۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۱, شنبه

فقر بیشتر برای کارگران، ارمغان سال ۱۳۹۴

اطلاعیه مطبوعاتی
در حالی به استقبال روز جهانی کارگر میرویم که در ایران با وجود سپری شدن حدود سه سال از روی کارآمدن دولت حسن روحانی که شعار بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی یکی از محوری ترین وعده های انتخاباتی ایشان بود، تغییر امیدبخشى در شرایط صنفی و معیشتی کارگران ایران اتفاق نیفتاده است.
بنا بر گزارشات “مرکز آمار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران”، طی بررسی ۳۱۱ گزارش کارگری منتشر شده در ۱۲ ماه اخیر، کارگران ایران در سال ۹۴ به نسبت مدت مشابه در سال ۹۳ بیشتر از کار بیکار شدند و در فضای امنیتی تری مطالبات خود را دنبال کرده اند .
در سالی که گذشت دست کم ۶۶ فعال کارگری در سراسر کشور بازداشت شدند، این آمار شامل بازداشت ۳ فعال کارگری در سنندج، ۱ بازداشت در تبریز، ۳ کارگر در طرزه سمنان، ۱۰ فعال کارگری در عسلویه، ۱ فعال کارگری در تهران، ۳۵ فعال کارگری در کرمان، ۱۲ فعال کارگری در درود لرستان و ۱ فعال کارگری در بندر لنگه است که با توجه به بازداشت ۱۵ تن در مدت مشابه در سال ۹۳-۹۴ از افزایش فشاری کم سابقه بر فعالان این حوزه خبر می دهد.
بر اساس این گزارش در سال ۹۴ دستکم ۵۸۶۳ نفر از کار اخراج و یا تعدیل شدند که این عدد به نسبت زمان مشابه در سال ۹۳ یعنی عدد ۲۸۶۱، بیش از ۱۰۰ درصد افزایش یافته است. درواقع کارگران ایرانی در سال ۹۴ هم با برخورد امنیتی بیشتری مواجه بوده اند و هم با از دست دادن کار، اخراج و تعدیل، هرچه بیشتر در فقری بی پایان و فزاینده فرو رفته اند.
همچنین بنا به اعلام مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در آغاز سال جاری حداقل ۱۱ درصد برآورد شده است. کافی است اشاره شود در آستانه نوروز ۹۵، حداقل ۲۴۰ هزار نفر شغل خود را از دست داده و به خیل بیکاران پیوسته اند.
در همین رابطه بنا بر اعلام رئیس اتاق بازرگانی، هرساعت ۱۵۰ نفر به بیکاران کشور اضافه می شود. این وضعیت در حالی است که عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در آغازین روزهای اردیبهشت ماه امسال از ورود سالانه ۸۰۰ هزار فارغ التحصیل دانشگاهی به جمع بیکاران خبر داد.
در کنار تمام دشواری های مورد اشاره سالی که گذشت سالی غمبار برای جامعه کارگری ایران شد، در این سال جامعه ایرانی در سوگ از دست دادن شاهرخ زمانی، فعال کارگری محبوس در زندان رجایی شهر کرج نشست هر چند او تنها نبود و جان کارگران درون و بیرون زندانها امنیت نداشت به نحوی که  در مدت ۱۲ ماه گذشته حداقل ۲۴۵۲ کارگر در پی حوادث کار ناشی از فقدان ایمنی محیط یا شرایط کار جان خود را از دست دادند.
در سالی که گذشت سبد خانوار خانواده ماهانه ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان تعیین شد اما این رقم با مبلغ ۸۱۲ هزار تومانی که به عنوان حداقل دستمزد سال ۹۵ تصویب شد، فاصله ۱۸۷ درصدی دارد، تعیین حداقل دستمزد از سوی شورای عالی کار که بنا به آنچه که بسیاری از صاحبنظران و فعالین کارگری بیان می کنند، بسیار پایین تر از نرخ تورم واقعی موجود در کشور و نیز پایین تر از ارزش سبد مصرفی خانوار است دلیلی دیگر بر ضعیف بودن صداى کارگران و تداوم اعتراضات جامعه کارگری کشور است.
شاید حداقل در سطح آمار و گزارشات منتشره تنها نقطه امیدوار کننده در قیاس سالهای ۹۳ با ۹۴، مقایسه تعداد ماههایی باشد که در آن کارگران حقوق دریافت نکرده اند. بر اساس آمارهای گردآوری شده توسط مرکزآمارمجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عدم پرداخت حقوق و عواید کارگران از ۴۳۷ ماه در سال ۹۳ به ۱۳۱ ماه در سال ۹۴ کاهش یافته است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران باور دارد ناامنی شغلی در سایه قراردادهای موقت کار، تعطیلی کارگاه ها و کارخانه ها و بیکاری هر روزه تعداد زیادی از کارگران، عدم ایمنی محیط های کار و افزایش میزان حوادث، عدم برخورداری از بیمه تامین اجتماعی مناسب همه گیر، عدم پرداخت به موقع حقوق و نیز تبعیض در پرداخت حقوق ها به ویژه با افزایش روزافزون کارگران غیر رسمی و پنهانی که از هرگونه حقوق قانونی محروم هستند، تنها بخشی از مشکلات و دلایل اعتراضی کارگران طی سالهای اخیر بوده است.
این در حالی است که خصوصی سازی کارخانه ها و شرکتهای دولتی بدون در نظر گرفتن منافع بلند مدت کارگران منجر به شکل گیری اعتراضات گسترده ای شده است..
به باور این نهاد مدافع حقوق بشر، علیرغم تصریح قانون اساسی کشور بر آزادی اجتماعات و تشکیل گروهها که در مقاوله نامه های ٨٧ و ٩٨ اعلامیه جهانی اصول و حقوق بنیادین کار نیز به آنها تاکید شده است، متاسفانه به دلیل نگاه امنیتی موجود، شاهد احضار، بازداشت و صدور احکام قضایی برای فعالان کارگری و نیز برخورد با برگزاری هرگونه تجمع و نیز تشکیل گروهها و سندیکاههای کارگری به منظور پیگیری مطالبات کارگران بوده ایم به گونه ای که تا به امروز تعداد بسیار زیادی از فعالین شناخته شده ی کارگری در زندان به سر برده، از محل کار خود اخراج شده و یا با صدور احکام سنکین منتظر اجرای حکم خود هستند و در بعضی موارد نیز ناچار به ترک کشور شده اند.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن گرامیداشت روز جهانی کارگر و حمایت از مطالبات قانونی کارگران، از مسئولین کشور مى خواهد ضمن رعایت مفاد قانون اساسی و نیز مقاوله نامه های بین المللی به ویژه “اعلامیه جهانی اصول و حقوق بنیادین کار سازمان بین المللی کار” که ایران نیز با امضا به اجرای آنها متعهد شده است، شرایط را برای بهبود وضعیت شغلی و معیشتی کارگران و نیز از میان بردن نگاه امنیتی به تلاش های صنفی فعالان این جامعه فرآهم آورد.
این مجموعه از حکومت ایران می خواهد ضمن آزادی تمامی کارگران زندانی از جمله محمد جراحی، جعفر عظیم زاده، بهنام ابراهیم زاده و رضا شهابی و توقف صدور احکام ناعادلانه که طی روندهای غیر شفاف قضایی صادر شده است، شرایط بازگشت به کار کارگران اخراجى و محیط هاى کارى امن برای کارگران را فرآهم آورد.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

دویست روز بی خبری از سرنوشت ۷ فعال اهل سنت استان گلستان

دویست روز بی خبری از سرنوشت ۷ فعال اهل سنت استان گلستان

خبرگزاری هرانا ـ با گذشت قریب به ۲۰۰ روز از بازداشت ۷ تن از فعالین اهل سنت در استان گلستان٬ همچنان از سرنوشت آنان اطلاعی در دست نیست.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کمپین فعالین بلوچ، در تاریخ ۲۳ مهر ماه ماموران وزارت اطلاعات ۷ نفر از فعالان مذهبی از استان گلستان را بدون داشتن حکم قضایی بازداشت کردند که تا کنون هیچ خبری از وضعیت آنها به دست نیامده است.
این بازداشت شدگان تا این لحظه، امکان ارتباط تلفنی و ملاقات با خانواده خود را نداشتند و همچنین نهادهای مربوطه از اظهار نظر در خصوص محل نگهداری و یا دلایل بازداشت آنان خودداری می کنند.
خانواده این بازداشت شدگان می گویند به هر نهادی که مراجعه نمودند ٬بی جواب گذاشته می شوند. تنها یک بار به آنها گفته شده که در مشهد هستند که در این موضوع هم “اطمینانی” به خانواده هایشان داده نشده است.
ماه گذشته جمعی از ریش سفیدان و معتمدان شهرستان علی آباد کتول به آیت الله نور مفیدی نماینده ولی فقیه در استان گلستان نامه نوشته و از وی خواستند برای مشخص شدن وضعیت این بازداشت شدگان مداخله نماید، هر چند این نامه بدون پاسخ ماند.
هویت این هفت نفر به شرح ذیل است:
مولوی عبدالرحیم گرگیج
مولوی عبدالحکیم گرگیج
مولوی جمعه گرگیج
مولوی محمد بلوچ
مولوی علیرضا اشترک فرزند جمعه، امام جماعت روستای قراول از توابع شهرستان کلاله
ابراهیم زرین
محمد ترکمن

۱۳۹۵ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

سه زندانی سیاسی آزاد شدند

– کاوە فرجی و کاوه مرادی با اعمال ماده ۱۳۴ “تجمیع احکام” و گذراندن دوران حبس از زندان مریوان آزاد شدند. فرزاد مرادی نیا فعال کارگری نیز بصورت مشروط از زندان سنندج آزاد شد.

به نقل از آژانس خبری موکریان، روز یکشنبه ۵ اردیبهشت ماه ٩۵، کاوە فرجی و کاوه مرادی، دو تن از زندانیان سیاسی که در سال ٩٠ به ترتیب به ٨ و ١٠ سال حبس تعزیری محکوم شده بودند، از زندان مرکزی مریوان آزاد شدند.
کاوه فرجی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در سال ٩٠ توسط دادگاە انقلاب مریوان بە ۵ سال حبس تعزیری و برای همکاری با احزاب مخالف نظام به ٣ سال حبس محکوم شد و همچنین کاوه مرادی نیز توسط همین دادگاه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال حبس و برای همکاری با احزاب مخالف نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.
حکم صادره برای این دو زندانی با توجە بە مادە ١٣٨ قانون  مبنی بر تجمیع مجازات مصوبه سال ٩٢ به ۵ سال حبس تقلیل یافت و روز یکشنبه ۵ اردیبهشت ماه از زندان مرکزی مریوان آزاد شدند.
در گزارش دیگری به نقل از کمیته هماهنگی، روز سه شنبه ۷ اردیبهشت ماه، فرزاد مرادی نیا فعال کارگری بعد از گذراندن ۱۱ ماه حبس به صورت مشروط از زندان سنندج آزاد گردید.
فرزاد مرادی نیا در ۱۶ آذر ۹۳ توسط مامورین امنیتی در منزلش دستگیر شد و در اردیبهشت ۹۴ توسط شعبه یک دادگاه انقلاب به ۲ سال حبس محکوم شد اما دادگاه تجدید نظر این حکم را با تغییراتی در اتهامات منتسب به ۳ سال حبس تعزیری افزایش داد.
نامبرده در طی دوران حبس به دلیل بیماری مزمن دستگاه گوارش مورد عمل جراحی قرار گرفت و با وجود شرایط بد جسمی بلافاصله بعد از عمل جراحی به زندان منتقل گردید. وی صبح دیروز بصورت بصورت مشروط از زندان آزاد شد.

یشنهاد عدم حضور یا سر کردن چادر، عدم حضور در خانه نماینده خامنه ای را ترجیح میدهد كه با تذکرات سنگین سپاه مواجه میشود.


یشنهاد عدم حضور یا سر کردن چادر، عدم حضور در خانه نماینده خامنه ای را ترجیح میدهد كه با تذکرات سنگین سپاه مواجه میشود.
گفته می شود المیرا خاماچی در دوران ریاستش بر کمیسیون بودجه کلیه طرحهای سپاه را رد کرده و مانع دادن بودجه به سپاه میشود. همین امر وی را در لیست سیاه سپاه پاسداران قرار داده است
خانم المیرا خاماچی نماینده شواری شهر تبریز و استاد دانشگاه آزاد با لباس کار و سفری خارج از کشور :))

۱۳۹۵ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

اسامی بیش از هفتاد زندانی "امنیتی" که در زندان اوین محبوس‌ هستند


لیست زیر اسامی بیش از هفتاد زندانی امنیتی زندان اوین است که با اتهاماتی نظیر "ارتباط با دول متخاصم" و یا "جاسوسی"، بازداشت و یا محکوم و زندانی شده‌اند. این لیست توسط همسر یکی از زندانیان امنیتی که محکوم به جاسوسی برای دولت بلژیک است و اخیرا به زندان اوین انتقال یافت، برای ارسال به دفتر حقوق بشر تنظیم شد. 
لیست زیر اسامی بیش از هفتاد زندانی امنیتی زندان اوین است که با اتهاماتی نظیر "ارتباط با دول متخاصم" و یا "جاسوسی"، بازداشت و یا محکوم و زندانی شده‌اند. این لیست توسط همسر یکی از زندانیان "امنیتی" که محکوم به جاسوسی برای دولت بلژیک است و اخیرا به زندان اوین انتقال یافت، برای ارسال به دفتر حقوق بشر تنظیم شد.
۱. احسان امیری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند سابق وزارت دفاع
۲. احمد طالب زاده، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: استاد سابق دانشگاه
۳. احمد قره‌ چه، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند سابق سپاه پاسداران
۴. اسماعیل رودکی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: کارمند شرکت هواپیمایی ماهان
۵. اصغر پاداشی، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶. امید زارعی نژاد، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: در واقعه حمله به بند ۳۵۰ به تبلیغ علیه نظام نیز متهم شد.
۷. امید شاهمرادی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۸. امید کوکبی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور، توضیحات: دانشجوی فیزیک در دانشگاه تگزاس آمریکا
۹. امیر درستی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: دانشجوی رشته خلبانی
۱۰. امیر رضا زاده بندرعباسی، جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۱. امیر میرزا حکمتی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: تبعه آمریکا
۱۲. امیرحسین صیرفی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۳. ایرج (اسماعیل) غریبی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۴. ایرج درفشی، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۵. بهزاد عباسی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: خلبیان بازنشسته نیروی هوایی مقیم کشورسوئد
۱۶. بهزاد میرزایی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۷. بهنام معنوی، جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: عضو سابق سپاه پاسداران
۱۸. جعفر شاکری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: دارای بیماری قلبی، نماینده سابق زیمنس آلمان
۱۹. جلیل محمدی باروقی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: دانشجوی کارشناسی ارشد دردانشگاه شریف
۲۰. حبیب الله طوسی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: سرهنگ بازنشسته
۲۱. حسن فرجی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری ، توضیحات: تبعه عراق، مبتلا به آرتروز گدرن
۲۲. حسین کاظم درویش، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۸ ماه حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۲۳. حمید بابایی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۶ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۲۴. حمید زندی فر، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: مشاورارشد واحد اکتشافات شرکت ملی نفت
۲۵. حمیدرضا درخشنده، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند شرکت برق
۲۶. حمیدرضا مهاجرانی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: استاد دانشگاه ادبیات عرب درقطر
۲۷. داودی اسدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند شرکت هواپیمایی هما
۲۸. رسول حیدرزاده، جاسوسی و اجتماع و تبانی، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: مقیم کشور آذربایجان
۲۹. رضا جوکار، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند انرژی اتمی نیروگاه بوشهر
۳۰. رضا سمیعی منفرد، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند بانک مرکزی
۳۱. سالار.. ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند سایت اتمی نطنر
۳۲. سعید نوروزی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: ندارد
۳۳. سینا عظیمی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۳۴. شاهین دزفولی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و ۵ سال ممنوعیت خروج از کشور، توضیحات: کارمند سابق وزارت اطلاعات
۳۵. شهرام وحدتیان، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: استاد مدرس در دانشگاه امیرالمومنین اهواز
۳۶. صادق زاهدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری ، توضیحات: کارمند شرکت ملی نفت
۳۷. عباس اوغر، متهم به همکاری با دولت عراق در زمان صدام حسین، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: دندانپزشک ـ تبعه عراق مقیم ایران
۳۸. عبدالستارشیخ، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: تبعه پاکستان
۳۹. علی اعلائی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: زندانی سالخورده و مبتلا به آلزایمر
۴۰. علی آذری فر، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: دانشجوی سابق استرالیا
۴۱. علی باقری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۹ سال و شش ماه حبس تعزیری، توضیحات:ساکن آلمان، اتهام ورود غیرقانونی او به کشور همچنان در دست رسیدگی است
۴۲. علی عسگری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۳. علیرضا احمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: دارای معلولیت جسمی
۴۴. علیرضا گلی پور، متهم به همکاری با دول متخاصم و غصب عنوان، بلاتکلیف، توضیحات: ندارد
۴۵. علیرضا میرمحمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۶. غلامرضا حسینی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۹ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۷. فرهاد اطلسی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۸. کامیار ثابتی صنعت، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۹. کمال فروغی ابری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: تبعه انگلستان
۵۰. کیاوش صبوری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: پزشک و استاد دانشگاه در کشور آذربایجان
۵۱. مانی خوارزمی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۲ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۵۲. مجید ریک افراز، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۵۳. مجید محمدی معین، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری و ۱ سال حبس تعلیقی، توضیحات: ندارد
۵۴. محمد آقایی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۵۵. محمدحسین اینانلو، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۵۶. محمدرضا یزدان پرست، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند حراست خبرگزاری ایرنا
۵۷. محمد شجاعی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و ۵ سال ممنوعیت خروج از کشور، توضیحات: مهندس پرواز هواپیمایی هما و ماهان
۵۸. محمد کاظمینی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: استاد شیمی دانشگاه شریف
۵۹. محمد مهدی احمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶۰. محمد مهدی ساجدی فر، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶۱. محمد مهدی ستوده نیا، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶۲. محمد میلاد شهابی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: دانشجوی رشته کارشناسی ارشد دانشگاه شریف
۶۳. محمد هادی سرابی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات
۶۴. محمد یوسف جوکار، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶۵. محمدرضا نژد جوادی پور، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶۶. مختار صالحی، متهم به همکاری با دول متخاصم و خروج غیرقانونی از کشور، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری ، توضیحات: ندارد
۶۷. مرتضی خسروی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند مخابرات
۶۸. مرتضی رحیم طایفه، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری ، توضیحات: زندانی سالخورده، سرهنگ بازنشسته ارتش
۶۹. مصطفی رحیم بصیری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: خلبان سابق نیروی هوایی ایران و پناهنده سابق در کشور انگلستان
۷۰. مصطفی محمدی، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند سابق سپاه و مدیرعامل شرکت اینترنتی آسیاتک
۷۱. منوچهر محمدعلی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: مترجم زبان فرانسه
۷۲. نادر احمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند شرکت نفت
۷۳. نورمحمد قویدل، جاسوسی و اجتماع و تبانی، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۷۴. یعقوب ملکی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: خلبان بازنشسته نیروی هوای

هجدهمین روز اعتصاب غذای امیر امیر قلی





امیر(علی) امیر قلی فعال حقوق کودک و زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین در هجدهمین روز از اعتصاب غذای خود در شرایط وخیم جسمانی بسر می برد.
امیر قلی که از روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۹۵ در اعتراض به عدم رعایت قانون تفکیک جرائم دست به اعتصاب غذا زده در شرایط بد جسمانی بسر می برد.
یک منبع مطلع در این رابطه به خبرنگار بام گفت: امیر در حدود ۱۰ کیلو کاهش وزن داشته و فشارش هم بشدت پایین آمده است و در وضعیت وخیم جسمانی بسر می برد.
این زندانی سیاسی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی با اتهامات فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به رهبری، توهین به مقدسات و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به ۲۱سال حبس تعزیری محکوم شد.
امیر امیرقلی پیشتر در پی فعالیت‌های سیاسی در دوره دانشجویی در شهریور ماه سال ۱۳۸۷ بازداشت و متعاقب آن از دانشگاه نیز اخراج شد.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۵, یکشنبه

گاه‌شمار ۷ سال حبس شهرام احمدی زندانی محکوم به اعدام / اسناد


– شهرام احمدی زندانی سنی مذهب زندان رجایی‌شهر است که از سال ۸۸ در زندان های مختلف نگهداری و مورد بدرفتاری قرار گرفته امروز هشتمین سال حبس خود را در حالی که به اتهام محاربه تحت حکم اعدام است آغاز می کند، گزارش پیش رو گاه‌شمار هرانا از ۷ سال حبس سپری شده این زندانی است.
به گزارش خبر
 ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شهرام احمدی در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸ در شهر سنندج هنگام بازگشت از مسجد بدون هشدار ماموران امنیتی از پشت مورد اصابت چند گلوله قرار گرفت و ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻦ ﺑﺎ شکستن بینی اش با مشت و لگد وی را دستگیر کردند. شهرام احمدی ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ آمد متوجه شد ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﯾﮏ ﮐﻠﯿﻪ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﻩﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ است. ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﻠﻮﻝﻫﺎی ﺍﻧﻔﺮﺍﺩی ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ در شهرهای ﺳﻨﻨﺪﺝ ﻭ ﺯﻧﺠﺎﻥ ﺗﺤﺖ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺟﻮیی ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ.
در‌‌‌ همان سال دستگیری، برادر کوچک وی بهرام احمدی نیز در سنندج بازداشت شد. برادر وی در زمان بازداشت کمتر از ۱۸ سال سن داشت.
در سال ۸۸ خانواده این دو زندانی با فروش دارائی های خود و تهیه مبلغ ۷۰ میلیون تومان و پرداخت آن به وکیلی که مدعی بود می تواند مانع از صدور حکم اعدام شود، درصدد نجات آنها شدند.
در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۹۰ برادر کوچک وی بهرام احمدی در زندان قزل‌حصار کرج به همراه ۵ زندانی سنی مذهب دیگر اعدام شد.
در روز ۱۱ مهرماه ۱۳۹۱ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻼﺗﻜﻠﻴﻔﯽ، این زندانی ﺩﺭ ﺷﻌﺒﻪ ٢٨ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻪ توسط ﻗﺎﺿﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﻘﻴﺴﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫی ۵ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍی ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻓﺎﻉ ﺑﻪ ﺍﺗﻬﺎﻡ ﻣﺤﺎﺭﺑﻪ ﺑﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺷﺪ .
در اریبهشت ماه ۱۳۹۲ ﺣﻜﻢ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻭﮐﯿﻞ ﺗﺴﺨﯿﺮﯼ این زندانی ﺍﺑﻼﻍ و در تاریخ ۱۲ تیرماه همان سال این پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع داده شد.
در همان روز ۱۲ تیر ماه، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ شهرام احمدی ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺁﺳﻴﺐ ﺟﺴمی ﺩﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺍﻭ ﺿﺮﺑﻪ ﻣﻐﺰﯼ ﺷﺪﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺧﺒﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺳﺎﻟﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺣﮑﻢ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩ ﺣﺎﻝ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺣﺎﻓﻈﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺶ ﻓﻠﺞ ﺷﺪ. ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﻗﺪﺭﺕ ﺗﮑﻠﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ .
پرونده این زندانی در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۹۲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻘﺾ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﻮﺍﻥ ﻋﺎﻟﯽ ﮐﺸﻮﺭ، ﺑﻪ ﺷﻌﺒﻪ ۲۷ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻋﻮﺩﺕ داده شد.
آقای احمدی در هفدهم مهرماه ۱۳۹۲ ﺍﺯ ﺭﺟﺎﯾﯽﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺳﻠﻮﻝﻫﺎﯼ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﯼ بند۲۴۰ زندان ﺍﻭﯾﻦ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﯽﺧﺒﺮﯼ ﻃﯽ ﯾﮏ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﺵ اعلام کرد ﺩﺭ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﻭ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻭﻋﺪﻩ ﻏﺬﺍ دریافت می کند. ﻭﯼ در ادامه صحبت هایش در تماس با خانواده ﮔﻔﺖ، “ﻫﺮ ﺻﺒﺢ آنها را برای اجرای حکم می برند…” که ﺑﺎﮔﻔﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺗﻠﻔﻦ وی ﺗﻮﺳﻂ پرسنل ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭﯾﻦ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ.
این زندانی سنی مذهب در تاریخ ۳۰ آبان همان سال در پی یک اعتصاب غذا به بند ۳۵۰ اوین منتقل شد.
در تاریخ ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۲ تنها کلیه شهرام احمدی دچار عفونت شد و این عفونت و عدم رسیدگی پزشکی وی را دچار مشکلات حاد جسمی کرد.
خبرگزاری هرانا در تاریخ هشتم بهمن سال ۹۲ گزاش داد آقای داوری سربازجوی وزارت اطلاعات به همراه ۳ نفر دیگر به بند ۳۵۰ رفته و شهرام احمدی و دیگر زندانیان سنی مذهب محکوم به اعدام را در اتاق های جداگانه تهدید به اجرای حکم کرده ند.
در تاریخ ۲۴ اسفند ۹۲ این زندانی دچار خونریزی کلیه شد ولی برای درمانش هیچ اقدامی صورت نگرفت. در پی این خونریزی و وخامت وضعیت جسمی روز بعد به مراکز درمانی خارج از زندان منتقل شد.
شهرام احمدی بار دیگر در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ به زندان رجایی‌شهر منتقل شد.
تعدادی از ﺯﻧﺪﺍﻧﯿﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﻨﺪ ۱۲ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺟﺎﯾﯽ‌ﺷﻬﺮ ﮐﺮﺝ از جمله ﺷﺎﻫﺮﺥ ﺯﻣﺎﻧﯽ، ﺳﻌﯿﺪ ﻣﺎﺳﻮﺭﯼ، ﺻﺎﻟﺢ ﮐﻬﻨﺪﻝ، ﺍﻓﺸﯿﻦ ﺣﯿﺮﺗﯿﺎﻥ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻨﺎﺯﺍﺩﻩ ﺍﻣﯿﺮﺧﯿﺰﯼ، ﻣﯿﺜﺎﻕ ﯾﺰﺩﺍﻥﻧﮋﺍﺩ ﻭ ﺣﻤﯿﺪﺭﺿﺎ ﺑﺮﻫﺎﻧﯽ، در پنجم اردیبهشت ماه ۱۳۹۳ﻃﯽ ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﻟﻐﻮ ﺣﮑﻢ ﺍﻋﺪﺍﻡ این زندانی سنی مذهب ﺷﺪﻧﺪ.
شهرام احمدی در روز پانزدهم اردیبهشت ۹۳ برای اعزام به دادگاه فراخوانده شد اما به دلیل خودداری از پوشیدن لباس زندان وی را به دادگاه اعزام نکردند.
از شهریور ماه تا آذر سال ۹۳ این زندانی از ملاقات حضوری و تماس تلفنی محروم بود.
دیوان عالی کشور در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۹۴ حکم اعدام این زندانی را نقض و به شبه ۲۸ دادگاه انقلاب بازگرداند. اما در تاریخ دهم مهرماه همین سال، قاضی مقیسه بار دیگر برای وی حکم اعدام صادر کرد.
نهایتا دیوان عالی کشور در تاریخ ۴ آبان ۹۴ حکم اعدام شهرام احمدی را تایید و به اجرای احکام زندان اوین ارسال کرد.
شایان ذکر است، دبیرکل کل سازمان ملل آقای بانکی مون در گزارشی در اواخر سال ۹۴ ضمن انتقاد از اعدام‌ها در ایران به پرونده شهرام احمدی بعنوان یکی از موارد پرابهام قضائی در ایران نیز اشاره کرد.
شهرام احمدی در حال حاضر از ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻋﻔﻮﻧﺖ ﻛﻠﻴﻪ ﻭ ﺭﻭﺩﻩ ﺭﻧﺞ ﻣﻴﺒﺮﺩ و در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر نگهداری می شود.
لازم به یادآوری است که این زندانی سنی مذهب با استفاده از ماده ۱۸۳ محاربه به اعدام محکوم شد که این ماده در حال حاضر حذف شده و حکم اعدام وی بایستی لغو شود.
نهادهای امنیتی و قضائی شهرام احمدی را متهم به سلفی گری و ارتباط با گروههای مسلح تندرو و مشارکت در عملیات مسلحانه کرده اند با این‌حال آقای احمدی بارها با انتشار نامه هایی از زندان این اتهامات را ساختگی دانسته و تنها جرم خود را تبلیغ مذهب خود عنوان کرده است.

اتهام کوکبی دریافت هزینه بورسیه از دانشگاه خارجی است




وکیل فیزیکدان محکوم به حبس گفت: مادر امید در آستانه نوروز در نامه‌ای به رهبری درخواست بخشودگی کرد، اما هنوز از نتیجه آن اطلاع نیافته‌ایم اما خانواده او مطمئنند اگر رهبری در جریان پرونده قرار می‌گرفتند، امید آزاد شده بود.
به گزارش بام، ارگان خبری بنیاد اکبر محمدی به نقل از ایلنا، سعید خلیلی با اشاره به جراحی کلیه امید کوکبی و وضعیت درمان او عنوان کرد: موکلم مدت‌ها بود که در زندان از درد کلیه‌ها و بعضا دفع سنگ شکایت داشت، ولی تنها به دادن یک مسکن اکتفا می‌شد و مهم‌ترین و رایج‌ترین خدمات اولیه پزشکی در این نوع درد‌ها که‌‌ همان انجام سونوگرافی است، از وی دریغ شد، اگرنه وجود تومور و سپس بدخیم بودن آن خیلی زودتر‌ قابل شناسایی بود و احتمالا برداشتن کلیه وی لازم نبود.
او افزود: خدا را شکر حال عمومی او در حال حاضر خوب است و توده سرطانی به همراه کلیه راستش از بدن خارج شده، ولی هنوز مشخص نیست که سرطان به قسمت‌های دیگر بدنش سرایت کرده یا نه و جواب پاتولوژی هم نیامده است، اما بر اساس گفته پزشک معالج زندگی او در آینده باید همراه با مراقبت‌های دقیق پزشکی و در محیطی به دور از استرس و فشارهای عصبی باشد که قطعا محیط زندان می‌تواند برایش خطرناک و مشکل زا باشد.
خلیلی در خصوص وضعیت مرخصی کوکبی گفت: ‌تا الان حدود ۵ سال و سه ماه از تحمل حبس وی می‌گذرد و تاکنون سختگیری‌هایی نسبت به او روا داشته شده است؛ مثلا تا امروز ایشان از مرخصی محروم بوده است؛ در حالی که آیین‌نامه زندان صراحت دارد که به زندانیان باید ماهی ۵ روز مرخصی داده شود، مگر مرتکبان قتل و سرقت مسلحانه و برخی جرایم ضداجتماعی، که آنها هم به تشخیص دادستان می‌توانند از این مرخصی‌ها استفاده کنند، اما متاسفانه در اجرای این مواد قانونی نسبت به برخی از زندانیان تبعیض روا داشته می‌شود. گذشته‌ها گذشته و در حال حاضر اصولا بحث مرخصی مطرح نیست، چون دلایل قانونی متعددی برای آزادی کامل او وجود دارد.
او در پاسخ به این سوال که از ابتدای بازداشت کوکبی چه اتهام‌هایی نسبت به او عنوان شد، خاطرنشان کرد: آقای امید کوکبی فردی نخبه و دانشمندی جهانی در رشته فیزیک و گرایش لیزر است. او رتبه یک از منطقه ۳ و رتبه ۲۹ کشوری در کنکور ورودی دانشگاه در سال ۱۳۷۹، برنده المپیاد دانش‌آموزی آزمایشگاهی شیمی در سال ۱۳۷۸ و ورودی سال ۷۹ دکترای پیوسته فیزیک و همزمان مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف بودند و از دانشجویانی بودند که به عنوان دانشجوی نخبه تقدیرنامه‌ای از مقام معظم رهبری دریافت نمودند. در سال ۱۳۸۶ برای ادامه تحصیل به بارسلونا اسپانیا رفته و در مرکز تحقیقات علوم فوتونیک مقطع کار‌شناسی ارشد و دکترای خود را در رشته فیزیک- لیزر با موفقیت و با چاپ مقاله‌های متعدد در معتبر‌ترین مجله‌های علمی و ارائه مقال‌های متعدد در کنفرانس‌های علمی دنیا به پایان رساندند.
وکیل کوکبی ادامه داد: در سال ۱۳۸۹ برای مقطع فوق دکترا وارد دانشگاه آستین در تگزاس آمریکا شد. در دی ماه‌‌ همان سال در تعطیلات زمستانی برای دیدار با خانواده خود به ایران بازگشت در ۱۰بهمن ماه در هنگام بازگشت به محل تحصیل دستگیر و ابتدا اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور به وی تفهیم می‌شود و پس از مدتی اتهام ارتباط با دول متخاصم یعنی آمریکا به او تفهیم و به همین جرم هم به ۱۰ سال حبس یعنی حداکثر مجازات قانونی محکوم می‌شود. فکر می‌کنم محکومیت او اشتباه و بیشتر بر اساس یک سوءتفاهم ناشی از فضای تیره روابط بین‌المللی در آن مقطع خاص بوده است و مثلا دریافت مختصری هزینه بابت بورس یا هزینه سفر به کنفرانس‌های علمی از دانشگاه‌های معتبر برای دانشمندی مانند امید، امری کاملا رایج و عادی است که در اینجا به عنوان دلیل اتهامی ایشان فرض شده است.
او ادامه داد: همه اینها در حالی است که موکلم تمام عمر کوتاه خود را صرف دانش‌اندوزی در بالا‌ترین مراتب علمی کرده و سبب کسب افتخاراتی برای کشور عزیزمان ایران شده است، آنچه مسلم است اینکه به گفته قضات عالی‌رتبه دلیل قابل استناد و قاطعی در پرونده علیه او موجود نیست؛ تا جایی که شعبه ۳۶ دیوان عالی کشور در سال ۹۳ به سه دلیل مهم آقای کوکبی را بی‌گناه و رای صادره را فاقد وجاهت و مستعد اعاده دانست آن سه دلیل عبارت بودند از: ۱- متخاصم نبودن دولت محل تحصیل وی به استناد نامه رسمی وزارت امور خارجه که مسئول رسمی دیپلماسی کشور است ۲- فقد هرگونه مدرک و دلیلی در پرونده علیه او و ۳- عدم دسترسی وی به هرگونه اسناد طبقه‌بندی شده و محرمانه، تا احیاناً بتواند آن‌ها را در اختیار دولتی متخاصم قرار دهد.
خلیلی یادآور شد: امیدواریم در مورد رای محکومیت موکلم به دلیل نوع تشخیص که نادرست بوده، دستور رسیدگی مجدد صادر شود؛ اما متاسفانه این‌بار هم‌‌ همان سیکل قبلی تکرار می‌شود و دادگاه هم‌عرض با‌‌ تفسیر موضع از قانون با رد استدلال‌های دیوان عالی کشور، محکومیت اشد قبلی را دوباره ابقا کرد. در حالیکه وقتی سه تن از عالی‌ترین قضات در نظام قضایی ما اتهام انتسابی به موکل را فاقد دلیل دانسته و او را بی‌گناه می‌دانند و حداقل در صحت انتساب آنها و نیز در درستی استدلال دادگاه بدوی تشکیک کرده‌اند محکومیت مجدد او با استناد به تفسیر موضع از قانون جزا دست نیست و نیز بر اساس قاعده درء -تفسیر شک به نفع متهم- به نظر می‌رسد باید تبرئه می‌شد، لذا بنظر ما رای محکومیت وی ناصحیح و مغایر با موازین حقوقی است.
او در پاسخ به این سوال که آیا برای بازداشت وی مدعی‌العموم ورود پیدا کرد، گفت: اصولا وقتی دستگاه‌های دیگر هم تشخیص می‌دهند فردی بازداشت شود و تشکیل پرنده وارد مراحل قضایی می‌شود، دادستان باید وارد شود تا مراحل قضایی پرونده شکل بگیرد. آقای جعفری دولت‌آبادی در ابتدای تصدی مسئولیت دادستانی وعده‌های مهمی دادند که آن زمان مایه دلگرمی شد، ولی همچنان این انتظار وجود دارد که وعده‌ها عملی شوند. ایشان در اظهاراتی که در همه روزنامه‌ها منتشر شد گفتند که ضابطان در پرونده‌ها حاکم بودند و ما در دوره مسئولیت خود اجازه نخواهیم داد، چنین شود. بنابراین درست است دادستانی ناگزیر در این قبیل پرونده‌ها باید وارد شود، اما امید می‌رفت در چارچوب قانون هرچه سریع‌تر به وضعیت امثال آقای کوکبی و دیگر زندانیان بیمار رسیدگی شود.
خلیلی در مورد وضعیت روند کنونی پرونده یادآور شد: همانطور که اشاره کردم در یکی از شعب دیوانعالی کشور سه قاضی عالی‌رتبه در رای صادره خود در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۹۳ به اتفاق جرم انتسابی را فاقد مستندات کافی دانسته بودند، اما در هر صورت این حکم در شعبه هم‌عرض (شعبه ۵۴) بدون التفات به مفاد رای دیوان ابرام شد. در عین حال بازهم طبق مواد دیگر قانون مجازات و ایین دادرسی آقای کوکبی می‌توانست آزادی مشروط یا عفو بگیرد. هنوز وضعیت پرونده راکد است و متاسفانه برخی از مسئولان توجه ندارند که این رخداد‌ها در حافظه تاریخی می‌مانند و عوارض سوء آن درازمدت است و نباید اجازه دهند قصور یا تقصیر در این امور رخ دهد و بهتر است هرچه زود‌تر اتخاذ تصمیم شود.
او در پاسخ به سوال دیگری مبنی اینکه احتمال آزادی کوکبی با این شرایط جسمانی وجود دارد، تاکید کرد: اگر بخواهیم کاملا قانونی و براساس مواد صریح قانون پاسخ دهیم آزادی کوکبی در شرایط فعلی یک تکلیف قانونی است نه یک احتمال یا امر اختیاری به همین دلیل از مقام‌های محترم قضایی درخواست کرده‌ایم که فورا به استناد ماده ۵۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری اجرای مجازات او را متوقف کنند. بر اساس ماده ۵۰۲ آیین دادرسی کیفری هرگاه محکومٌ‌علیه به بیماری جسمی یا روانی مبتلا باشد و اجرای مجازات موجب تشدید بیماری یا تأخیر در بهبودی وی شود، قاضی اجرای احکام کیفری با کسب نظر پزشکی قانونی تا زمان بهبودی، اجرای مجازات را به تعویق می‌اندازد.
وکیل کوکبی ادامه داد: چنانچه در جرائم تعزیری امیدی به بهبودی بیمار نباشد، قاضی اجرای احکام کیفری، پس از احراز بیماری محکومٌ علیه و مانع بودن آن برای اعمال مجازات، با ذکر دلیل، پرونده را برای تبدیل به مجازات مناسب دیگر با در نظر گرفتن نوع بیماری و مجازات به مرجع صادرکننده رأی قطعی ارسال می‌کند. و هرگاه حین اجرای مجازات، بیماری حادث شود و تعویق اجرای مجازات فوریت داشته باشد، قاضی اجرای احکام کیفری، ضمن صدور دستور توقف اجرای آن، طبق مقررات این ماده اقدام می‌کند.
خلیلی عنوان کرد: علاوه بر اینکه طبق قانون بیش از دو سال است که شرایط و استحقاق برخورداری از آزادی مشروط را دارد و آقای جواد لاریجانی هم در اسفند۱۳۹۳ در گفت‌وگویی با شبکه دوم تلویزیون جمهوری اسلامی وعده عفو و آزادی وی را داده بود، با کمال تعجب نمی‌دانیم چه دست‌هایی تاکنون مانع تحقق این همه راه‌ها برای آزادی ایشان شده‌اند. لذا از مسئولان محترم تقاضا می‌کنیم با هر تدبیری که خود صلاح می‌دانند ایشان را آزاد کنند و نگذارند بیش از این استعداد‌ها و سرمایه‌های ملی که می‌تواند مایه افتخاری برای ایران عزیزمان باشد به هدر رفته و باعث آزرده شدن خاطر خانواده و دوستداران وی فراهم شود.
او در پاسخ به این سوال که وقتی آقای لاریجانی از عفو وی خبر داده بود بر اساس چه مستنداتی بود، یادآور شد: ما نمی‌دانیم بر اساس چه مستنداتی بود، اما ایشان به عنوان فردی مطلع از پرونده‌های در دست رسیدگی در کمیسیون عفو وقتی چنین مطلبی را از تلویزیون رسمی اعلام می‌کنند معنایش این است که مستنداتی برای عفو وجود داشته است و ایشان شرایط برخورداری از عفو رهبری را داشته ودر شرایط فعلی هم اعمال این دو مورد اخیر یعنی اعمال عفو رهبری و خصوصا اعمال ماده ۵۰۲ آیین دادرسی کیفری در حق زندانی الزامی بوده و بستگی به نظر دادگاه یا زندان ندارد.
وکیل کوکبی در خصوص احتمال عفو رهبری گفت: سازوکار عفو این است که زندانی درخواست عفو بنویسد که ایشان مدت‌ها پیش نوشته است. ساز و کار دیگر این است که نام او را در لیست عفو بگذارند که آقای لاریجانی دو سال پیش گفت در لیست عفو هستند. علاوه بر این اقای کوکبی و بسیاری از افراد دیگر مشمول عفوهای متعدد رهبری که هر سال در طول‌‌ همان سال اعلام شده، بوده‌اند اما متاسفانه وقتی برخی جرایم را در زمره استثنائات می‌گذارند عده‌ای از محکومان که استحقاق برخورداری از عفو را دارند، از آن محروم می‌شوند ولی چون در همین استثنائات می‌گوید «مگر به تشخیص یا صلاحدید دادستان» لذا دادستان می‌تواند به تشخیص خود عده‌ای از محکومان استثنا شده را هم مشمول عفو قرار دهد.
او تاکید کرد: مادر امید کوکبی در آستانه عید نوروز در نامه‌ای به حضور مقام رهبری درخواست بخشودگی کرد، اما تاکنون از نتیجه آن اطلاع نیافته‌ایم. خانواده امید مطمئن هستند که اگر مقام معظم رهبری در جریان این پرونده قرار می‌گرفتند با توجه به عنایت ویژه‌ای که به توسعه علمی دارند و ارزش نیروی انسانی متخصص را می‌دانند امید آزاد شده بود. دلایل انسانی و اسلامی و اثبات عطوفت اسلامی و هم برای جلوگیری از خطرات احتمالی برای این سرمایه علمی و پیامدهای سوء آن از مقام‌های محترم جمهوری اسلامی به‌ویژه مسئولان محترم قوه قضاییه می‌خواهیم به وضعیت این جوان زندانی عنایت ویژه داشته و هرچه سریع‌تر تمهیدات آزادی وی را فراهم کنند.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۳, جمعه

آخرین وضعیت علی معزی در زندان اوین

– علی معزی، زندانی سیاسی زندان اوین که از تومور مثانه، بیماری پروستات و ناراحتی کلیوی رنج می برد، روز چهارشنبه بعد از ظهر دچار مسمومیت شد.
به گزارش  ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، عصر چهارشنبه اول اردیبهشت ۱۳۹۵، علی معزی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین که از بیماری های مختلف رنج می برد، دچار مسمومیت غذایی شده و به بهداری زندان منتقل شده است.
یکی از نزدیکان آقای معزی در گفتگو با گزارشگر هرانا با تایید این خبر گفت: “بعد از ظهر چهارشنبه آقای معزی ظاهرا دچار مسمومیت و به بهداری زندان منتقل می شود که در آن جا به وی آمپول مسکن می زنند ولی حال وی بدتر می شود و مدام دچار حالت تهوع بوده و بالا می آورده و تا نیمه های شب در بهداری زندان بستری بوده است. پزشک به وی اعلام کرده بود که مسمومیت غذایی است. اما ایشان غذایی غیر از همان غذاهای زندان نخورده بوده است.”
این منبع نزدیک به آقای معزی در مورد حال عمومی وی در حال‌حاضر خاطرنشان کرد: “در آخرین تماسی که با خانواده داشته متوجه شدیم حال ایشان هم‌اکنون بهتر است.”
هرانا پیش تر گزارش کرده بود، این زندانی سیاسی از تومور مثانه، بیماری پروستات و ناراحتی کلیوی رنج می برد و همچنان با مخالفت مسئولین با مرخصی وی جهت درمان و اعزام به بیمارستان روبروست و از رسیدگی پزشکی در طول مدت زندان محروم بوده است.
لازم به یاد اوری است که آقای معزی در پرونده ای جدید در زندان به تبلیغ علیه نظام متهم شده است، او در آذرماه سال گذشته به شعبه بیست و هشت دادگاه انقلاب احضار و مجددا توسط قاضی مقیسه به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است و در این دادگاه از حق وکیل نیز محروم بوده است. وی همچنین پیش از این یک بار دیگر با همین اتهام در دادگاه کرج محاکمه شده بود.
آقای معزی که سابقه بازداشت و زندان در دهه ۶۰ را نیز دارد، در پاییز ۸۷ دستگیر و به دو سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که پس از تحمل دو سال حبس در زندان رجایی شهر و آزادی از زندان، مجددا در خرداد ماه سال ۹۰ بازداشت شد.
یک منبع مطلع پیشتر و در ارتباط با وضعیت این زندانى سیاسى به گزارشگر هرانا گفته بود: على معزى یک بار براى درمان مثانه به بیمارستان خارج زندان آمد و بنا به دستور پزشک قرار بود براى درمان کلیه اقدام کند که موضوع پرونده جدید پیش آمد و به انفرادى رفت و بعد از برگشت به زندان هم مسئولین از اعزام مجددش خوددارى کردند.
على معزى به اتهام هوادارى از سازمان مجاهدین خلق به چهار سال حبس محکوم شده بود که تا پیش از تشکیل پرونده جدید قرار بود فروردین ماه سال ١٣٩۴ آزاد شود. نامبرده سپس بصورت غیابی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
گفتنى است این زندانى سیاسى در طول بیش از چهار سال حبس هرگز به مرخصى اعزام نشده است.
بند هشت «بدترین بند زندان اوین» و «تبعیدگاه جدید زندانیان سیاسی اوین» توصیف شده است که در آن تعداد زیادی از زندانیان سیاسی و امنیتی بر خلاف اصل تفکیک جرائم در ازدحامی فوق العاده و بدون امکانات و شرایط بد بهداشتی به همراه زندانیان غیرسیاسی نگهداری می شوند و اعتراضات مکرر زندانیان و خانواده ها نیز تا کنون راه به جایی نبرده است.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

جلالی زاده؛ بگذارید اهل سنت در مسایل مذهبی خودشان آزاد باشند



جلال جلالی زاده، استاد دانشگاه تهران و نماینده سابق مجلس در واکنش به اعمال محدودیتهای جدید بر اهل سنت استان کردستان در اجرای مناسک مذهبی خود با انتشار نامه ای سرگشاده خواهان پایان دادن به این رویه شد.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۲۹ فروردین ماه خبرگزاری هرانا با انتشار سندی از اعمال محدودیت مضاعف بر جامعه اهل سنت کردستان خبر داده بود. بنا بر این گزارش طی بخشنامه ادارات اوقاف شهرستان‌های استان کردستان، هیئت امنای مساجد حق هیچ گونه عزل و نصب پیش‌نماز و یا برگزاری کلاس قرآن بدون تایید مرکز بزرگ اسلامی را ندارند. مرکز بزرگ اسلامی که مسئول رسیدگی به امور مذهبی اهل سنت است نهادی وابسته به حکومت است که زیر نظر نمایندگان ولی فقیه که رهبری شیعه است فعالیت میکند.
دکتر جلالی زاده استاد دانشگاه تهران، دبیر شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد و مدیر مسئول سابق هفته نامه سیروان در واکنش به محتوای این سند با نگارش نامه ای سرگشاده مراتب اعتراض خود را اعلام داشت و خواستار پایان دادن به محدودیت های مضاعف قانونی بر جامعه اهل سنت شد. متن کامل این نامه عینا در پی می آید؛
اخیرا نامه ای از سوی نمایندگی اوقاف در شهرستان دهگلان خطاب به هیات امنای مساجد در ارتباط با تعیین امام جماعت و برگزاری کلاس های قرآن در گروه های مجازی منتشر شده که نمی توان جز اظهار تاسف و تحسر برای چنین روزگاری که جبرا درآن زندگی می کنیم و برای چنین مردمی که از ساده ترین حقوق مذهبی خود محرومند و نیز برای چنین مسوولی که هنوز نمی داند مسلمانان منطقه از چه گروه های تشکیل شده اند؟ نمی توان نکته دیگری گفت.
دراین راستا لازم دانستم چند نکته را از روی دلسوزی و خیر خواهی بیان کنم: اولا باید این رییس اوقاف که به ناحق براین صندلی نشسته بداند که متولی اوقاف در هر منطقه باید اهل آن منطقه و از پیروان مذهب اکثریت باشد همانگونه که در اکثر کشورهای اسلامی اهل تشیع از چنین حقی برخوردار هستند.
ثانیا نه تنها طبق آموزه های فقهی فریقین بلکه مطابق نص حدیث شریف نبوی اقتدا به امامی که مورد تایید ما مومین نیست حرام یا مکروه است. شما چگونه امامی را که مورد تایید مردم نیست می خواهید به زور بر آنان تحمیل نمایید؟ در کدام آیه قرآن تعلیم قرآن منوط به اجازه حکومت شده است؟
ایجاد محدودیت بیشتر برای اهل سنت درچنین مقطعی که در ادامه برنامه های تاسیس مرکز بزرگ برای حکومتی کردن روحانیان اهل سنت، تاسیس شورای برنامه ریزی، پخش اذان اهل تشیع هم زمان با اذان اهل سنت درشبکه کردستان که درنوع خود در دنیا بی نظیر است. انتقال امتحان روحانیون اهل سنت از دانشگاه تهران به مجمع تقریب و اخیرا چنین تصمیمی که گامی برای دولتی کردن مساجد و خارج کردن آن ها ازجنبه مردمی بودن و برداشتن گامی دیگر برای تعطیلی مساجد است.
متاسفانه درکردستان به سبب همین سیاست ها هرروز شاهد خالی شدن مساجد از نمازگزاران وغالب شدن فضای بی تفاوتی نسبت به مسایل دینی و یا دین گریزی ازسوی جوانان هستیم چون اساس دین بر اختیار نهاده شده است نه مبلغ تحمیلی از سوی دولت و نمونه آن سخنرانی اینجانب درسال گذشته درمسجد بهاران بود که موکول به گرفتن اجازه از مرکز بزرگ اسلامی شد. آیا در جامعه ای که سخنرانی مذهبی منوط به اجازه مقامات حکومتی (البته مرکز بزرگ رسمیت ندارد) باشد می توان دین حقیقی را به مردم گفت وجوانان را جذب دین نمود؟ بگذارید اهل سنت در مسایل مذهبی خودشان آزاد باشند همانگونه که اهل تشیع درجهان اسلام آزادند.
امروز درسایه فضاهای مجازی و رسانه های گروهی هر کس برای خودش مسجد و عبادتگاه و منبری دارد پس شایسته نیست ما بیخود و بی جهت بهانه به دست مخالفان دهیم و با توجه به وضعیت ناگوار و بحرانی خاورمیانه آب در آسیاب افراطگرایان و تفرقه اندازان نریزیم.

روزشمار نه سال حبس احمد تمویی





احمد تمویی زندانی سیاسی زندان ارومیه است که از سال ۸۶ در زندان های مختلف نگهداری شده، او شکنجه های متعددی از قبیل «شلاق خوردن»، «آویزان شدن»، «ضرب و شتم» و «سوزاندان بدن با سیگار» را تجربه کرده است. وی هم‌ اکنون در بند ۱۲ زندان ارومیه در نهمین سال حبس مشغول گذراندن حکم ۱۵ سال حبس تعزیری خود است. گزارش پیش رو روزشمار از ۹ سال حبس این زندانی سیاسی است.
احمد تموئی در تاریخ ۲ آبان ۱۳۸۶ در مهاباد در کنار «غار تاریخی سهولان» در حالی که روی موتور سیلکت شخصی اش نشسته بود توسط نیروهای سپاه پاسداران دستگیر و به سپاه ارومیه منتقل شد.
در مدت بیست روز نخست در بازداشتگاه بی نام و نشانی نگهداری می شد که به ندرت زندانیان سیاسی را به آن‌جا منتقل می کنند. در این بازداشتگاه تحت انواع مختلف شکنجه ها از قبیل «شلاق زدن» و «آویزان کردن»، «ضرب و شتم» و «سوزاندان بدن با سیگار» قرار گرفت.
بعد از بیست روز، وی به بازداشتگاه دیگری به نام «۲۱ رمضان» منتقل و شدت شکنجه ها کاهش یافت و در حد ضرب و شتم و توهین و تحقیر بوده و به مدت یک‌ماه در این بازداشتگاه نگهداری شد.
سپس وی را به زندان مهاباد منتقل کردند. این زندانی سیاسی در تاریخ ۱۰ دی‌ماه سال ۸۶ در شعبه یک دادگاه انقلاب به اتهام «محاربه از طریق عضویت در پژاک» محاکمه شد.
در مدت محاکمه، وکیل این زندانی تحت فشار قرار گرفت و قادر نشد است به طور شایسته از وی دفاع کند. حتی در زندان مهاباد حفاظت زندان دوبار احمد تمویی را احضار و به وی می گویند «وکیلت خوب نیست و کلاهبردار است و سعی کن وکالت این وکیل را لغو کنی.» اما با تمامی این فشارها وکیل وی کار خودش را انجام داد هر چند شاید به طوری که می بایست، نتوانست از وی دفاع کند.
احمد تمویی در یک جلسه ۷ الی ۸ دقیقه ای بدون اجازه دفاع شفاهی محاکمه می شود و تنها وکیل وی لایحه دفاعی نوشت که به دلیل فشارها بسیار محافظه‌کارانه بود.
بعد از ۱۰ الی ۱۸ روز حکم وی صادر و به اتهام محاربه به ۱۵ سال حبس و تبعید در زندان ارومیه محکوم و در اردیبهشت‌ماه ۸۷، حکم وی در شعبه ۱۰ دادگاه تجدید نظر استان عینا تایید شد.
این زندانی سیاسی در تاریخ ۱۸ شهریور ۸۷، از زندان مهاباد به زندان ارومیه تبعید شد.
در تاریخ ۱۱ دی‌ماه سال ۸۹، زمانی که «حسین خضری» دیگر زندانی سیاسی را برای اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل کرده بودند، وی را نیز به همراه چند تن از زندانیان سیاسی هم‌چون حبیب‌الله گلپری‌پور، حسین میرزایی و علی‌احمد سلیمان به سلول انفرادی منتقل کردند. وی در سلول انفرادی شماره ۷ زندان ارومیه نگهداری می شد و در شب ۱۵ دی‌ماه ۸۹ وقتی حسین خضری را از انفرادی شماره یک برای اجرام حکم اعدام بردند، وی شاهد بود که ماموران اجرای حکم این زندانی سیاسی را «به طرز فجیعی» منتقل کردند.
از صبح ۱۵ دی‌ماه ۸۹ این زندانی سیاسی به همراه حبیب‌الله گلپری‌پور تا تاریخ ۲ بهمن ۸۹ دست به اعتصاب غذا زدند و در این تاریخ به داخل بند منتقل شدند.
وی بعد از چند روز در تاریخ ۲۵ بهمن ۸۹ از زندان ارومیه به انفرادی اداره اطلاعات منتقل شد و از بدو ورود مورد ضرب و شتم و توهین تحقیر قرار گرفت.
بعد از دو روز او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «ارتباط با رسانه های بیگانه» تفهیم اتهام و مورد بازجویی قرار دادند.
این زندانی سیاسی حدودا به مدت یک‌ماه در این بازداشتگاه با ضرب و شتم و توهین و تحقیر مورد بازجویی قرار گرفت.
نهایتا، در تاریخ ۲۷ بهمن ۸۹، به دلیل این‌که هیچ مدرکی در مورد این اتهامات وجود نداشت، پرونده وی به دادگاه ارسال نشد و دوباره آقای تموئی را به زندان ارومیه منتقل کردند.
در تاریخ آذرماه سال ۹۰، این زندانی را همراه علی‌احمد سلیمان، یوسف کاکه‌ممی، جهانگیر بادوزاده و حبیب‌الله گلپری‌پور به سلول انفرادی منتقل کردند. دلیل این کار توسط مسئولین زندان این‌گونه عنوان شده بود که شما قصد دارید در روزهای تاسوعا و عاشورا بی احترامی کنید. اما زندانیان در خصوص این انتقال باور داشتند چون نهاد اطلاعات در داخل زندان ارومیه دفتری تاسیس کرده و زندانیان را احضار و مورد تحقیر و ضرب و شتم قرار می داد و این زندانیان هیچگاه حاضر نشده بودند به احضارهایشان پاسخ داده و به این دفتر مراجعه کنند به انفرادی تنبیهی منتقل شدند.
احمد تمویی در شرایط بسیار نامناسبی در سلول شماره ۴ این زندان در فصل زمستان این شهر سردسیر بدون هیچ‌گونه سیستم گرمایشی و یا حتی پتو و لباس گرم به مدت حدود ۲۱ روز نگهداری و سپس به همراه دیگر زندانیان به داخل بند منتقل شد.
به دلیل سرمای زیاد آن مدت انفرادی، کلیه های احمد تموئی عفونی شده و تاکنون نیز کلیه هایش به دلیل عدم درمان دچار مشکل هستند.
در تاریخ ۲۴ بهمن ۹۰ تا ۲۶ بهمن نیز این زندانی سیاسی را به اداره اطلاعات منتقل کرده و بدون هیچ سئوال توضیحی در سلول انفرادی نگهداری کردند. در این مدت حبیب‌الله گلپری‌پور احضار می شود و از او وصیت نامه خواسته و گفته بودند اجرای حکم اعدامت آمده است.
در تاریخ ۲۰ مهر ۹۱، باردیگر احمد تموئی به همراه جهانگیر بادو زاده، یوسف کاکه‌ممی، علی احمد سلیمان و مصطفی علی احمد به سلول های انفرادی اداره اطلاعات منتقل شدند. دوباره به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «ارتباط با رسانه های بیگانه»، «جاسوسی به نفع اجانب» و اتهامات دیگری برای این زندانیان سیاسی پرونده تشکیل شد. دلیل این اقدام صحبت با «احمد شهید» گزارشگر ویژه سازمان ملل عنوان شده بود.
این بار احمد تموئی به مدت دوماه در سلول انفرادی مورد شکنجه های شدید روحی و روانی قرار گرفت و بازجویی شد. ده روز آخر این دوره سلول انفرادی تنها صحبت و تهدید بود و شکنجه و بازجویی متوقف شده بود و از وی درخواست کردند تا مصاحبه ای [تلویزیونی] انجام دهد. حتی با اینکه این زندانی تهدید شده بود که حکمش به اعدام تبدیل خواهد شد، با این حال احمد تمویی درخواست مصاحبه را رد کرد. این بار نیز پرونده وی به دلیل نبود مدرک به دادگاه ارسال نشد و در۲۰ آذر ۹۱ این زندانی را با چشم‌بند مخصوص زندانیان اعدامی به صورت دستبند از پشت و پابند به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل و تبعید کردند. در بین راه ماموران به وی توهین می کردند که با اعتراض احمد تموئی وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، به طوری که صورت وی کبود شده بود.
زندان رجایی‌شهر، این زندانی را به دلیل انتقال غیرقانونی نمی پذیرفت و در نهایت در تاریخ ۲۲ آذر ماه وی را به دادسرای امنیت زندان اوین بردند. در اجرای احکام عنوان شد که تبعید ایشان غیرقانونی است. چراکه حکم وی تبعید در زندان ارومیه است. مجوز موقتی برای نگهداری وی در زندان رجایی‌شهر صادر شد و عنوان شد این زندانی بایستی به زندان ارومیه بازگردد.
آقای تموئی به مدت ۷ ماه در اندرزگاه ۴ سالن ۱۲ زندان رجایی‌شهر کرج نگهداری و تنها اجازه تماس تلفنی داشت.
۲۶ تیرماه ۹۰ دوباره این زندانی سیاسی به زندان ارومیه منتقل شد. در این انتقال نیز آقای تموئی توسط مسئولین قضایی و زندان ارومیه تحویل گرفته نمیشد و به ماموران تهران عنوان میشد که این زندانی برای تنبیه به زندان رجایی شهر تبعید شده است. ولی نهایتا بعد از یک‌روز کشمکش و گرداندن در تمامی دادگاهّای این شهر، زندان ارومیه وی را پذیرفت و به بند ۱۲ این زندان منتقل شد.
بعد از این انتقال، در تاریخ اول شهریور ماه، دفتر نهاد اطلاعات زندان ارومیه احمد تمویی را احضار کرد ولی این زندانی با عنوان این‌که این احضار غیرقانونی است از مراجعه خودداری نمود. با مراجعه ماموران «گارد» زندان دستان وی را از پشت دستبند زده و به دفتر مذکور منتقل کردند و از بدو ورود مورد ضرب و شتم شدید و توهین و تحقیر قرار گرفت و دوباره به سلول انفرادی منتقل و بعد از حدودا یک‌ هفته به بند ۳۴ که مخصوص زندانیان با جرائم خطرناک است منتقل و در شرایطی نامناسب به صورت «کف خواب» نگهداری شد.
در تاریخ ۱۴ آذر ۹۱ قرار بود به مناسبت چهلم حبیب‌الله گلپری‌پور اعتصابی توسط ندانیان صورت بگیرد احتمالا به همین خاطر احمد تمویی در تاریخ ۱۳ آذر ماه بار دیگر به همراه ۴ الی ۵ زندانی دیگر به بازداشتگاه انفرادی اداره اطلاعات منتقل شد.
این زندانیان از بدو ورود دست به اعتصاب غذا زدند و درخواست مسئولین اداره اطلاعات مبنی بر شکستن اعتصاب را رد کردند. روز دوم احمد تمویی برای بازجویی منتقل شده و در ضمن بازجویی با چشم‌بند به مدت سه الی چهار ساعت به هر سئوالی که پاسخ می داد، مورد ضرب و شتم قرار می گرفت و سرانجام با توهین تحقیر دوباره به انفرادی منتقل شد. بعد از پنج روز احمد تمویی به همراه دیگر زندانیان سیاسی به بند عمومی زندان منتقل شد.
در اسفند ماه سال ۹۲ این زندانی سیاسی تهدید کرد که در صورت عدم انتقال به بند زندانیان سیاسی در اعتراض به شرایط نامساعد نگهداریش در بین زندانیان خطرناک دست به اعتصاب غذا خواهد زد که مسئولین زندان پیش از اعتصاب غذا، با درخواست وی موافقت کردند.
وی در سال ۹۳ نیز همراه تعدادی زندانی سیاسی دیگر به اعتصاب غذای ۳۳ روزه ای مبادرت کرد.
احمد تمویی هم‌اینک در بند ۱۲ زندان ارومیه همراه دیگر زندانیان سیاسی مشغول تحمل حبس است و هیچ‌گاه به مرخصی اعزام نشده است. او محکوم به ۱۵ سال حبس تعزیری است.

۱۳۹۵ فروردین ۳۰, دوشنبه

بانو سرکار خانم فدریکا موگرنی مسئول سیاست خارجی اتحادیه‌ی اروپا

ب
با درودهای گرم و خیرمقدم به کشور عزیزم ایران.

بانوی محترم به ایران با مردم مهمان‌نواز خوش آمدید، اما از انجا که می‌دانم حکومت ایدئولوژیک، غیر دموکراتیک و سرکوبگر به شما اجازه‌ی دیدار با نمایندگان احزاب، سندیکاها،حقوق‌دان ها و سایر تشکل‌های مستقل از قدرت و مخالف را نمی‌دهد، لازم می‌دانم به این وسیله، نکاتی را به اطلاع شریف برسانم.
اینک که شما میهمان حکومت هستید، هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی، صرفاً به جرم عقاید خود در زندان‌ها و بازداشت گاه‌ها، در شرایطی غیرانسانی با مرگ تدریجی دست‌ و پنجه نرم می‌کنند. از خان جانی ۸۲ ساله تا محمد نظری که ۲۵ سال است در حبس است و امید کوکبی که با بیماری سخت دست‌وپنجه نرم می‌کند تا نرگس محمدی بیمار و حسین رونقی که در اعتصاب غذا به سر می‌برد و لقمان و زانیار مرادی که به‌ ناحق و غیرقانونی و اعتراف گیری زیر شکنجه، به اعدام محکوم شده‌اند.
بانو سر کار خانم موگرینی، اینک که شما میهمان حکومت اسلامی هستید، هرروز به بهانه‌ی اجرای حکم الله، چند تن از شهروندان قربانی مناسبات فاسد حاکم، را به بالای دار می‌کشند و آمار اعدامی‌ها طی دو سال گذشته که دولت روحانی بر سر کار آمده، توسط قوه‌ی قضاییه‌ی منصوب خامنه‌ای، به شکل وحشتناکی بالا رفته است.
اینک که شما در کاخ‌های دولتیان حاکم بر کشورم پذیرایی می‌شوید، هیچ حزب، سازمان، نشریه و تریبون مخالف حکومت اسلامی و رهبران آن، حق اظهارنظر ندارد و من که به‌تازگی از زندان آزاد شده‌ام، با نوشتن این‌گونه نامه‌ها، بیش‌ازپیش امنیت خود و خانواده را به خطر می‌اندازم اما به رسالت انسانی‌ام عمل کرده تا وجدان اگاه شما و جهانیان را به داوری بطلبم.
سرکار خانم مو گرینی، در کشور من ایران، نه آزادی بیان وجود دارد، نه آزادی عقیده و مذهب و به این دلیل است که افرادی چون محمد علی طاهری، عیسا سحر خیز روزنامه نگار، بروجردی، و صدها بهایی و نو کیش مسیحی در زندان‌ها و شکنجه گاه‌ها، هستند.
انحصار قدرت و ثروت در دست شخص خامنه‌ای و نهادهای وابسته به او همچون سپاه و نهادهای غیر پاسخگو، و تجاوز به حریم خصوصی شهروندان و مالکیت‌های خصوصی و عدم وجود امنیت برای نهادهای مستقل از قدرت، موجب فقر و فساد بسیار در کشور شده و به همین دلیل، میلیون ها ایرانی، به‌ ویژه مزد بگیران و کارگران زیرخط فقر به سر می‌برند اما میلیارد ها ثروت ایرانی در لبنان ، عراق و یمن و سوریه هزینه‌ی جنگ‌افروزی های رژیم حاکم بر ایران شده و حتا روحانی نیز در این زمینه با خامنه‌ای همسو است و تاکنون هیچ اعتراضی به این سیاست‌های غیرقانونی نکرده است.
در انتخاباتی که اخیراً برگزار کردند، به دستور صریح خامنه‌ای، کاندیداهای مخالفین و حتا منتقدین، رد صلاحیت شده و انتخاباتی غیر آزاد، غیر دموکراتیک و غیرمنصفانه برگزار شد که البته می‌دانم نمایندگان حکومت، در دیدار با شما، به هیچ‌یک از این واقعیت‌ها ی تلخ اشاره نخواهند کرد و اکثریت بزرگ مردم ایران به همین دلیل، نسبت به چنین سفرهایی خوش‌بین نیستند.
آری شما پا به سرزمینی گذاشته‌اید که در قرن ۲۱ توسط روحانیان سیاسی، به شیوه‌ی قرون‌وسطایی اداره می‌شود وزنان را نصف مردان به‌حساب آورده و تبعیض‌های گوناگون، مذهبی، جنسیتی، قومی و صنفی برقرار است. من در شگفتم ملل مدعی حقوق بشر و تمدن با چنین حکومتی چگونه به معامله‌های پرسود می‌پردازند!؟
حشمت اله طبرزدی- روزنامه‌نگار و دبیر کل جبهه‌ی دموکراتیک ایران.
۲۹ فروردین ۱۳۹۵ خورشیدی.

۱۳۹۵ فروردین ۲۹, یکشنبه

سعید رضوی‌فقیه به فدریکا موگرینی: حقوق بشر را به پای مطامع تجاری خود قربانی نکنید



سعید رضوی فقیه زندانی سیاسی و روزنامه‌نگاری که به تازگی پس از شکسته شدن حکمش از زندان اوین آزاد شده است و پیش از آن بیش از ۱۲ روز را در اعتصاب غذا به سر می‌برد و برای بی‌عدالتی‌های حاکم، لبان خود را نیز دوخته بود همزمان با سفر فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نامه‌ای سرگشاده به وی از طریق سفارت هلند داده و در آن به وضعیت زندانیان سیاسی ایران اشاره کرده است. متن کامل این نامه که در اختیار سایت ندای آزادی قرار گرفته است بدین شرح است:
به نام خدا
نامه سرگشاده خطاب به سرکارخانم فدریکا موگرینی رئیس کمیسیون سیاست خارجی اتحادیه اروپا؛ از طریق هیئت نمایندگی ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا (کشور پادشاهی هلند) در تهران
سرکار خانم فدریکا موگرینی رئیس محترم کمیسیون خارجی اتحادیه اروپا؛
با تقدیم سلام و احترام، پیشاپیش براساس سنت‌های کهن میهمان‌نوازانه ایرانی و آداب و اخلاق حسنه اسلامی سفر شما را در روزهای آینده به کشورم خوش آمد می‌گویم و آرزوی اقامتی خوش در ایران و خاطراتی خوب از این سرزمین و مردم شریف آن دارم.
هرچند می دانم فشردگی برنامه‌ها و ماموریتهای سیاسی و اقتصادی‌تان فرصتی برای تجربه دیدار با مردم نجیب ایران نخواهد گذاشت و اوقات اقامت شما عموما به مذاکرات پیاپی وفشرده دیپلماتیک با مسئولان حکومتی خواهد گذشت.
با این‌همه جا دارد اینجانب به عنوان کسی که بیش از دوسال به عنوان یک زندانی سیاسی در زندان­های رجایی شهر و اوین بوده و تنها ده روز است از زندان آزاد شده و به چشم خویش از نزدیک شاهد آنچه خواهم گفت بوده‌­ام، در آستانه این سفر از فرصت بهره جسته و نکاتی چند را به اطلاع برسانم. گرچه با توجه به فعالیت­های چندین ساله‌­ی کنشگران سیاسی و مدنی ایران و پیگیری نهادهای بین المللی حقوق بشری، چه بسا خود شما بیش از من از جزئیات آنچه می­‌خواهم بگویم مطلعید.
سرکار خانم موگرینی
هم اینک که این سطور را خطاب به شما می­‌نگارم بیش از بیست روز از اعتصاب غذای دوست و هم‌بند مقاوم و عزیزم حسین رونقی ملکی می‌­گذرد در حالی‌که از چند روز پیش پدر و مادر این فعال مدنی جوان و آزادی‌خواه نیز به نشان همراهی با فرزند خویش و حمایت از آرمانهایش دست به اعتصاب غذا زده‌اند. این جوان شجاع از بیست و سه سالگی به این سو بیش از هفت سال است بخشی از بهترین سال­های عمر خود را در زندان می‌گذراند و این غیر از فرایند غیرقانونی بازجویی‌­های توام با شکنجه و بازرسی‌­های نامتعارف منزل و فشارهای مداوم بر خانواده اوست.
حسین رونقی تنها یک نمونه است. پیش از او نیز بسیاری از زندانیان در اعتراض به احکام ناعادلانه صادر شده از سوی محاکم قضایی فرمایشی و غیر مستقل یا در اعتراض به شرایط غیرقاتونی و غیرانسانی بازجویی و بازداشتگاه و زندان دست به اعتصاب غذا زده و پس از این نیز خواهند زد.
عیسی سحرخیز که اخیراً دو بار به مدت طولانی در اعتصاب غذا بود و آسیب‌­های جدی جسمانی دید، احسان مازندرانی و سیامک نمازی و محمود بهشتی و رسول بداقی و بسیاری دیگر و از همه تاثربرانگیزتر هدا صابر که اعتصابش منجر به مرگی قهرمانانه و دردناک شد.
این امر برای من که جدیت افراد یاد شده و میزان پایبندی‌شان را به مسئولیت­‌های اجتماعی و پایداری‌شان را در مسیر مقاومت مدنی و مبارزه مسالمت آمیز و اعتصاب غذای تر یا خشک به عنوان تنها راه حل دفاع از حقوق زندانیان می‌شناسم بسیار نگران کننده است و بااندوه و نگرانی به پیامدهای خطرناک و غیرقابل جبرانی که ممکن است هر آن روی دهد می‌­اندیشم.
جرم حسین رونقی ملکی مثل بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی تنها مبارزه با سانسور خبری و تلاش برای گردش آزاد اطلاعات و یا اظهار نظر در فضای مجازی است.این اقدامات البته در کشوری کهن‌گاه مسئولان تراز اولش به امنیت و اقتدار بر بنیاد ارعاب و ترس یا سکوت و ناآگاهی مردم است، جرم امنیتی تلقی و تبلیغ می‌گردد و این در حالی است که تدوین و تصویب قانون جرم سیاسی پس از ۳۸ سال عامدانه همچنان مسکوت مانده تا بر این اساس اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص هزاران زندانی که یا پس از سال­ها آزاد شده‌اند و یا هنوز در زندان‌­های ایران شکیب‌مندانه ایام حبس را سپری می­‌کنند اعمال نشود.
برهمین پایه غلط است که متولیان امر با این شعبده و ترفند رسوا به دروغ مدعی می­‌شوند در ایران زندانی وجدان از جمله عقیدتی و سیاسی یا حقوقدان و روزنامه‌نگار زندانی وجود ندارد و هیچکس صرفاً به جرم اعتقاداتش یا بیان آراء و عقایدش محاکمه و مجازات نمی شود، همچنان‌­که مدعی می‌شوند هیچ‌کس برای اعتراف به گناه ناکرده شکنجه سرخ یا سفید نمی­‌شود بلکه صرفاً تعزیر می‌­گردد.
سرکار خانم؛
در کنار نام حسین رونقی ملکی که خاطرات ماه­های اخیر حبس من در زندان اوین از جمله با حضور آرام و آرامش بخش او گره خورده است، می­توانم فهرستی بلند از نام جوانان مظلومی را ردیف کنم که حتی لحظه‌ای تصور چهره و میزان محکومیت و شرایط نامساعدشان در زندان صخره ای از اندوه بر سینه‌­ی بی طاقتم می­‌نشاند.
زانیار و لقمان مرادی، حمزه سواری، ایقان شهیدی، نوید­ خانجانی، پیمان عارفی، واحد خلوصی، رسول حردانی، فرهنگ و شهرام پور منصوری، سعید ماسوری، سعید پورحیدر، سعید شیرزاد، میثاق یزدانی، شاهین ذوقی‌­تبار و جعفر اقدامی و دیگران در زندان فاجعه‌بار رجایی‌شهر که حوادث روزمره‌­اش به برخی افسانه­‌های قرون وسطایی می­‌ماند و نیز مسعود قاسم خانی، محمدسعید حسین‌­زاده، مسعود ابوطالبی، محمدحسین عزیز، فریبرز گرامی، فرید اکرمی، محمود بهشتی، امید کوکبی، محمدصدیق کبودوند و رسول بداقی و دیگران در اندرزگاه هفت زندان اوین که اخیراَ افتخار مصاحبت‌شان را در اوین داشتم، زندانی که داغ سنگین خاطرات سیاه و ننگین چند دهه را از ۱۹۷۰ به این سو چون کفاره­ای ابدی بر پیشانی خویش می­‌کشد و در کنار نام‌­های بالا مردان فرزانه و نستوهی که سرمایه جوانی‌­شان را رهن بهبود وضعیت نسل آینده کردند. نسلی که متاسفانه هنوز هم چشم‌اندازی روشن در برابر خویش نمی‌­یابد و سرنوشت نامعلوم‌شان به بلاهت یا قدرت‌­طلبی و ثروت اندوزی اقلیتی اندک شمار گره خورده که به ناشایستگی بر منابع ثروت و قدرت نامشروع چنبره زده‌­اند.
دکتر حسین رفیعی، آقای عبدی و مصطفی تاج­زاده، بعنوان نمایندگان استادان و معلمان و روزنامه‌­نگاران آزاده ایرانی همچنان در حبس به سر می‌برند اما کسانی‌که بارها و بارها با «نه» بزرگ مردم روبرو شده‌­اند سهم بزرگ کیک قدرت را با ولعی سیری ناپذیر می‌­بلعند و هل من مزید می­‌گویند.
در کنار همه تلاشگران آزادی­خواه جا دارد در این میان یاد کنم از نمادها و سختگویان آزاده جنبش اجتماعی و سیاسی همچنان زنده و پویای سبز، یعنی خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی که بیش از پنج سال است با شرایطی دشوار بدون محاکمه و به طور خودسرانه و غیرقانونی در زندان خانگی به سر می‌برند و هم‌پای هواداران وفادار خود تاوان حق‌­گویی و قانون‌­گرایی و آزادی‌خواهی مسالمت‌جویانه را به تشنگان ثروت و شیفتگان قدرت بی‌حد و حصر پس می­‌دهند.
بگذریم از خون­‌های به ناحق ریخته بر کف خیابان‌های تهران و پیکرهای پاک خفته در خاک سیاه و سرد بهشت زهرا یا خاوران که خود قصه پر غصه و مفصل دیگری است.
کمیسر محترم امور خارجی اتحادیه اروپا؛
آنچه متذکر شدم صرفاً برای یادآوری نقض حقوق بشر و حتی زیر پا گذارده شدن قانون اساسی و قوانین موضوعه نظام جمهوری اسلامی در ایران بود و بس. اما آنچه می‌­خواهم بگویم به خلاف انتظار شما و دیگران، این نیست که به مثابه فرشته نجات کلان ملت دیرپا، رشید و نجیب ایران از آسمان به زمین تهران فرود آیید و حقوق از دست رفته جوانان آزادی­خواه ایران را از حکومتی توسعه‌­طلب و اقتدار­گرا به معجزه باز ستانده و به رسم صدقه یا نواله به صاحبان حق بازگردانید.
من و شما هر دو به خوبی می­‌دانیم که اتحادیه اروپا و ارکان آن، از جمله کمیسیون تحت مدیریت شما نماینده افکار عمومی مردم اروپا و بازتاب دهنده ارزش­های مترقی برآمده از تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی چند سده گذشته اروپا به مثابه ارزش­های جهانی و بشری نیست. بلکه نماینده منافع دولت­های اروپایی است که بیشتر آنها دغدغه اصلی‌شان حفاظت از منافع کلان سرمایه­‌دارانی است که در پی منافع بیشتر به هر قیمت و تحت هر شرایطی هستند.
بنابراین از شما نمی­‌خواهم به نام ارزش­های دنیای جدیدی که ملت­های اروپایی آفریده‌­اند و بسیاری از آنها وجه بشری و جنبه جهانی دارند و برای تمام مردمان سرزمین­‌های دیگر غنیمتی ارجمند به شمار می‌­آید در مذاکره با مقامات ایرانی به جای نمایندگی منافع و خواست­های دولت­های عضو اتحادیه متبوع خود به جدال برای احقاق حقوق از دست رفته­‌ی روشنفکران، روزنامه‌­نگاران، دانشجویان، استادان، جوانان آزادی­خواه، زنان برابری طلب، اقلیت­های دینی و ملی، کنش­گران مدنی و حقوق­دانان برخیزید. اگرچه به حکم عقل به عنوان یک انسان آگاه و صاحب اراده آزاد وظیفه دارید چنین کنید.
من از شما نمی­‌خواهم به عنوان یک زن آزاد و بهره‌­مند از حقوق مساوی با مردان از زنان آزادی­خواه و مساوات طلب ایرانی که در«بند بانوان زندان اوین» سرافرازانه حبس­‌های طولانی مدت را به گناه بی‌­گناهی طی می­‌کنند دفاع کنید و خواهان آزادی آنان شوید؛ زنانی که حقیقت آشکار، یکسره به بی‌گناهی همگی­‌شان گواهی­ می‌­دهد و تنها و تنها به صرف آزادگی و حق‌­طلبی و دفاع از حقوق زنان ایرانی طنین خوش­‌آهنگ سخنان نغز و پر مغزشان در پس دیوارهای بی­روزن اوین خاموش مانده است. اگرچه انتظار می­‌رود به عنوان یک زن آزاد چنین کنید.
من از شما نمی­‌خواهم تاوان خون­های به ناحق ریخته را مطالبه کنید یا حتی بر رفع حبس خانگی رهبران مظلوم و محبوب جنبش سبز پافشاری نمایید یا دست­کم ممنوع­‌التصویر شدن خوش‌نام‌­ترین رئیس­ جمهوری تاریخ ایران را به چالش بکشید. من حتی از شما نمی‌­خواهم به همتای محترم ایرانی خود گوشزد کنید که خلاف ادعای ایشان در ایران روزنامه‌­نگاران زندانی هم داریم و نمونه حاضر آن آزاده مردی نستوه چون عیسی سحرخیز یا احسان مازندرانی یا سامان صفرزایی است. من نمی‌­خواهم به وی تذکر دهید که سیاست‌­ورز شریف آن است که واقعیت تلخ را تغییر دهد و سیاس‌ت­ورز ظریف آن است که اگر نمی‌­تواند واقعیت تلخ را تغییر دهد دست­کم آن را توضیح می‌­دهد یا توجیه می‌کند، نه آن‌­که یکسره انکارش نماید. اگرچه به عنوان یک سیاستمدار پرورده در دامن فرهنگ و ارزش­های جهان جدید علی‌­القاعده وظیفه دارید چنین کنید. اما من از شما به جد و پافشاری ویژه می‌­خواهم وقتی با مقامات ارشد ایرانی در بخش­ها و سطوح مختلف به مذاکره می‌پردازید خون جوانان وطن مرا و فهرست زندانیان جوان و سال­خورده زندان­های کوچک این زندان بزرگ و گزارش رنج‌­ها و مصائب ایشان را وجه­‌المصالحه بالا بردن حجم قراردادهای تجاری و معاملات کلان سودآور نکنید. از شما به اصرار خواهش می­‌کنم اگر نمی‌­خواهید از حقوق زنان رنج‌­دیده وطنم و به ویژه فعالان در بند حقوق زنان دفاع کرده و خواهان آزادی سریع ایشان شوید و اگر نمی­‌کوشید جمهوری اسلامی را متقاعد کنید بی قید و شرط به اصول حقوق بشر و قانون اساسی و قوانین عادی خود در مورد حقوق مردم و زندانیان سیاسی و عقیدتی و صنفی پایبند باشد، دست­کم از این‌­گونه خودسری­‌ها و مظالم به مثابه چوب‌­دستی برای رام کردن و آرام کردن مقامات ایرانی در چانه­‌زنی­های اقتصادی و سیاسی استفاده ابزاری نکنید.
سرکار خانم؛
حکومت ایران حداقل طی دو دهه گذشته نشان داده برای هیچ ملتی جز ملت ایران خطرآفرین نبوده است. حضور انبوه زندانیانی که در زندان‌های کشور نمایندگان اصناف، عقاید و گروه‌­های سیاسی و اجتماعی مختلف‌­اند، نمایش­گر شکاف و نقاری است که میان حکومت و مردم به وجود آمده و روزبه روز عمیق­‌تر شده است. از همین رو است که حکومت تلاش جدی و متمرکز بر تقویت نیروی سرکوب و ضد شورش، سازماندهی نیروهای ویژه مزدور لباس شخصی، تاسیس دستگاه­‌های اطلاعاتی و امنیتی موازی و تبدیل دستگاه قضایی به ابزار بروکراتیک پلیس سیاسی برای دست و پا کردن توجیهات حقوقی و قضایی سرکوب دارد. در واقع حکومت ایران فقط و فقط برای مردم تحت سلطه خود در قلمروی مرزهای ایران خطرآفرین است و بس. بنابراین از شما درخواست دارم از چانه‌­زنی بر سر کمیت و کیفیت آزمایش­های موشکی و تاسیسات هسته‌­ای و خطرات آن برای امنیت منطقه و صلح جهانی نیز به مثابه ابزاری برای بالا بردن حجم سرمایه‌­گذاری‌­های سودآور در ایران استفاده نکنید و از آن بدتر مفاهیم حقوق‌­بشر و دموکراسی و صلح را به عنوان وسیله انتفاع تجاری و کسب امتیاز­های اقتصادی به کار نگیرید و اگر نمی‌­خواهید به نمایندگی از فرهیختگان ملت­های اروپایی مطالبات جدی و غیر منفعت‌­طلبانه در زمینه دموکراسی و حقوق بشر و آزادی­های قانونی در ایران داشته باشید، دست­کم رنج دوستان پر افتخار و سربلند و بی­‌مدعای مارا به رایگان وجه‌المصالحه قرارداد­های سودآور برای دولت­های عضو اتحادیه اروپا و زیان‌­آور برای ملت ایران قرار ندهید. در غیر این صورت مطمئن باشید این گناه نابخشودنی از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد و روزی که مردم ایران بر سرمایه­‌های مادی و معنوی درون و برون مرز­های خود حاکم شوند، پاسخی شایسته به این رفتار­های دوگانه خواهند داد.
در خاتمه با پوزش از اطاله کلام مجدداً برای شما و هیئت همراه اقامتی خوش در ایران و خاطراتی خوب از این سفر آرزو دارم اما پیشنهاد می‌­کنم که یک روز بیشتر در تهران بمانید و سری به یکی از زندان­‌های متعدد پایتخت کشور ما به ویژه بازداشت­گاه سیاه یا زندان عادی زنان در ورامین و «بند بانوان زندان اوین» بزنید که مجموعه‌­ای از شایسته‌­ترین زنان و دختران ایران در آن محبوس‌­اند؛ و از نزدیک با آنچه در زیر پوست جمهوری اسلامیِ به ظاهر در حال بازگشت به نظام بین‌­الملل می­‌گذرد آشنا شوید.
با احترام مجدد
سعید رضوی فقیه
۲۸/۰۱/۱۳۹۵
۱۶/۰۴/۲۰۱۶