‌بار منطقه ببینند بعد می‌خواهند مانند منجی و یابندگان «راه‌حل سیاسی» به میدان بیایند و کسی هم به روی خودش نیاورد! متأسفانه این وضعیت سیاست بین‌المللی، و با تأسف بیشتر، جریان اصلیِ رسانه‌های بین‌المللی است
در موضوع مسئولیت ایران در بحران، باید از رژیم ایران حرف زد و نه از «ایران». گفته می‌شود که رژیم ایران خودش جزء بحران منطقه است. من نیز همین عقیده را دارم. سلطه‌جویی و توسعه‌طلبی رژیم ایران نه برای تسلط بر خاک کشورهای دیگر بلکه با هدف گسترش جمعیت شیعه در منطقه و هم‌چنین جهان، بخشی از همان استراتژی قدیمی «صدور انقلاب اسلامی» است. اسلامی که رژیم ایران آن را در مذهب شیعه و ایدیولوژی حکومتی خود خلاصه می‌کند و رویای یک واتیکان شیعه را در خاورمیانه در سر می‌پروراند. بیهوده نیست که به ولی فقیه‌شان می‌گویند «رهبر مسلمین جهان» بدون اینکه به بی‌پایه بودن این ادعا و متفاوت بودن زمینه‌های تاریخی این دو دین بیندیشند.
این که این استراتژی به دلیل فرقه‌های مختلف اسلامی و هم‌چنین قدرتمندی کشورهای سُنّی و عرب محکوم به شکست است یک موضوع تاریخی است که هنوز خیلی مانده تا دفترش بسته شود. اما اینکه این استراتژی از همان فوریه سال ۱۹۷۹ بستر رشد بنیادگرایی اسلامی را فراهم آورد و یکی از علل وضعیت کنونی است، یک واقعیت خونبار و پرهزینه است. جمهوری اسلامی چه از نظر سیاسی (یک حکومت بسته و گروهی) و چه از نظر قومی و نژادی (به هر حال در یک کشور غیرعرب حکومت می‌کند) و چه از نظر مذهبی (شیعه جعفری اثنی عشری) در میان خود مسلمانان در اقلیت محض قرار دارد. حتی بخشی از گروه‌های افراطی اسلامی که از آنها پشتیبانی می‌کند، در دو مورد اخیر در تخالف با آن قرار دارند.
گمان نمی‌کنم در جایی که مردم یک کشور حق واقعی و امکانات مشارکت سیاسی و متشکل شدن در احزاب و گروه‌های سیاسی و صنفی را ندارند، هشدار هیچ نقشی بازی کند. هشدار را باید به حاکمان داد، اگرچه گوش شنوا ندارند. ولی آنها مسوول هر وضعیتی هستند که در یک کشور پیش می‌آید زیرا قدرت و ابزار آن را در دست دارند. به وضعیت سوریه نگاه کنید: بشار اسد که ده‌ها آب پاک‌تر از حاکمان واپس‌مانده ایران بود می‌توانست با گفتگو با نیروهای منتقد و مخالف خود، مسیر فاجعه‌بار سوریه را از آنچه امروز هست، تغییر دهد. وگرنه مردم نامتشکل و بدون ابزار چه می‌توانند بکنند جز اینکه کشته شوند و یا راه فرار و آوارگی در پیش بگیرند؟! بله، هشدار را باید به حاکمان داد، از جمله حاکمان کشورهای قدرتمند که سیاست‌ بین‌المللی را رقم می‌زنند. آنها مسوول هستند.
رضا تقی‌زاده – تحلیلگر سیاسی
Taghizadehایجاد آمادگی کافی برای دفاع از حدود ملی (مرزهای آبی-خاکی و آسمان یک کشور) اساسی ترین مسئولیت هر دولت است. حضور موثر و تعیین کننده در منطقه جغرافیای کشور، بخصوص استفاده از قدرت‌های نرم میتواند در خدمت تامین منافع ملی و بالا بردن ثروت و سطح زندگی مردم قرار بگیرد.
با تکیه بر این اصول پایه است که کشور های دارای امکانات لازم و کافی، هدف تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای را برای خود تعیین و تعقیب میکنند.
با توجه به ترکیب جمعیت، موقعیت جغرافیایی و برخورداری از منابع طبیعی (بخصوص ذخایر عظیم انرژی فسیلی) ایران همیشه دارای استعداد کافی برای ایفای نقش یک قدرت منطقه‌ای بوده و طی فرازهایی از تاریخ خود در ردیف قدرت‌های بزرگ جهانی قرار داشته است.
در تقابل با نقش سازنده که یک قدرت منطقه‌ای می‌تواند در جهت تامین صلح و توسعه تجارت و اشاعه فرهنگ و استفاده از ابزار های قدرت نرم بعمل آورد، تحریک خشونت، ایجاد تشنج، حضور نظامی و مداخله در امور داخلی کشورها است که بی تردید به بروز بحران‌های منطقه‌ای و جنگ داخلی، تخریب زیر ساخت‌های یک کشور و اخلال در امر تولید و آموزش و روال زندگی متعارفی مردم می‌انجامد.
الگوی حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه به بهانه دفاع از حکومت اسد، که از جمله عوامل اساسی تشدید جنگ داخلی در آن کشور، آوارگی نیمی از جمعیت آن و کشته شدن بیش از ۲۵۰ هزار نفر طی چهار سال اخیر انجامیده، مصداق روشن مداخله‌جویی یک کشور در امور داخلی کشورهای دیگر و عوارضی است که اقداماتی از این دست میتواند برای هر دو سوی معادله به بار آورد.
ایران در نتیجه مداخله جویی نظامی و سیاسی حکومت جمهوری اسلامی در سوریه، در کنار روسیه، به یکی از نماد های جدایی‌ساز در جوامع مسلمان، و هدف اصلی جلب انتقاد و تحریک خشم دست کم یک نیمه از دو پاره جهان اسلامی-به‌خصوص در منطقه خاورمیانه، تبدیل شده است.
شکل دادن به محور تازه نظامی تهران مسکو با هدف حفظ حکومت اسد، تعهدات و درگیری‌های ایران را در منطقه افزایش می‌دهد، و به همین نسبت هزینه‌های جانی و مالی بیشتر که حضور در یک جنگ خارجی آنرا اجتناب ناپذیر می‌سازد. افزایش حضور نظامی روسیه در منطقه، که با پشتیبانی مالی، لجستیکی و تامین ارتباطات از سوی جمهوری اسلامی صورت گرفته، بدون تردید جغرافیای سیاسی-امنیتی منطقه را تغییر خواهد داد.
این تحولات، بعد از تغییر دولت در واشنگتن و احتمالا جانشین شدن سیاست انفعالی کنونی کاخ سفید با سیاست و حضوری فعال‌تر از سوی رییس دولت بعدی ، میتواند میزان تشنج و رویارویی مابین قدرت‌های درگیر در منطقه را در مسیری مخالف با منافع ملی ایران افزایش دهد.
حضور نظامی ایران در سوریه، لبنان، عراق و اینک یمن، نه حضوری است ضروری و نه الزاما ماندگار. انجام تعهدات رو به افزایش ایران در کشورهای عضو محور مقابله شیعه-سنی نیز، با زدوده شدن رنگ مذهبی و عقیده گرایی از سیاست خارجی و رفتار های منطقه ایران، معلق خواهد ماند، و در نتیجه هزینه های تعهد و پرداخت شده نیز بر باد می‌روند.
رسیدن به توافق اتمی با جامعه جهانی و تدوین ‌«برجام» می‌توانست به تغییر تدریجی ماهیت نظام سیاسی ایران از یک حکومت انقلاب مذهبی زده، عقیده‌گرا، چالش برانگیز و معترض، به یک حکومت قانونمند و متعارفی و همسو با کشورهای منطقه منجر شود.
غالب آمدن خطوط سیاسی اصولگرایان و نظامیان بر خطوط سیاسی مورد نظر دولت، که نماد آن انتشار سند روز چهارشنبه ۲۱ اکتبر از سوی علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی خطاب به دولت در مورد نحوه اجرای برجام و آینده آن است، می‌تواند در نتیجه تقویت سیاسی محور تهران-مسکو، اجرای برجام و پیوست ایران به اقتصاد جهانی و گشوده شدن افق آزادی های سیاسی در داخل را نیز با موانع تازه‌ای روبرو سازد.
افزایش حضور و تحرکات نظامی ایران در سوریه و توسعه همکاری های نظامی امنیتی جمهوری اسلامی با کرملین می‌تواند از مرزهای مداخله در سوریه، فراتر رفته و ملاحظات تازه‌ای پیرامون آینده، و ماهیت و رفتارهای جمهوری اسلامی در داخل کشور و در رابطه با کشورهای منطقه و جامعه جهانی به‌وجود آورد. در نتیجه این تحولات محتمل، ایران می‌تواند به‌جای قرار گرفتن در موقعیت یک قدرت منطقه‌ای روبه رشد، با خطر تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای رو به زوال روبرو شود.
شادیار عمرانی – روزنامه‌نگار
shadyarواقعیت این است که غرب با گذر از وابستگی به نفت، اهمیت خاورمیانه را در سطحی دیگر برده است و در این سطح دیگر قطب‌های شرق و غرب نیستند که به مصاف یکدیگر می‌روند، بلکه قدرت‌های منطقه‌ای سهم‌خواهی می‌کنند.
مسأله ایران در سوریه، نه در آینده بلکه مدت‌هاست در مقابل مسأله اتمی ایران مطرح شده است. حتی در ظاهر قضیه هم به خوبی این بده بستان یا به قول حسن روحانی بازی برد- برد عیان است. در هیچ یک از نشست‌های جهانی برای حل مسأله سوریه، ایران دخالت داده نمی‌شود اما در تمام نشست‌های ایران با کشورهای عضو گروه ١+۵ مسأله سوریه یک پایه اصلی گفت‌و گو است. مقامات سپاه نیز بارها به روشنی گفته‌اند که حضور نظامی‌شان در سوریه را نه تنها انکار نمی‌کنند بلکه بر استمرار آن می‌کوشند.
این حضور به طور مستقیم در عراق نیز امروزه محسوس است. جمهوری اسلامی ایران، با این حضور به دنبال گسترش بازار انحصاری اقتصادی نیست بلکه، گسترش قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی به حفظ جایگاه آن کمک می‌کند. ایران اگرچه در ابتدا در بروز سناریوی سیاه و سپس هرج و مرج خلاق در عراق نقش چندانی نداشت و بعدها از این هرج و مرج بیشترین سود را برد. در مورد سوریه وضع کاملا برعکس بود.
تمام مداخله‌گران امروز در سوریه، سه سال پیش نیز حضور داشتند. بشار اسد و حامیان ایرانی و روسی او یا آمریکا و متحدانش، در پی حفظ انسجام سوریه نیستند. سهم‌خواهی هر یک تنها با شقه شدن سوریه محقق می‌شود. سوریه امروز نه تنها صحنه نزاع قدرت‌های جهانی نیست بلکه رزمگاه اتحاد آن‌هاست. اتحادی که سهم هر یک از طرف‌های درگیر را در سطح مطلوب خود فراهم می‌آورد: گسترش هژمونی سیاسی برای ایران، عربستان و ترکیه، حفظ بی چون و چرای تنها پایگاه روسیه در مدیترانه، و خیال جمع ایالات متحده از اسرائیل و نفوذ آن بر کل منطقه خاور میانه، شمال آفریقا، شرق مدیترانه و از همه مهم‌تر و استراتژیک‌تر شاهراه سوئز.
آنچه نئولیبرالیسم بنیانش را در امپریالیسم نوین طی سه دهه اخیر ریخت، نه وحدت شورایی و دموکراتیک کشورها و منابع سرمایه، بلکه خرد کردن آن به هسته‌های کوچک متزلزل بود. سناریویی که در آمریکای لاتین امتحان شد، در اروپا به خوبی جواب داد، در آسیای جنوب شرقی پیاده شد و حالا به قیمت خون میلیون‌ها نفر در خاورمیانه قطعی می‌شود.
مردم ایران هم باید بدانند که از این معادله جهانی خارج نیستند. آن‌چه امروز به عنوان دست‌آورد دولت روحانی و سپاه قدس در صحنه دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی می‌بینند، نه تنها بیان‌گر قدرت ایران و یا به قول گروهی «بازگشت آبرو به پاسپورت ایرانی» نیست، بلکه پیروزی طبقه حاکمان ایران در سهم‌خواهی جهانی است. در این پیروزی جایی برای مردم ایران نیست بلکه وقتش که برسد همین حاکمان به خوبی می‌توانند نقش اسد را در ایران بازی کنند
کاکشار اورامار – روزنامه‌نگار کرد
کاکشار-اورماربا آمدن روسیه به منطقه توازن قدرت موجود در منطقه وارد فاز جدیدی شده است. من با چند تن از پیشمرگه‌ها و فرمانده‌ان نیروهای کرد بارها گفتگو انجام داده‌ام. آنها به صراحت می‌گویند که در میدان عمل آمریکا نمی‌خواهد فعلا داعش از صحنه حذف شود. از زمانی‌ که روس‌ها وارد سوریه شدند، آمریکا هم رویه جنگ خود را عوض کرده است. در عراق طی‌ چند روز گذشته مسئولان ارتش آمریکا با مقامات کرد و عراقی دیدارهایی داشته‌اند و اکنون همه جا صحبت از حمله به موصل و شنگال به گوش می‌رسد.
از طرف دیگر ترکیه بسیار نگران قدرت گرفتن کردها در سوریه است و با وجود روس‌ها دیگر مثل گذشته نمی‌تواند با «پ‌ی‌د» رفتار تهدیدآمیز داشته باشد. در ترکیه و شمال کردستان، انتخاباتی سرنوشت‌ساز پیش روست و اگر «عدالت و توسعه» به اهداف خود برسد، وضعیت دمکراسی در ترکیه به سال‌های ۱۹۹۳تا ۱۹۹۵برخواهد گشت.
از یک طرف دو قدرت جهانی و از طرف دیگر هم دولت‌هایی مثل ایران، ترکیه و عربستان وارد جنگی هولناک با یکدیگر شده‌اند، ولی‌ اگر در این میان نیروی سومی که طرفدار دموکراسی است و با اراده خود می‌جنگد سرنوشت خود را رقم بزنند، اتحادی نیرومند تشکیل دهند، می‌توانند از جنگی گسترده در منطقه جلوگیری کنند.
در این میان کردها فاکتور مهمی‌ هستند که در میدان عمل لیاقت خود را ثابت کردند. این نیروها در ترکیه حزب اتحاد دمکراتیک خلق‌ها و دیگر احزاب چپ، در سوریه کردها و در عراق هم مخالفان جنگ داخلی‌ در منطقه هستند. همه باید پشتیبان این نیروها باشیم.
ایران در منطقه نقش سازنده‌ای ندارد. بسیاری بدبختی‌های منطقه با انقلاب اسلامی آغاز شدند. ایران از ۳۷ سال پیش تا به امروز  بودجه کلانی را صرف تشکیل و نیرومند کردن احزاب و گروه‌های اسلامی در منطقه کرده است. این مصداق حرف آیت‌الله خمینی ا‌ست که گفته بود ما به جای نفت انقلاب صادر می‌کنیم.
توافق ایران با غرب بر سرپرونده اتمی‌ جسارت سیاسی بزرگی را در منطقه به ایران بخشیده است. هرچند این پرونده هنوز راه زیادی را باید بپماید تا به انجام برسد، ولی‌ زمام‌داران ایرانی‌ پس از این توافق و احساس پیروزی، خود را همانند روسیه و آمریکا قدرت‌های بزرگی در سوریه می‌بینند. مسٔولیت ایران در چنین برههٔ زمانی‌ این است که به حل مشکلات اقتصادی‌سیاسی داخل کشور و مردم‌اش بپردازد. وضعیت حقوق بشر در ایران بسیار بد و احزاب و گروه‌های اتنیکی آن حتی در خارج از ایران هم تحت فشار قرار دارند. سیاست کنونی ایران در آینده محکوم به شکست است.
مردم باید بر ضد سیاست خارجی دولت اعتراض کننند. نباید گذاشت که سرمایه‌های ملی‌ در جنگ حوثی‌ها و سعودی‌ها صرف شود.  روشن نیست ماندن رژیم دیکتاتوری مثل بشر اسد در سوریه چه سودی به حال مردم ایران خواهد داشت؟ مردم باید نسبت به سرنوشت خود و نسل آینده واکنش نشان دهند و نگذارند مصالح ملّی کشور فدایی اقلیت یک گروه جاه‌طلب و ماجراجو شود.