۱۳۹۴ شهریور ۹, دوشنبه

آرش صادقی: صدای گریه های همسرم در اتاق های بازجویی را می شنیدم


۲۱ سال زندان برای زوج



می گوید روزی را که مادرش در جریان هجوم ماموران به خانه مسکونی اش برای بازداشت او دچار حمله قلبی شد و درگذشت، تا پیش از این بدترین روز زندگی اش می دانسته اما شنیدن صدای گریه های همسرش در اتاق های بازجویی بند ۲ الف سپاه در جریان بازجویی های همزمان، روزهای و لحظات بدتری را برای او رقم زده است.
آرش صادقی و همسرش، گلرخ ایرایی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی به ۲۱ سال زندان محکوم شده اند. زهرا مینویی. وکیل گلرخ ایرایی به روز می گوید که حکم ۶ سال زندان موکلش به او ابلاغ شده و او نسبت به این حکم اعتراض خواهد کرد. خانم مینویی توضیحی بیش از این نمی دهد اما آرش صادقی می گوید که همسرش به اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام به ۶ سال زندان محکوم شده است.
امیر رئیسیان، وکیل ارش صادقی هم به روز می گوید که موکلش به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است. او در عین حال توضیح می دهد که در دادگاه امکان دفاع از موکل خود را نیافته و در حال حاضر وکیل او نیست: "من از ایشان وکالت داشتم ولی در دادگاه امکان دفاع از ایشان وجود نداشت و در جلسه رسیدگی خودشان از خودشان دفاع کردند و حکم صادر شد. در این پرونده هم الان من وکیل ایشان نیستم چون دادگاه اجازه نداد. نه به من اجازه مطالعه پرونده دادند و نه به ایشان اجازه داشتن وکیل تعیینی و گفتند به ایشان که وکیل تسخیری می تواند داشته باشد. که آقای صادقی هم وکیل تسخیری را نپذیرفت و تصمیم گرفت در دادگاه خودش دفاع کند."
آرش صادقی دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی است که اولین بار تیر ماه ۱۳۸۸ در جریان اعتراضات مردمی به اعلام نام محمود احمدی نژاد به عنوان برنده انتخابات خرداد همان سال بازداشت و سپس با قرار کفالت آزاد شد. او مجددا در اسفند همان سال بازداشت و فروردین ۸۹ با قرار وثیقه آزاد شد. مادر آقای صادقی در جریان هجوم شبانه ماموران برای بازداشت فرزندش دچار سکته قلبی شد و جان باخت. آرش صادقی آبان ۸۹ در مصاحبه با "روز" گفته بود :"نیروهای امنیتی نیمه شب ۱۹ آبان حدود ساعت ۴ تا ۴ و نیم به منزل ما رفته و چون کسی در را باز نکرده، شیشه ها را شکسته و با کلید که پشت قفل در بوده در را باز کرده و وارد منزل شده اند. بعد شروع به داد و بیداد و ایجاد رعب و وحشت کرده و خانه را بازرسی کرده اند. هنگامی که شیشه را می شکنند و وارد خانه می شوند مادرم دچار حمله قلبی می شود و از روی تخت می افتد و بعد از ۴ روزی که در بیمارستان بود فوت میکند".
آقای صادقی برای سومین بار و به گفته خانواده اش ۲۵ دی ماه ۱۳۹۰ بازداشت و باز با قرار وثیقه آزاد شد.
او ۱۵ شهریور ۹۳ توسط قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه بازداشت و پس از ۷ ماه بار دیگر با قرار وثیقه آزاد اما از سوی دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد؛ حکمی که سنگین می خواند و می گوید انتظارش را نداشته.
آرش صادقی در مصاحبه با روز توضیح می دهد که او را براساس قانون جدید از حق داشتن وکیل تعیینی محروح شده: "ما جزو اولین قربانیان قانون جدیدی هستیم که تعیین وکیل برعهده قاضی است و اجازه ندادند خود ما وکیل انتخاب کنیم، قبل از آقای رئیسان هم، آقای عطار وکیل من بودند که از قرارگاه ثارالله از او شکایت کرده بودند و آن موقع من زندان بودم، به خانم ام گفته بود که تهدید کرده و خواسته بودند وکالت را لغو کنیم. بعد آقای رئیسیان برگه وکالت شان آمد داخل زندان و من امضا کردم اما سرکارشناس ام گفت که درمورد پرونده شما نیازی به وکیل نیست. گفتم این حق من است که وکیل داشته باشم و خودم تعیین کنم که در دادگاه وکیل داشته باشم. آقای رئیسیان چند بار مراجعه کرده بود برای مطالعه پرونده که اجازه نداده بودند و بار آخر آقای صلواتی خیلی بد برخورد کرده بود. بعد که آزاد شدم آقای رئیسیان گفت برو صحبت کن ببین مشکل اش با من است و اگر وکیل دیگری تعیین کنی قبول می کند؟ رفتم با آقای صلواتی صحبت کردم و گفتم مشکل شما با آقای رئیسیان چیست؟ ایشان نه اهل مصاحبه هستند و نه چیز دیگر. آقای صلواتی گفت که شما نیازی به وکیل ندارید،ما خودمان اینجا وکیل داریم، وکیل تسخیری. گفتم من وکیل تسخیری نمی خواهم، مجبور شوم خودم می آیم در دادگاه و از خودم دفاع می کنم. تا روز دادگاه هم که نگذاشتند و من هم خودم از خودم دفاع کردم".
براساس تبصره ماده ۴۸ آیین جدید دادرسی کیفری "در جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور و همچنین در جرائم سازمان یافته که مجازات آنها مشمول ماده ۳۰۲ این قانون است، در مرحله تحقیقات مقدماتی، طرفیت دعوی وکیل یا وکلای خود را ازبین وکلای رسمی دادگستری که مورد تایید رئیس قوه‌قضاییه باشند انتخاب می‌نمایند، اسامی وکلای مزبور توسط رئیس قوه‌قضاییه اعلام می‌گردد".
آرش صادقی درباره اتهاماتی که در دادگاه انقلاب متوجه او شده و حکم ۱۵ سال زندان اش می گوید: "من سه جلسه دادگاه داشتم که خودم از خودم دفاع کردم. موارد اتهامی هم خیلی عجیب و غریب و خیلی متشابه با هم بود. مثلا من با آقای رئیسیان که صحبت کردم گفتند اگر دادگاه عادلانه و حقوقی بود قطعا حکمی بالغ بر حداکثر ۴ سال می گرفتی. اتهامات شامل اجتماع و تبانی علیه نظام، تبلیغ علیه نظام، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی، نشر اکاذیب در فضای مجازی و تشکیل گروه بود که تا آخر هم همین اتهامات باقی ماند و مطابق با آنها به من حکم دادند".
او توضیح می دهد: "اجتماع و تبانی را من باب تجمعی که درخصوص وضعیت خانم نرگس محمدی در جلوی زندان اوین کرده بودیم عنوان کردند یا اعتراض به حمله به ۳۵۰ و شرکت در تجمعاتی که حقوق بشری بود. مصداق تبلیغ علیه نظام، مصاحبه هایی بود که من با بی بی سی، چنل وان و یکی دو رسانه دیگر کرده بودم. مصداق نشر اکاذیب در فضای مجازی، خبرهای مربوط به بچه های زندانی بود که معمولا من در فیس بوک ام می نوشتم و برای جاهای مختلف هم ارسال میکردم. ضمن اینکه من یک مطلب انتقادی در مورد دهه ۶۰ نوشته بودم که هیچ اسمی هم از آقای خمینی نبرده بودم اما این مطلب را مصداق توهین به آقای خمینی قلمداد کردند. یک قسمت در بحث اعدام ها که مطرح بود من نوشته بودم که از ایشان سوال می کنند که آیا زندان ها شامل فلان زندانی ها هم می شود؟ ایشان هم گفته بود بله شامل کسانی که سر موضع هستند می شود. این را مصداق توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی گرفته بودند».
او در باره اتهام تشکیل گروه هم توضیح می دهد: «جمیع اینها پرونده ای شد که منجر به حکم ۱۵ سال شد. تشکیل گروه هم خیلی جالب است. آقای رئیسیان برگه ای در پرونده من دیده بود که نوشته بود تشکیل گروهک آرش صادقی. آتنا دائمی، آتنا فرقدانی، خانم مریم سادات یحیوی و حتی خانم مهدیه گلرو را هم زیرمجموعه من زده بودند. کاملا مشخص است پرونده سازی شده و هیچ چیزی غیر این نیست. ما نه هم پرونده ای بودیم با اینها نه دادگاه مان با هم بود نه کیفرخواست مان مشابه بود".
آرش صادقی صدور حکم سنگین ۱۵ سال حبس را نوعی انتقام گیری می خواند و درباره پرونده و اتهامات و حکم همسرش، گلرخ ایرایی توضیح می دهد: "من فکر میکنم صرفا و صرفا دارد انتقام گیری می شود والا ۱۵ سال واقعا حکم کمی نیست. من فکر میکردم نهایت ۷ یا ۸ سال در دادگاه بدوی بدهند و امیدوار بودم در تجدیدنظر به ۳ یا ۴ سال کاهش پیدا میکند. خانم من هم اصلا اتهامی مرتکب نشده ریختند خانه ما و یکسری دست نوشته هایی بردند که داستان های خانم ام بود. در یکی از داستان ها، شخصیت داستان کسی بود که فیلم ثریا را تماشا می کند، بعد از شدت غیظ قرآن را آتش می زند و در آخر داستان توبه می کند. این را مصداق توهین به مقدسات برای ایشان زدند. چیزی که کاملا مشخص است که این یک داستان است. خانم من هم شعر می نوشت هم داستان. اینها را داخل پرونده مصداق توهین به مقدسات زدند. یک پستی هم درباره شاهین نجفی در فیسبوک نوشته بود که آن را هم مصداق توهین به مقدسات گرفتند".
او می افزاید: "من با وکیل ام که صحبت می کردم واقعا همه فکر می کردند حداقل همسرم را در این مورد تبرئه می کنند و نهایت تبلیغ علیه نظام می ماند اما هر دو اتهامی که ایشان داشتند را اشد مجازات را دادند. بهنام موسیوند و نوید کامران هم متهم به تبلیغ علیه نظام شدند در حالی که تبلیغ علیه نظام یکسال است به هرکدام از ما ۱۸ ماه دادند. یعنی یک و نیم برابر حداکثر اتهامات. در قانون جدید ماده ۱۳۴ است که دست قاضی را باز می گذارد برای اینکه یک و نیم برابر صادر کند. مثلا اجتماع و تبانی ۵ سال است به من ۷ سال و نیم دادند. توهین به رهبری ۳ سال و نشراکاذیب در فضای مجازی و تشکیل گروه ۳ سال".
آرش صادقی می گوید که ۷ ماه در بند ۲ الف سپاه در انفرادی بوده.از او درباره بازجویی ها و فضای حاکم بر روند بازجویی هایش که سوال میکنم می گوید: "واقعا چه بگویم در ماه اول که خانم ام هم تقریبا در زندان بود واقعا شرایط سختی را گذراندم. خانم ام بازجویی می شد و صدایش کامل می آمد. صدای گریه اش می آمد که کلا سیستم عصبی مرا به هم ریخته بود. احساس می کردم روزی که مادرم فوت کرد بدترین روز زندگی ام بود ولی بعد که با خانم ام بازداشت شدیم و بازجویی های مان همزمان بود و صدای خانم ام می آمد و گاهگاهی صدای گریه اش، بدترین روزهای زندگی ام بود. خیلی به هم ریخته بودم بعد هم که با وثیقه آزاد شد به من نمی گفتند. میگفتند او را منتقل کرده ایم جای دیگری".
او می افزاید: "از آن ۷ ماه من فقط ۱۵ روز با یک آقای دیگری هم سلول بودم و بقیه موارد تنها بودم. مابین بازجویی ها هم، فکر میکنم روز سوم بازجویی ها،یک ملاقات یکی دو دقیقه ای دادند و بعد از آن دیگر ملاقاتی نداشتیم با هم. فقط در هواخوری گهگاه صدایش را می شنیدم. هواخوری خانم ها روی سقف سلول های آقایان بود و من گهگاهی صدای سرفه اش را می شنیدم یا صدای صحبت کردن و بعد از یک مدت دیگر نمی شنیدم و واقعا فکر میکردم انتقال پیدا کرده جای دیگری. بعد از ۲ ماه و نیم که اولین ملاقات را دادند و خانم ام آمد ملاقات، متوجه شدم که با وثیقه آزاد شده".
او پس از انتقال به بند عمومی و با وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی آزاد شده. سوال می می کنم در بازجویی ها از شما چه می خواستند؟ می گوید: "مبحث مادرم مطرح بود که بیا بگو مرگ اش به صورت طبیعی بوده. در کیفرخواست هم نوشته بودند عواملی که سابقه اغتشاش در دانشگاهها داشته و اخراج شده اند مجددا تحرکاتی دارند انجام می دهند و میخواهند فضای دانشگاهها را ملتهب بکنند و.. فقط پرونده سازی بود و دادگاه صوری و حکم سنگین و.. بحث ارتباط با بچه های خارج از کشور را هم مطرح می کردند مثل بهروز و چند نفر دیگر و می گفتند باید بگویی در قبال این ارتباطات پولی دریافت کرده اید. که می گفتم حساب ها کاملا مشخص است اگر هم من خبری فرستاده ام صرفا حقوق بشری بوده نه چیز دیگری. بحث احیای انجمن ها را مطرح می کردند و می خواستند وصل کنند با جریان های خارج از کشور. نوشته بودند که من با مهدی عربشاهی ارتباط داشته ام و عباس حکیم زاده و از طریق آنها هماهنگ میکردم در داخل و.. کلا مضحک بود و کاملا مشخص است غیرواقعی است".
رفتارها چطور بود در بازجویی ها؟ در پاسخ به این سوال آرش صادقی توضیح می دهد: "والا چی بگویم.. تیمی که اول بازجویی میکرد تغییر کرد و تعدادی آمدند که بعد از آن حتی بازجویی های خانم ام خیلی سخت تر شد، خیلی آزار می دید. من چند بار ضرب و شتم جسمی شدم. خیلی هم توهین می کردند. داد و بیداد میکردند سر امید (علی شناس) و صدای گریه امید می آمد، ضرب و شتم میکردند. خیلی خشن بودند، یک مدت اینها بودند باز همان تیم اولی آمد. بعد دوباره اینها و تلفیق می شدند هم خشونت به کار می بردند و هم می گفتند اگر خواسته های ما را گوش نکنید ما می توانیم بیشتر فشار بیاوریم. فعلا منتظرم شرایط حکم خانم ام مشخص شود، نامه ای منتشر خواهم کرد درباره اتفاقاتی که افتاد؛ چه زمانی که ما را بازداشت کردند و چه اتفاقاتی که در بازجویی ها افتاد و بعد... فعلا درگیر شرایط روحی و روانی خانم ام و بیماری و جراحی که داشته بودم. متاسفانه دست به عصا بودن ما هم تاثیری نگذاشت و پرونده سازی که میخواستند کردند و حکمی که صادر کردند برای هر دوی ما ۲۱ سال است".
گلرخ ایرایی به گفته همسرش روز دادگاه در بیمارستان بستری بوده و به صورت غیابی محاکمه شده است: "روز دادگاه بیمارستان بود و باید جراحی میکرد. خانم مینویی، وکیل گلرخ برگه پزشکی را بردند دادگاه اما نه آقای صلواتی قبول کرد و نه نماینده دادستان، غیابی برگزار کردند و حکم دادند".
می پرسم مشکل حکومت یا نهادهای امنیتی و نظامی با شما چیست و چرا چنین برخوردهایی با شما می کنند؟ آرش صادقی می گوید: "فعالیت های من بیشتر در فضای مجازی و دیدار با خانواده ها و شرکت در تجمعات حقوق بشری بود، مثل قضیه خانم نرگس محمدی. اما بحث حساسیتی که روی من است بحث مادرم است. هربار هم من بازداشت شدم تحت فشار بودم که اعلام کنم مادرم به مرگ طبیعی فوت کرده. زمانی که من ۳۵۰ بودم نماینده اطلاعات آمد آنجا و مرا خواست و بحث این بود که من بگویم مادرم به مرگ طبیعی فوت کرده. من هم اهل معامله کردن درباره مادرم نیستم؛ اتفاقی که کاملا زندگی مرا تحت الشعاع قرار داد. بعد از آن هم اتفاقاتی که افتاد مرا از دانشگاه اخراج کردند،به شرکتی که در آن مشغول به کار بودم فشار آوردند و مرا اخراج کردند. بعد شرایطی ایجاد کردند که واقعا زندگی برای من سخت تر شد. حساسیت زیادی که دارند بیشتر برمیگردد به بحث مادرم. من این حس را دارم. والا واقعا قابل پذیرش نیست حکم به این سنگینی نه برای من نه برای گلرخ".

۱۳۹۴ شهریور ۸, یکشنبه

سیر تاریخی پدیده‌ی شکنجه


هم‌چنین مجازات فردی به عنوان عملی که او یا شخص سوم انجام داده است یا احتمال می‌رود که انجام دهد، با تهدید و اجبار و بر مبنای تبعیض از هر نوع و هنگامی که وارد شدن این درد و رنج و یا به تحریک و ترغیب و یا با رضایت و عدم مخالفت مامور دولتی و یا هر صاحب مقام دیگر انجام گیرد، شکنجه تلقی می‌شود.بر اساس ماده‌ی ۱ کنوانسیون منع شکنجه‌ی سازمان ملل متحد (۱۹۸۴)، شکنجه به این معناست: “هر عملی که بر اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه فردی به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او و یا شخص سوم اعمال می‌شود، شکنجه نام دارد.”
تعریف شکنجه در فقه آزار دادن شدید کسی برای وادار کردن او به انجام دادن کاری است. در این خصوص در اصل ۳۸ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است:‌ “هر گونه‏ شکنجه‏ برای‏ گرفتن‏ اقرار و یا کسب‏ اطلاع‏ ممنوع است. ‏اجبار شخص‏ به‏ شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست‏ و چنین‏ شهادت‏ و اقرار و سوگندی‏ فاقد ارزش‏ و اعتبار است. متخلف‏ از این‏ اصل‏ طبق‏ قانون‏ مجازات‏ می‌شود.” مطابق ماده‌ی ۵۷۰ ق.م.ا، هریک از مقامات و مامورین دولتی که برخلاف قانون، آزادی شخصی افراد ملت را سلب کند یا آنان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم کند علاوه بر انفصال از خدمت و محرومیت ‌سه تا پنج سال از مشاغل دولتی به حبس از ۲ ماه تا سه سال ‌محکوم خواهد شد.”
هم‌چنین ماده‌ی ۵۷۸ قانون مذکور هریک از مستخدمین و مامورین قضایی یا غیر قضایی ‌دولتی برای این‌که متهمی‌ را مجبور به اقرار کند او را اذیت و آزار بدنی نماید علاوه بر قصاص با پرداخت دیه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم می‌گردد و چنانچه کسی در این ‌خصوص دستور داده باشد فقط دستور دهنده به مجازات حبس‌ مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم به واسطه‌ی اذیت و آزار فوت کند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل را خواهد داشت.
آیین نامه‌ی قانونی و مقررات اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور نیز در این زمینه می‌گوید: “تندخویی، دشنام، ادای الفاظ رکیک یا تنبیه بدنی زندانی و تنبیهات خشن و مشقت بار در زندان‌ها به کلی ممنوع است.”
 برای جبران خسارت وارده‌ی ناشی از شکنجه نیز می‌توان به ماده‌ی یک قانون مسئولیت مدنی مصوب ۷/۲/۱۳۹۲ استناد کرد که در آن تصریح شده است: “هرکس بدون مجوز قانونی عمداً یا در نتیجه‌ی بی‌احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجاری یا هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده، لطمه‌ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می‌باشد.”
۱- انواع شکنجه
۱-۱-شکنجه‌ی سیاه یا شکنجه‌ی جسمی
در شکنجه‌ی جسمی هدف در ابتدا و در بسیاری از موارد به دست آوردن اطلاعات از یک سو و همین طور ایجاد جدایی میان فرد با گروه‌‌اش  چه به لحاظ عملیاتی و چه به لحاظ ایدئولوژیک از سوی دیگر است. خشونت مهم‌ترین و به تعبیری حتی یگانه ابزاری است که جهت این نوع شکنجه  به‌کار گرفته می‌شود.
شیوه‌های شکنجه جسمی در نقاط مختلف جهان بسیار شبیه به یکدیگر می‌باشند. رایج‌ترین این شیوه‌ها را به طور کلی می‌شود به گروه‌های زیر تقسیم نمود:
الف) ایجاد درد: شلاق زدن، استفاده از دستبند قپانی، آویزان کردن و غیره.
ب) محرومیت‌های طولانی مدت: محرومیت از خوراک، مواد آشامیدنی، وسائل نظافت و امکانات درمانی کافی، بی‌خوابی دادن، تولید احساس خفگی، جلوگیری از حرکت کردن یا حرف زدن و غیره.
ج) زیر پا گذاشتن تابوهای فرهنگی: تجاوز به زنان و مردان، اجبار به خوردن یا آشامیدن مواد مشمئز کننده، حمله به عمیق ترین پیوندهای خویشاوندی (در رابطه ی مادر و فرزند، زن و شوهر) و غیره.
۲-۱- شکنجه‌ی سفید یا شکنجه روانی
هدف اصلی از اعمال شکنجه روانی یا شکنجه سفید ایجاد تغییر در هویت زندانی است. به همین دلیل نیز در این نوع از شکنجه فرد بیش از گروه‌اش در مرکز توجه کارگزاران خشونت قرار می‌گیرد. با این حال از آن‌جایی که نمی‌توان روان و جسم را به کلی از یکدیگر متمایز نمود، هم شکنجه‌ی روانی بر جسم و هم شکنجه جسمانی بر روان تاثیر می‌گذارند.
همان طور که خاطر نشان کردیم یکی از اهداف مهم شیوه‌های گوناگون شکنجه‌ی روانی، تاثیر گذاشتن بر هویت زندانی است. هویت فرد از منظر علوم روان‌شناسی فرآورده‌ی فرآیندی دینامیک است که در تمام طول زندگی انسان ادامه می‌یابد. بدین ترتیب از منظر این علوم، هویت نه “ذات” پنداشته می‌شود و نه یکبار برای همیشه شکلی ثابت به خود می‌گیرد.
آدمی از‌‌ همان لحظه‌ی تولد در درون شبکه‌های تعاملی گوناگون (دو خانواده هسته‌ای و گسترده، مدرسه و غیره) قرار دارد و “من” خود را بر اساس روابط و در نتیجه‌ی نگاهی که دیگران به او دارند تجربه می‌کند و می‌شناسد. با این وجود برای این‌که چنین تجربیات گوناگونی بتوانند به فرد احساس یگانگی و همین طور ثبات ببخشند بایستی در قالب واحدی ساختارمند و هماهنگ در روان فرد شکل بگیرند.
اصطلاح “شکنجه‌ی سفید” را عموماً به معنای شکنجه‌ی روانی بکار می‌برند و دلیلش نیز این است که در این نوع از شکنجه اثری بر بدن باقی نمی‌ماند. با این حال “شکنجه‌ی سفید” در معنای دقیق ترش به آن دسته از شکنجه‌های روانی گفته می‌شود که با ایجاد محرومیت حسّی (sensory deprivation)، موجبات اختلال در سیستم ادراک را فراهم می‌آورند. عوارض روحی کوتاه و دراز مدت شکنجه‌ی سفید از سلول انفرادی بسیار عمیق‌تر، شدید‌تر و دراز مدت‌تر است.
با این حال در بسیاری از موارد، اعمال شکنجه‌ی سفید به همراه بازجویی‌های پایان ناپذیر و شکنجه‌های جسمانی موجب می‌شوند تا “من” زندانی در اثر نا‌کار آمدی و عدم پایداری مکانیسم‌های دفاعی روان، در هم بشکند.
با درهم شکستن مکانیسم‌های دفاعی دستگاه روانی، کارگزاران شکنجه به هدف خود دال بر نفوذ به هویت مرکزی زندانی دست می‌یابند.
هدف اصلی از رخنه به هویت زندانی، “شفاف سازی” شخصیتش می‌باشد. بازجویی‌های بی‌وقفه و طولانی وقتی با شکنجه‌ی سفید (محرومیت حسی) همراه می‌گردد، روان زندانی را از هر گونه محتوا و رمز و رازی تهی می‌سازد. آشکار و یا به تعبیر شکنجه گران “افشا» کردن احوال درونی زندانی را که با تخلیه و بیرون کشیدن محتوای روان صورت می‌پذیرد، شفاف سازی شخصیت می‌نامیم. در این حالت بازجو به دنبال به دست آوردن “اطلاعات نسوخته” از زندانی نیست بلکه می‌کوشد تا به درونی‌ترین، خصوصی‌ترین و به بیان نیاوردنی‌ترین اطلاعات درونی در او (از خاطرات دوران کودکی و خانوادگی گرفته تا روابط جنسی مربوط به گذشته) دست یابد.
در حقیقت با بیرون کشیدن رازهای بزرگ و کوچک، مرز میان دو دنیای درون و بیرون، میان “من” و دیگری، برداشته شده شخصیت زندانی همانند قطره‌ای آب شفاف می‌گردد. شفاف سازی شخصیت با از میان بردن رازهای درون که اغلب از ترکیب شکنجه‌ی سفید، انفرادی و بازجویی‌های پایان ناپذیر ممکن می‌شود، در بسیاری از موارد در هویت مرکزی زندانی اختلالات شدید و دراز مدت ایجاد می‌کند. نظام‌های سیاسی‌ای که از چنین روشی برای مقابله با مخالفانشان استفاده می‌کنند هدفشان نه به حرف آوردن زندانی بلکه خاموش کردن ابدی اوست.
۲- شیوه های شکنجه در طول تاریخ:
۱-۲- شیوه های شکنجه‌ی جسمی یا شکنجه سیاه
الف) شکنجه با بامبوی چینی:
بامبو یکی از سریع‌‌ترین گیاهان در جهان از لحاظ رشد است. بعضی از انواع چینی آن تا یک متر در روز رشد می‌کنند. برخی از مورخان معتقدند شکنجه به وسیله‌ی بامبو نخستین بار توسط چینی‌‌ها و سپس در جنگ جهانی دوم توسط ارتش ژاپن صورت گرفته است.
شیوه‌ی انجام این شکنجه بدین صورت است که نوک بامبو‌ها را تیز کرده تا به صورت نیزه در آیند و سپس زندانی را به طور افقی بالای بامبو‌ها آویزان می‌کنند و قد بامبو‌ها به سرعت رشد کرده و پوست بدن قربانی را شکافته و از میان بدن او رشد می‌کند و متهم به آرامی و با درد جان می‌دهد.
ب) قفس آهنی:
بسیاری از محققان معتقدند که این نوع از شکنجه برگرفته از یک افسانه‌ی وحشتناک است. این اتاقک آهنی با میخ‌های تیزی که در آن تعبیه شده متهمان را می‌ترساند تا به همه چیز اعتراف کنند. قفس‌آهنی در اواخر قرن ۱۸ همزمان با نزول تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا‌های کاتولیک به وجود آمد. شیوه‌ی کار این دستگاه به این صورت است که متهم را داخل این اتاقک آهنی انداخته و در آن را می‌بندند. دیواره‌ی درونی این قفس مجهز به میخ‌های کوچکی هستند که بدن قربانی را سوراخ نمی‌کنند و تنها او را زخمی می‌کنند. معمولاً مجرم پس از چند دقیقه اعتراف می‌کند و اگر لجاجت کرده و سکوت اختیار کند از طریق حفره‌های ویژه‌ی درون قفس چنگک‌ها، تیغه‌‌ها و شمشیر‌های دو دم فشار را چندین برابر کرده و درد غیر قابل تحملی را ایجاد می‌کنند.
سرانجام مجرم برای مدت طولانی در قفس مانده و بر اثر شدت خونریزی می‌میرد. در برخی از مدل‌های این دستگاه میخ‌هایی برای چشم‌‌ها تعبیه شده‌اند که آن‌ها را از حدقه درمی‌آورند.
ج) گاو نر برنزی:
این دستگاه مرگبار نخستین بار توسط کوپر اسمیت پریلو به سفارش حاکم ستمگر سیسیلی فلاریسو که عاشق شکنجه و کشتن مردم به راه‌های غیر معمول بود ساخته شد که بعد‌ها استفاده از این دستگاه توسط یونانیان باستان گسترش پیدا کرد.
ظاهراً این دستگاه به شکل یک گاو توخالی از جنس مس است. شیوه‌ی کار این دستگاه به این صورت است که متهم را درون این تندیس مسی انداخته و زندانی می‌کردند. زیر گاو مسی آتش می‌افروختند و قربانی را زنده زنده کباب می‌کردند. ساختار دستگاه به گونه‌ای است که فریاد‌های قربانی از طریق دهان گاو همانند صدای گاو شنیده می‌شد.
د) قفس موش صحرایی:
این شکنجه از چین باستان بود که بعد‌ها توسط رهبر انقلاب قرن ۱۶ هلند، دیریک سونو گسترش یافت. شیوه‌ی اجرای این شکنجه بدین صورت است که متهم را روی یک میز برهنه کرده و به حالت خوابیده می‌بندند. سپس یک قفس سنگین پر از موش‌های صحرایی گرسنه را روی شکم یا سینه‌ی زندانی قرار می‌دهند. کف قفس دارای دریچه‌ای است که به اندازه مخصوصی قابل باز شدن است.
در بالای قفس زغال داغ قرار می‌دهند به گونه‌ای که موش‌های صحرایی بر اثر شدت گرمای ذغال‌‌ها به جنب و جوش افتاده و برای فرار از گرما از دریچه‌ی مخصوص انتهای قفس راه خود را با گاز گرفتن و دریدن بدن زندانی باز می‌کنند.
ه) شکنجه و اعدام توسط فیل:
این شکنجه قرن‌‌ها در کشور هند و هندوچین مورد استفاده بوده است. از آن‌جا که فیل حیوان باهوشی است آموزش دادن آن برای لگدزدن به متهم کار بسیار آسانی است که ظرف مدت چند روز امکان‌پذیر است. شیوه‌ی انجام این شکنجه به این صورت است که متهم را روی سطح زمین می‌بندند و به فیل آموزش دیده دستور می‌دهند که به سر متهم لگد بزند. گاهی اوقات نیز برای عبرت دیگران و گرفتن اقرار به فیل دستور می‌​د‌هند که سر، دست و پای متهم را لگد کند.
و) ماشین کشش چرخ‌دنده‌ای:
یکی از مخوف‌‌ترین و کاربردی‌‌ترین دستگاه‌های شکنجه، ماشین‌کشش چرخ دنده‌ای است. این دستگاه نخستین بار ۳۰۰ سال پس از میلاد مسیح توسط ویسنته حاکم مستبد زاراگوزای اسپانیا مورد استفاده قرار گرفت. هر متهمی که از این شکنجه جان سالم به در ببرد در اثر کششی که به عضلات بدنش وارد می‌شود دیگر قادر به استفاده از آن‌ها نخواهد بود. این دستگاه متشکل از تخت مخصوصی است که غلطک‌های ویژه‌ای در دو سر آن تعبیه شده و توسط طناب ‌سینه و زانو‌های متهم را می‌بندد. هنگامی که شکنجه‌گر غلطک‌‌ها را بچرخاند طناب‌‌ها در جهت مخالف کشیده می‌شوند که این امر سبب کشیدگی بدن متهم می‌شود.
دست‌‌ها و پا‌های شکنجه‌شونده کشیده و بر اثر شدت کشش از مفاصل خود خارج می‌شوند.
ز) کاشت فلز در بدن:
این شکنجه یکی از عجیب‌‌ترین راه‌های شکنجه است که اجرای آن به قرون وسطی باز می‌گردد. شیوه‌ی انجام آن به این صورت است که شکاف عمیقی روی پای متهم ایجاد می‌کنند و سپس تکه‌ای فلز که معمولاً آغشته به نوعی زهر مخصوص است درون شکاف قرار داده و آن را می‌دوزند. بر اثر شدت درد و سوزش متهم بخت برگشته طاقت خود را از دست داده و محل زخم را می‌شکافد که این امر باعث خونریزی می‌شود و اکثر اوقات در اثر شدت خونریزی جان خود را از دست می‌دهد.
ح)دستگاه فشار دهنده‌ی سر:
از این دستگاه شکنجه بیش‌تر برای کشیدن اعتراف از متهم بدون کشتن وی استفاده می‌شود که شکنجه‌گر به آسانی می‌تواند آن را به یک دستگاه اعدام وحشتناک تبدیل کند. شیوه استفاده از این دستگاه به این صورت است که سر متهم را درون کاسه‌ی فلزی قرار داده و توسط پیچی که در بالای این کاسه قرار دارد فشار زیادی به جمجمه‌ی شکنجه شونده وارد می‌کنند. اگر متهم از اعتراف کردن طفره برود شکنجه‌گر پیچ را چرخانده و فشار زیادی را به استخوان‌ جمجمه‌ی متهم وارد کرده و آن را از حال عادی خود خارج می‌کند. اگر مجرم اعتراف نکند مرگ دردناکی را خواهد داشت.
ط) صندلی شکنجه:
این شیوه از شکنجه یکی از دردناک‌‌ترین شیوه‌‌ها است. این صندلی متشکل از ۱۰۰۰ میخ کوچک است که قابلیت نفوذ به ارگان‌های حیاتی بدن متهم را ندارند. متهم روی این صندلی نشسته و بر اثر شدت درد مجبور به اقرار و اعتراف می‌شود. این میخ‌‌‌ها به گونه‌ای تعبیه شده‌اند که باعث جلوگیری از خونریزی سریع متهم می‌شوند و شخص شکنجه شونده تنها بر اثر شدت درد و آن هم پس از چندین ساعت و حتی چند روز جان خود را از دست می‌دهد. معمولاً شخصی که اطلاعات و اسرار مهمی در دست دارد را به تماشای شکنجه‌ی شخص دیگری می‌نشانند و اگر لب به اعتراف نگشود خود او را با این دستگاه شکنجه می‌کنند و او را نمی‌کشند تا مهر از زبانش باز شود.
۲-۲- شیوه های شکنجه‌ی سفید
الف) محرومیت حسی:
به مثابه روشی برای شکنجه، نخستین بار توسط سازمان اطلاعات ایالات متحده امریکا (CIA)، در سال‌های نخست دهه‌ی پنجاه میلادی طراحی شد. سازمان “سیا” در این دوره، به تامین مخارج یک سری تحقیقات علمی در مورد پدیده‌ی “محرومیت حسی” پرداخت.
یک گروه از مهم‌ترین این تحقیقات تحت نظر روان‌شناس کانادایی دونالد هب (Donald Hebb) در دانشگاه معروف “مک گیل» (Mc Gill) در مونترال کانادا انجام شد. هب در آزمایش‌هایش از دانشجویان داوطلب استفاده می‌کرد. در این آزمایشات سعی شده بود تا تاثیرات محرومیت حسی بر روان را مورد مطالعه قرار دهند. برای رسیدن به این منظور، از کلاه‌هایی مخصوص برای حذف حس شنوایی، از چشم بند برای جلوگیری از دیدن، از وسایل یا امکانات دیگر برای کاهش دو حس لامسه و بویایی استفاده می‌کردند و سپس افراد را در درون اتاق‌هایی انفرادی و بدور از هر گونه محرک خارجی قرار می‌دادند. داوطلبان در این شرایط تنها پس از مدتی نسبتا کوتاه (یک الی دو یا سه روز) دچار هذیان‌های شدید، کاهش قوای عقلی و نا‌آرامی‌های تحمل ناپذیر می‌گشتند.
ب) تابوت:
روش کار در این مدل ،کاهش محرکات بیرونی به همراه ممانعت از حرکت یکی از نمونه‌های چنین شکنجه‌ای می‌باشد. در این حالت محرومیت حسی در ابتدا باعث اختلال در حافظه می‌شود، سپس قدرت تمرکز را مختل می‌کند و در ‌‌نهایت باعث حس گم گشتگی و از دست دادن مفهوم زمان می‌شود.
در اثر طولانی شدن چنین وضعیتی فرد دچار نوعی روان پریشی (psychosis) مصنوعی (توهم، هذیان، اضطراب‌های شدید، مدام و غیر قابل کنترل) می‌شود که در بعضی موارد بازگشت ناپذیر است. شکنجه‌ی سفید با ایجاد اختلال در سیستم ادراک به طور مستقیم به هویت مرکزی و شخصی زندانی حمله می‌کند.
ج) واحد مسکونی:
در این روش علاوه بر محرومیت حسی، شامل بازجویی‌های طولانی مدت و ضرب و جرح زندانی نیز می‌شوند. در چنین شرایطی زندانی به قصد حفظ هویت شخصی و اجتماعی‌اش، در ابتدا تلاش دارد تا مرزی هر چه عبور ناپذیر‌تر میان آن‌چه هست با آن‌چه به بازجو می‌نمایاند برقرار سازد. او می‌کوشد تا نه تنها اسرار گروهی بلکه حتی ریز‌ترین خصوصیات عادی و فردی خویش را نیز از نگاه بازجو پنهان سازد. در چنین شرایطی هر گونه اطلاعات، ولو ناچیز و نامربوط، برای اعمال فشار بیشتر بر زندانی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد.
۳- تاریخ سخت کشی
یکی از نمونه های تبیین انواع شکنجه در طول تاریخ ایران، کتاب “تاریخ سخت کشی” نوشته عباسقلی غفاری فرد است. مطالعه‌ی این کتاب که انواع شکنجه در دو دوره‌ی حکومت افشاریه و قاجاریه را بیان می‌کند، بسیار مفید است. جالب اینکه این نوع شکنجه‌ها در یکی دوقرن اخیر صورت می‌گرفته است. “بریدن اندام”، “سوزانیدن و کباب کردن”، “پاره پاره کردن”، “زنده به گور کردن”، “زیر تازیانه و چوب کشتن و خرد کردن سر با گرز”، “خفه کردن”و “زنده زنده گچ گرفتن همه‌ی بدن” شیوه‌هایی بوده که در این کتاب شرح داده شده است. علاوه بر انواع کشتن‌ که ذکر شد، “بستن به دم اسب و بستن به درخت”، “در دیگ جوشان انداختن و در نمد پیچیدن”، “جوال دوز بر زبان زدن”، “در پوست خام گذاشتن؛ زیرپای پیل انداختن” فصل‌های کتاب “تاریخ سخت کشی” را تشکیل می‌دهد.
۴- سخن آخر
هرقدر به تاریخ بشر نگاهی می‌افکنیم، چیزی جز خشونت نمی‌بینم. نفی هرگونه شکنجه، یک پدیده‌ی حقوق بشری و کاملا نو و  بدیع است. شکنجه در هر حالتی به لحاظ اخلاقی، نادرست است و این‌که به دلایل اخلاقی، باید مطلقاً در قانون ممنوع شود.
هم اخلاق‌گرایان و هم نظریه‌پردازان حقوقی باید جزئیات را روشن کنند. دلایل زیادی وجود دارند که چرا نمونه‌های مختلف الگوی شکنجه ناخوشایند هستند؟ زجر، تحقیر، ترور و انسانیت‌زدایی؛ زخم های روحی و غیره، مطلقاً باید محکوم و ممنوع شوند.
سازمان ملل متحد به عنوان حافظ امنیت بین المللی و پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادی هایی اساسی از بدو تاسیس در تلاش برای از بین بردن این رفتار غیر انسانی (شکنجه) بوده و قطعنامه‌های زیادی در این مورد صادر نموده است. قانون اساسی ایران شکنجه را به طور عام منع نموده است و می‌توان گفت همسو با اسناد بین المللی است اما قوانین عادی ایران در خصوص شکنجه کاستی‌هایی دارند (شکنجه‌ی روحی و روانی را مورد توجه قرار نداده است) بنابراین در خصوص منع شکنجه، قوانین عادی ایران نتوانسته‌اند هدف قانون اساسی ایران و اسناد بین المللی که شکنجه را به طور مطلق ممنوع کرده است، تامین کنند و حتی نتوانسته بر اساس قانون اساسی ایران تعریفی از شکنجه به دست دهند.سیر تاریخی پدیده‌ی شکنجه/ محمد محبی

پنج: داستان تبرئه ی سعید مرتضوی در روز روشن،

پنج: داستان تبرئه ی سعید مرتضوی در روز روشن، داستان تبرئه ی خودِ نظام اسلامی است توسط خودش. بهتر بگویم: مگر می شود قصابانِ یک کشتارگاه را بجرم سر بریدن ها و پوست کندن ها و ریز ریز کردنِ گوسفندها مجازات کرد و به چارمیخشان کشید؟ بهترتر بگویم: سعید مرتضوی، یعنی مجتبی خامنه ای. یعنی خودِ رهبر. یعنی کل نظام. یعنی همه ی ارکان آفرینش. خب در این ارکان، مردم یا اموال مردم یا کُشته هایی از مردم چه جایگاهی دارند جز هیچ؟ سعید مرتضوی یعنی دهن های بسته. یعنی سکوت، یعنی وحشت. یعنی آستین های بالا زده ی بیت رهبری. یعنی وضو ساختنِ شخصِ رهبر از آرزوها و حسرت های مردم. و یعنی نماز گزاردنِ یک خدای خیلی خیلی بزرگ رو به خدایی خیلی خیلی کوچک. که اسمِ خدای کوچکتر هست: آفریننده ی هستی.
شش: تبرئه ی فردی مثل سعید مرتضوی - که به نمایندگی از مجتبی خامنه ای و بیت رهبری، دهن ها بسته و قلم ها شکسته و پولها بالا کشیده و جان ها گرفته و نازنینان بسیاری را به سینه ی سردِ زندان سپرده، آنهم در روز روشن و جلوی چشم مردمی که بچشم خود یک به یکِ خسارت های این زنجیریِ بیت رهبری را دیده اند - یعنی بادِ هوا بودنِ کلّ احادیث و روایات با سند و بی سند شیعه در کل تاریخ هزار و اندی اش. یعنی بادِ هوا بودن بساطِ همه ی آیت الله ها و آخوندهای شیعه. ویعنی: وقتی یک نظام گنده ی اسلامی در روز روشن واقعیتی به این سترگی را قلب و وارونه می کند، چرا دیگران هزار هزار حدیث و روایاتِ آمده از راههای دورِ تاریخ را وارونه و قلب نکرده باشند؟

31-300x191

۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

کارتون ماه – سهیل اکبرپور



کارتون ماه – سهیل اکبرپور

با وجود امضای «کنوانسیون جهانی کودک» از سوی جمهوری اسلامی ایران؛ اجرای حکم اعدام برای نوجوانان در ایران

با وجود امضای «کنوانسیون جهانی کودک» از سوی جمهوری اسلامی ایران؛
اجرای حکم اعدام برای نوجوانان در ایران
 


edam_nojavan.jpg
اشاره: اجرای حکم اعدام «سالار شادی‌زادی»، که به اتهام «ارتکاب قتل» در سن ۱۶ سالگی به مرگ محکوم شده بود، به تعویق افتاده است. «فرشید رفوگران»، وکیل آقای «شادی‌زادی»، با تایید این خبر گفته «حکم اعدام که قرار بود ساعت پنج بامداد، شنبه ۱۰ مرداد اجرا شود، به تعویق افتاده است.»
بنا به آمارهای منتشر شده توسط سازمان «عفو بین‌الملل» در ۹ سال اخیر بیش از ۷۰ مجرم نوجوان در ایران، پس از رسیدن به سن قانونی اعدام شده‌اند و نزدیک ۱۶۰ نفر از کسانی که «زیر سن قانونی مرتکب جرم شده‌اند»، در معرض اجرای حکم اعدام قرار دارند.
نوشتار پیش‌رو به روند رسیدگی به پروندهٔ «قتل‌های نوجوانان در ایران» می‌پردازد.

قانون مجازات اسلامی
در «قانون مجازت اسلامی» در موارد «حد و قصاص» اعدام نوجوان زیر ۱۸ سال، تنها در مواردی که سه شرط اصلی دانش، اراده و اختیار متهم باز‌می‌گردد، تایید شوند، دادگاه می‌تواند «حکم قصاص» صادر کند.
در ماده ۹۱ قانون جدید مجازات اسلامی آمده: «در جرایم موجب حد یا قصاص هرگاه افراد بالغ کمتر از هجده ‌سال ماهیت جرم انجام‌ شده یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آنان شبهه وجود داشته‌ باشد، حسب مورد با توجه به سن آن‌ها به مجازات‌های پیش‌بینی ‌شده محکوم می‌شود.» و نمی‌توان برای متهم حکم قصاص صادر کرد.
مساله دیگر تعیین سن بلوغ در قانون کیفری جمهوری اسلامی ایران است که بر مبنای فقه تعیین شده است. این سن برای دختران ۹ سال قمری و برای پسران ۱۵ سال قمری می‌باشد.
مشکل دیگری که موجب موارد قصاص می‌شوند، ناروشن بودن قتل اتفاقی و قتل عمد است، در اکثر کشور‌ها جهان قتل عمد قتلی است که از پیش برنامه‌ریزی شده باشد، در حالی اکثر نوجوانان محکوم به قتل در ایران در زد و خوردهای اتفاقی مرتکب این عمل می‌شوند.
«صادق لاریجانی» رییس قوه قضاییه ایران، از سویی می‌گوید «اعدام زیر ۱۸ سال در ایران نداریم» و از سوی دیگر گفته است؛ «فردی که در ۱۷ سالگی مرتکب قتل می‌شود، حالا این فرد ۲۵ ساله است و نمی‌توان، حق اولیای دم را برای اجرای حکم قصاص نادیده گرفت.»

تلاش برای نجات دادن جوانان از طناب دار
سه هنرمند شناخته شده ایرانی «پرویز پرستویی»، «عزت‌الله انتظامی» و «کیومرث پوراحمد» که برای دیه «بهنود شجاعی» در حال جمع‌آوری کمک‌های مالی بودند به دادگاه فراخوانده شدند. اتهام این سه هنرمند، «جریحه‌دار کردن احساسات عمومی برای یک قاتل» عنوان شده بود.
«عزت‌الله انتظامی» درباره اعدام نوجوانان می‌گوید: «در آن زمان یک اتفاق افتاده برای یک اتفاق که حساب شده و از قبل تعیین شده نبوده این اتفاق افتاد و کسی کشته شد؛ ولی ما الان می‌بینیم که داریم چه می‌کنیم، ما عاقلانه می‌دانیم که ما می‌توانیم به یک کسی دستور بدهیم که قصاص بشود و حال ما می‌توانیم این کار را نکنیم.»
او ادامه داده: «اگر به فرض این اتفاق برای فرزند من افتاده بود، من چطور می‌توانستم این طناب به گردن کسی بیندازم؟ آیا من شب راحت خوابم می‌برد؟ آیا من می‌توانم حالت طبیعی داشته باشم؟ من اگر این عمل را انجام بدهم، وحشت تمام زندگی من را فرامی‌گیرد.

نگاهی به برخی از پرونده‌های جهانی
یکی از جنجالی ترین پرونده‌ها، «عاطفه رجبی سهاله» (زاده ۱۳۶۶ مشهد - اعدام شده در ۲۵ مردادماه ۱۳۸۳ شهرستان نکا) او دختر دانش‌آموز ۱۶ ساله‌ای بود که توسط دادگاه به» جریحه‌دار کردن عفت عمومی «متهم و توسط قاضی «حاج رضایی» (رییس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در عرض یک هفته تایید شد. قاضی «حاج رضایی» طناب دار را شخصا به گردن او انداخت و او را در میدان شهر «نکا» به دار آویخت.
مادر «عاطفه رجبی سهاله» در یک تصادف کشته شده و پدر او نیز معتاد بوده است. او هم‌چنین وظیفه نگهداری از پدربزرگ و مادربزرگ خود را نیز برعهده داشت. او چندین بار توسط «ستاد امر به معروف» دستگیر شده بود.
او برای اولین بار در سال ۱۳۸۰، توسط نیروهای «بسیج» دستگیر و به» جرم روابط نامشروع «در سن ۱۳ سالگی به ۱۰۰ ضربه شلاق و زندان محکوم می‌شود؛ زیرا قوانین ایران، دختران بالای ۹ سال را بزرگ‌سال می‌داند.
پس از آنکه برای پنجمین بار از سوی «ستاد امر به معروف» دستگیر می‌شود، در دادگاه به تجاوز مکرر یکی از اعضا سابق ۵۱ ساله «سپاه پاسداران» به نام «علی دارابی» به وی در «زندان بهشهر» اشاره می‌کند. قاضی، «علی دارابی» را به» شلاق «و «عاطفه» را به اتهام» جریحه‌دار کردن عفت عمومی «به اعدام محکوم کرد. در صورتی که گفته می‌شود» عاطفه دارای اختلالات شدید روحی و روانی بوده و در بعضی از مواقع اختیارش دست خودش نبوده است. «
در مورد دیگری، اعدام دو نوجوان به نام‌های «محمود عسگری» ١۶ ساله و «عیاض مرهونی» ١٨ ساله، به تاریخ ٢٨ تیرماه ١٣٨۴، در ملاءعام انجام گرفت.
خانواده این دو نوجوان عرب‌الاصل در زمان جنگ ایران و عراق، از جنوب غربی کشور به «مشهد» مهاجرت کرده بودند. اتهام این دو جوان» لواط عنف «بود؛ به زبان ساده‌تر این دو نفر یک زوج همجنس‌گرا بوده‌اند.

قوانین و مقرارت جهانی
ایران از سال ۱۹۹۰ میلادی، «میثاق جهانی کودک» را امضا کرده است و بنابراین متعهد به انجام آن می‌باشد.
قایل شدن حداقل سن برای نقض قانون کیفری به نحوی که زیر این سن کودک فاقد سن کیفری است، یکی از بندهای این میثاق است.
در بند ۴ این میثاق آمده است که» کودک نباید به‌ دادن‌ شهادت‌ و یا اظهار تقصیر مجبور شود و امکان‌ بررسی اظهارات‌ شهود مخالف‌ و کسب‌ اجازه‌ برای شرکت‌ و بررسی اظهارات‌ شاهدان‌ وی در شرایط‌ مساوی موجود باشد. «
در ایران بازجویان و دادرسان» کوشش برای گرفتن اعتراف «دارند و در برخی موارد» گرفتن اعتراف زیر شکنجه «نیز گزارش شده، تا در دادگاه نیازی به» ادله «نداشته باشند.
همچنین گفتنی است براساس آمارهای سازمان‌های حقوق بشری، در ۱۰ سال اخیر، ۷۷ درصد از اعدام نوجوانان در جهان، در کشور ایران صورت گرفته است.

۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه

ادامه سیاست انتشار آمار مخدوش

ادامه سیاست انتشار آمار مخدوش

تورم هم بالا رفت هم پایین!


با وجود آنکه دو روز قبل مرکز آمار ایران نرخ تورم را ۸/۱۳ درصد اعلام کرده بود، بانک مرکزی این نرخ را برای مردادماه سال جاری ۶/۱۵ درصد اعلام کرد تا سیاست انتشار آمارهای مخدوش که از دولت قبل به یادگار مانده، همچنان ادامه یابد.
تفاوت این دو نرخ اگر چه کمتر از دو درصد به نظر می رسد اما با توجه به نرخ مورد ادعای تورم ۱/۱۴ درصدی در تیرماه، یکی از آنها نشاندهنده کاهش و دیگری بیانگر افزایش نرخ تورم خواهد بود.
خبرگزاری های داخلی روز گذشته به نقل از بانک مرکزی اعلامکردند: "خلاصه نتایج به‌دست آمده از شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران نشان می‌دهد که نرخ تورم در مرداد ماه با ۲/۰ درصد کاهش به عدد ۴/۱۵ درصد رسیده است. بر این اساس شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی در مناطق شهری ایران در مرداد ماه ۱۳۹۴ به عدد ۴/۲۲۴رسید که نسبت به ماه قبل ۱/۰ درصد کاهش یافت. همچنین نرخ تورم نقطه به نقطه در این ماه معادل ۶/۱۲ درصد است".
این نرخ در حالی اعلام شده که دو روز قبل مرکز آمار ایران از نرخ ۸/۱۳ درصدی تورم خبر داده بود:" شاخص کل (بر مبنای ۱۰۰=۱۳۹۰) در مرداد ماه سال ۱۳۹۴ عدد ۲۱۵.۰ را نشان می دهد که نسبت به ماه قبل ۰.۵ درصد افزایش داشته است. افزایش شاخص کل نسبت به ماه مشابه سال قبل (تورم نقطه به نقطه) ۱۱.۵ درصد است که نسبت به همین اطلاع در ماه قبل (۱۲.۸ درصد) کاهش یافته است.درصد تغییرات شاخص کل (نرخ تورم شهری) در دوازده ماه منتهی به مرداد ماه سال ۹۴ نسبت به دوره مشابه سال قبل ۱۳.۸ درصد است که نسبت به همین اطلاع در تیر ماه ۱۳۹۴ (۱۴.۱درصد) کاهش یافته است. اخص گروه عمده «کالاهای غیرخوراکی و خدمات» در مرداد ماه ۹۴ به رقم ۲۰۲.۲ رسید که ۰.۶ درصد نسبت به ماه قبل افزایش نشان می‌دهد. میزان افزایش شاخص گروه عمده «کالاهای غیرخوراکی و خدمات» نسبت به ماه مشابه سال قبل ۱۲.۰ درصد بوده است و نرخ تورم دوازده ماه منتهی به مرداد ماه سال ۱۳۹۴ نسبت به دوره مشابه سال قبل این گروه ۱۵.۱ درصد است که نسبت به تورم دوازده ماهه منتهی به تیر ماه ۱۳۹۴ (۱/۱۴) کاهش یافته است".
این اختلاف آماری، در تیرماه نیز تکرار شده بود؛وقتی بانک مرکزی نرخ تورم را ۳/۱۵ و مرکز آمار ۱/۱۴ اعلام کرد، اما با توجه به پایین تر بودن نرخ مورد ادعای مرکز آمار، در گفته های مسئولین و سایت های حامی دولت نرخ کمتر مورد استناد قرار می گرفت.
نرخ دوگانه تورم در حالی از دولت قبل به یادگار مانده که روز گذشته روزنامه ابرار اقتصادی، شاخص تورم در بهای آب، برق و سوخت را بیش از ۳۱ درصد اعلام کرد و نوشت: "تورم مرداد ماه نشان می‌دهد که آب و برق و سوخت با نرخ ۶/۳۱ درصدی بیشترین تورم را در بین کالاها و خدمات مورد بررسی دارند و دخانیات نیز با افزایش شاخص ۱/۲ درصدی نسبت به ۱۲ ماهه سال قبل کمترین نرخ تورم را داشته است. همچنین بر این اساس بیشترین نرخ تورم به بخش آب و برق و سوخت مربوط می شود که تورم ۶/۳۱ درصدی داشته و نرخ تورم نقطه به نقطه در آن برابر ۲/۲۹ درصد است. کمترین نرخ تورم نیز در این ماه مربوط به ردیف دخانیات است که نرخ تورم نقطه به نقطه در آن برابر ۷/۲درصد و نرخ تورم در آن ۱/۲ درصد است".
با وجود مانور دولت بر کاهش نرخ تورم، برخی از کارشناسان علت آن را کاهش قدرت خرید بخش هایی از مردم و نه کنترل گرانی و مهار قیمت ها می دانند.
در همین راستا، موسی الرضا ثروتی عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس می گوید:" درحال حاضر که نرخ تورم ۱۵ درصد است، دقیقا به اندازه کاهش این نرخ، رشد قدرت خرید مردم را شاهد هستیم. هرساله قدرت خرید مردم تحلیل می رود.میزان افزایش حقوق و درآمد مردم و همچنین ثبات نرخ تورم معیارخوبی برای سنجش قدرت خرید مردم است. اگر درآمد مردم بیشتر شده باشد و تورم ۱۵ درصد باشد می توان گفت که وضع مالی مردم بهتر شده؛ولی درحال حاضر اکثر کارمندان باافزایش ۱۵ درصدی حقوق مواجه هستند که تورم هم درهمان میزان است. درگفته ها نرخ اعلامی تورم ۱۵ درصد است، اما درعمل شاهد نرخی بیش ازاین رقم هستیم.با وضعیت کنونی اقتصاد کشور، توان خرید مردم هرساله تحلیل می رود.همین اندازه که دولت تلاش کرده و نرخ تورم را از منفی ۴۰ درصد به ۱۵ درصد رسانده اقدام مثبتی است؛ اما درکنار این موضوع نرخ بیکاری به طرز وحشتناکی افزایش یافته است. در شرایط کنونی اقتصاد کشور، دولت باید بیش از پیش نسبت به تامین مایحتاج مردم دقیق باشد".
نادیده گرفتن قدرت خرید مردم و نوسانات نرخ تورم در حالی ست که آیت الله خامنه ای دیروز در دیدار با اعضای هیات دولت از آنچه که "تلاش های اقتصادی" دولت نامید تقدیر کرد و گفت: "کاهش تورم و آرامش و ثبات نسبی در زمینه اقتصادی و مهار نوسانات تند، یکی از اقدامات خوب دولت است که باید ادامه یابد. البته ما به تورم دو رقمی راضی نیستم و تورم سالیانه باید به زیر ده درصد برسد".

اسارت کارشناسان ايراني در يمن


 


 
 
 
الشرق الاوسط نوشت رئيس ستاد ارتش يمن از اسارت برخي کارشناسان ايراني و نيروهاي وابسته به حزب الله لبنان در يمن خبر داد.

به گزارش خبرگزاري آريا، روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن درگزارشي به قلم نايف الرشيد نوشت:‌ محمد المقدشي، رئيس ستاد ارتش يمن در مصاحبه با اين روزنامه گفت ارتش ملي يمن، برخي رهبران طرفداران علي عبدالله صالح، رئيس جمهور سابق يمن، و حوثي ها (جنبش انصارالله) را اسير کرده است که در ميان اين افراد کارشناسان ايراني، اتباع لبنان وابسته به حزب الله و برخي اتباع سوريه مشاهده مي‌شوند. البته اطلاعات ديگري درباره حضور اتباع عراق در ميان اسير شدگان وجود دارد و همه اين افراد در کنار نيروهاي الحوثي فعاليت مي‌کردند.

شبکه تلويزيوني المسيره  اعلام کرد : سخنگوي ارتش يمن گفت بار ديگر به ساکنان شهر ابها و ساکنان اطراف فرودگاه ابها درباره سکونت در اين مناطق هشدار مي دهيم زيرا فرودگاه ابها در فهرست اهداف نظامي ارتش يمن قرار گرفته است.
شبکه تلويزيوني المسيره همچنين اعلام کرد : شماري در حمله جنگنده‌هاي متجاوزان سعودي آمريکايي به منطقه قاع القيضي در صنعاء پايتخت يمن شهيد يا زخمي شدند و پرواز جنگنده هاي سعودي بر فراز اين شهر ادامه دارد.

خاتمی: بیایند رحم نمی کنند همه را به چوبه دار می برند!


افزایش نگرانی ها از "نفوذ" امریکا پس از توافق



پس از گفته های رهبر جمهوری اسلامی درباره تلاش ایالات متحده برای "نفوذ" به جمهوری اسلامی، برخی از منصوبان وی و همچنین فرماندهان سپاه با ابراز نگرانی از این مساله به صورت تلویحی مقامات دولتی و حامیان آن را به "فرستادن سیگنال" برای امریکا متهم کرده اند. در این میان احمد خاتمی نیز مدعی شده است که اگر از جمهوری اسلامی پاسداری نشود "می آیند ورحم نمی کنند و بنیان گذارها و دلسوزان را به چوبه دار می برند."
در همین ارتباط عضو هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری در جریان یک سخنرانی در مسجد سید علاءالدین حسین شیراز گفت:"زمزمه مذاکره سر دادن در شرایط کنونی، زمزمه ذلت است وصادر شدن پیام عدم توان تحمل تحریم ها ازکشور برای دشمنان پیام عزت نیست. هم اینک دریک پیچ تاریخی قرار داریم که اولویت نخست ما نفوذ آمریکا درمنطقه وایران اسلامی و در مرحله بعد مساله توافق هسته ای است که آمریکا این توهم و آرزو را در خواب و خیال خود می پروراند."
امام جمعه موقت تهران همچنین با ابراز نگرانی از این موضوع اضافه کرد: "چرا برخی نمی فهمند دشمن به دنبال نزدیک تر شدن به کشور ما و نفوذ داخلی و خارجی و محاصره انقلاب اسلامی ماست که دولتمردان آمریکا این موضوع را صراحتا اعلام کرده اند."
او همچنین تاکید کرد: "اگر از انقلاب پاسداری نشود فرصت طلب ها از فرصت استفاده کرده ومی آیند ورحم نمی کنند و بنیان گذارها و دلسوزان را به چوبه دار می برند.اینکه مقام معظم رهبری بیان می کنند عبرت های عاشورا را ببینید برای این است که چشم ها باز شود."
همزمان فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران نیز در جریان یک سخنرانی در قائم شهر گفت:"اگر امروز از من سوال شود بزرگترین خطری که ما را تهدید می کند چیست خواهم گفت نه خطر سیاسی،نه خطر اقتصادی بلکه بزرگترین تهدید اساسی ما خطر نفوذ امریکا است واگر به امریکا اعتماد کنیم شروع بدبختی ما است،چرا که آنها35سال در بیرون از مرزهای کشور هیچ غلطی نتوانسته اند بکنند والان به دنبال روزنه ای برای نفوذ به داخل کشور هستند که نمونه آن را در فتنه سال ۸۸ دیدیم که سفارتخانه ها چگونه علیه این کشورفعالیت می کردند."
سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده همچنین تاکید کرده که "بعضیها فکر میکنند اگر با امریکا ارتباط برقرار شود تمام مشکلات ما حل می شود، سابقه تاریخی نشان داده که اینگونه نیست ما باید مشکلاتمان را با زور توان جوانان ونخبگان ودانشمندانمان حل کنیم واگر نبود راهنماییهای مدبرانه مقام معظم رهبری در این دهه اخیر احتمال جنگ برای کشورمان بسیار بالا بودکه به حمدالله دشمن ناکام ماند."
رییس اداره سیاسی سپاه پاسداران هم در یک سخنرانی درمیان اعضای این نهاد نظامی در شهر کاشان با اشاره به توافق هسته ای صورت گرفته میان جمهوری اسلامی و گروه ۵+۱ گفت: "ما در حال حاضر به جمع‌بندی رسیده‌ایم و کشورها اکنون در حال ارزیابی هستند که در صورت تصویب مرحله اجرایی، انتقال و در نهایت پرونده ایران از شورای امنیت به آژانس می‌رسد."
سرتیپ پاسدار رسول سنایی راد اضافه کرده است که "با حریفی قدرت‌مدار و دشمنی مکار روبه‌رو هستیم که تصور آن این است که توافق دریچه‌ای برای نفوذ به ایران است و متأسفانه پیام‌ها و سیگنال‌هایی از داخل به او می‌رسد که او را دچار اشتباه محاسباتی می‌کند و می‌پندارد که مذاکره مقدمه رابطه است."
این گفته ها درحالی است که رهبر جمهوری اسلامی در دو اظهار نظر اخیر خود مدعی تلاش امریکا برای نفوذ به جمهوری اسلامی پس از توافق هسته شده و هشدار داده که نباید چنین اجازه ای به این کشور داد.
از جمله او در ۲۶ مرداد ماه در اظهاراتی گفته بود: "امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ میخواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آنها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای -این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آنها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور."
آیت الله علی خامنه ای با این مقدمه اضافه کرده بود: "ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همه‌ی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد."
پس از این گفته های رهبر جمهوری اسلامی بسیاری از مخالفان دولت روحانی سناریوهای مختلفی را درباره نفوذ امریکا به جمهوری اسلامی مطرح کرده و در غالب این سناریوها دولت حسن روحانی و توافق هسته ای و شرایط پس ازآن را روزنه این نفوذ معرفی کردند.
در همین ارتباط محمدصالح جوکار عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: "با انجام مذاکرات هسته ای آمریکایی ها انتظار نفوذ به کشور ما را دارند و این مسئله از آنجایی آشکار می گردد که می گویند چرا شعار مرگ بر آمریکا حذف نشده است."
این فرمانده سابق سپاه با گفتن اینکه"آنها بر این گمانند که رابطه دیپلماتیک می تواند در دیگر زمینه ها نیز موثر باشد و غیر از هسته ای در زمینه های دیگر هم با ما مذاکره کنند" همچنین اضافه کرده که "ما هرگز منافع مشترکی با آنها نخواهیم داشت و لذا جایی برای مذاکره غیر از چارچوب هسته‌ای وجود ندارد‎."
فرمانده بسیج نیز در اظهاراتی با اشاره به توافق هسته ای و تایید آن از سوی شورای امنیت سازمان ملل گفت: "اکنون آنها پشت سر هم قطعنامه صادر کنند، ۵+۱ تشکیل بدهند، برای خودشان خیال پروری کنند و در اسنادشان بنویسند در داخل ایران نفوذ می‌کنیم. آنها به زعم خودشان گفته اند در سال ۲۰۲۵ در ایران اتفاقی می افتد. اما دشمنان بدانند ان‌شاءالله آنچه در سال ۲۰۲۵ اتفاق خواهد افتاد این است که المپیک کشورهای اسلامی در بیت المقدس برگزار خواهد شد."
محمدرضا نقدی با گفتن اینکه" ملت ایران به پشتوانه عظیم این شهدا برای اجرای فرمان ولایت تمام قد ایستاده‌اند و جلوی حضور آمریکا را می‌گیرند" تاکید کرده بود که "در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، حرکت های اجتماعی و در هیچ جایی اجازه نخواهیم داد که امریکا برای نفوذ به کشور ما قدمی بردارد."
از دیگر سو سرتیپ پاسدار حمیدرضا مقدم فر نیز در جریان یک سخنرانی در "همایش بزرگ جوانان هیات رزمندگان" در جمع نیروهای شبه نظامی حزب الله گفته بود: "نکته‌ای که امروز باید مردم انقلابی و به ویژه جوانان دغدغه‌مند و دلسوز کشورمان به آن توجه کنند این است که در حال حاضر برجام برای بررسی و تصمیم به مراجع رسمی در نظام که شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی هستند ارسال شده و نهایتاً آنها هستند که تصمیم نظام و اینکه جمهوری اسلامی این جمع‌بندی مذاکرات را پذیرفته است یا خیر را اعلام می‌کنند. و در این بین قطعاً مسئولان عالی‌رتبه نظام نیز به این امر نظارت دارند."
معاون اجتماعی سابق سپاه پاسداران همچنین تاکید کرده بود: "یک نکته در وضعیت کنونی بسیار الزامی است و آن اینکه مهمتر از برجام، نقشه نفوذ آمریکایی‌ها در شرایط پساتوافق و فرصت طلبی آنان و برخی عوامل داخلی‌شان است، برخی دل به غرب و ارتباط با شیطان بزرگ سپرده‌اند لذا باید جوانان انقلابی مراقب اینگونه تحرکات باشند."
اظهارات رهبر جمهوری اسلامی و منصوبان او درباره نفوذ امریکا در جمهوری اسلامی پس از آن مطرح شده که باراک اوباما رییس دولت ایالات متحده دوهفته پیش در گفت و گویی با وبسایت مایک و همچنین پاسخ به پرسش های جوانان ایرانی، امریکایی و اسراییلی، بر لزوم تغییر رفتار و سیاست ها در جمهوری اسلامی پس از توافق هسته ای تاکید کرده بود. به نظر می رسد عمده نگرانی مقامات غیر دولتی جمهوری اسلامی از این گفته های باراک اوباما باشد.
او گفته بود: "باید در داخل ایران گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که در آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزب‌الله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد و کارهایی از این دست از ایران در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده می‌سازد."
او تاکید کرده بود: "در لحظه‌ای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، ایران به خاطر وسعت، استعداد و منابعی که دارد بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده."

۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

همسر زندانی عقیدتی سعید عابدینی: پس از توافق، پیگیری‌های دولت آمریکا کمتر شده است


همسر سعید عابدینی، کشیش ایرانی- آمریکایی که به هشت سال زندان محکوم است گفته است: “پیگیری‌های وزارت خارجه از زمان توافق هسته‌ای ایران و آمریکا، نسبت به قبل کمتر شده و بیش‌تر سکوت می‌کنند اما در تماس‌هایی که انجام شده گفته‌اند دارند روی موضوع کار می‌کنند و مسئله سعید در اولویت پیگیری است ولی جزئیاتی اعلام نکرده‌اند.“
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی به نقل از کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، نغمه عابدینی همسر سعید عابدینی در گفتگویی با این کمپین گفته: “من در ماه سپتامبر ۲۰۱۵ برای شرکت در یک جلسه حقوق بشری به نیویورک خواهم رفت. ۱۷-۱۸ سپتامبر از پارلمان‌های کشورهای مختلف می‌آیند و ۲۸ سپتامبر هم آقای حسن روحانی به نیویورک خواهد آمد. تلاش خواهم کرد با هیات ایرانی ملاقات داشته باشم یا حداقل بدانند مساله حقوق بشر و سعید برای جامعه بین المللی و مردم آمریکا مهم است.”
خانم عابدینی در ادامه گفت آخرین خبری که از همسرش دارد به ۶ آوریل ۲۰۱۵ برابر با (۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۴) برمی‌گردد: “در این روز ماموران زندان، به بهانه بازرسی به سلول او هجوم برده و او را روی زمین انداخته و دستش را پیچانده و مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار داده، بودند.” همسر این کشیش زندانی گفت موفق نشده با خود او صحبت کند اما منابعی در داخل ایران این خبر را تایید کرده‌اند.
نغمه عابدینی همچنین با اشاره به این‌ که بارها سعی کرده‌ است که با مقامات ایرانی تماس بگیرد، ادامه داد: “درخواست داده‌ام که با آقای ظریف وزیر امور خارجه، نماینده ایران در سازمان ملل و همین‌طور آقای حسن روحانی، دیدار کنم. از راه‌های مختلف درخواست پیگیری کرده‌ام ولی جوابی نگرفته‎ام، با این حال همچنان ادامه خواهم داد.”
خانم عابدینی در پایان گفت: “مدت حبس سعید عابدینی ۸ سال است و سه سال از آن سپری شده اما هیچ تضمینی وجود ندارد در پایان ۸ سال هم او را رها کنند. در سال‌های اخیر بعضا احکام مربوط به اقلیت‌ها را افزایش داده‌اند.”
سعید عابدینی، یک آمریکایی ایرانی تبار، در مهرماه سال ۱۳۹۱ بازداشت ود ر دادگاهی در بهمن ماه ۱۳۹۱ به هشت سال زندان محکوم شد. پرونده وی بازتاب آشکاری از نبود آزادی مذهب در ایران، و به طور خاص، عدم تحمل مقامات از هرگونه تبلیغ مذهبی است که آن را به عنوان یک تهدید مستقیم علیه اسلام شیعه می‌دانند.
سعید عابدینی، نوکیش مسیحی ایرانی ـ آمریکایی تبار پس از تغییر مذهب در سال ۱۳۸۵ از ایران به آمریکا رفت و در مهرماه ۱۳۹۱ برای «بازدید از خانواده و تاسیس یک پرورشگاه» به ایران بازگشت که در منزل پدری‌اش از سوی مامورین امنیتی بازداشت شد.
او در بهمن ماه همان سال به اتهام تشکیل کلیساهای خانگی در ایران به قصد بر هم زدن امنیت ملی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۸ سال زندان محکوم و دادگاه تجدید نظر عینا این حکم را تایید کرد. کلیساهای خانگی کلیساهای بدون مجوزی هستند که به دلیل عدم صدور مجوز برای تشکیل کلیساهای رسمی از سوی مقامات، در راستای انجام مراسم مذهبی مسیحیت در منازل شهروندان برگزار می‌شوند.
این زندانی از تاریخ ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۲ بدون دلیل مشخصی از زندان اوین به بند زندانیان خطرناک زندان رجایی شهر منتقل شده است.
جیسون رضاییان و امیرحکمتی دو شهروند دیگر ایرانی آمریکایی نیز هم اکنون در زندان به سر می برند. علاوه بر این سه، امیدکوکبی دانشجوی نخبه ایرانی که در آمریکا تحصیل می کرد، در بازگشت به ایران بازداشت و هم اکنون زندانی است.
پیش‌تر هادی قائمی، مدیر کمپین کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در این خصوص گفته بود: “دولت ایران می‌خواهد در حالی‌که این افراد با اتهامات ساختگی و بدون طی فرآیند دادرسی در زندان تحلیل می‌روند، جهان به آنها هیچ اعتنایی نکند.” وی افزوده بود: “آقای روحانی باید انتخاب کند: اگر می‌خواهد به وضعیت منفورِ بین المللی ایران پایان دهد، باید تمام قدرت خود را برای خاتمه هدف‌گیری غیرقانونی این شهروندان با تابعیت دوگانه به کار بگیرد.”
طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی ایران، رییس جمهور ایران حسن روحانی می تواند از قوه قضاییه در مورد وضعیت زندانیان و در مورد رعایت قوانین ایران و تضمین حق دسترسی به فرآیند دادرسی مناسب توسط قوه قضاییه سوال کند. تحت قوانین ایران، رییس جمهور صراحتا مسئول اجرای قانون اساسی توسط کلیه نهادهای کشور است.
هادی قائمی گفته بود: “اینک مدت‌هاست زمان آن فرارسیده که دولت روحانی به سکوت خود در خصوص این زندانیان سیاسی پایان دهد و به صورت فعال برای آزادی آنان تلاش کند.”

عاطفه رجبی سهاله (زاده ۱۳۶۶ مشهد - اعدام شده در ۲۵ مرداد ۱۳۸۳ نکا) دختر دانش آموز ۱۶ ساله‌ای بود



عاطفه رجبی سهاله (زاده ۱۳۶۶ مشهد - اعدام شده در ۲۵ مرداد ۱۳۸۳ نکا) دختر دانش آموز ۱۶ ساله‌ای بود که توسط دادگاه به داشتن جریجه‌دار کردن عفت عمومی متهم و توسط قاضی حاج رضایی (رئیس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در عرض یک هفته تأیید شد. قاضی حاج رضایی طناب دار را شخصاً به گردن وی انداخت و او را در میدان شهر نکا به دار آویخت.
مادر وی در یک تصادف کشته شده و پدر او نیز معتاد بوده است. او هم‌چنین وظیفه نگهداری از پدربزرگ و مادربزرگ خود را نیز بر عهده داشت. او چندین بار توسط ستاد امر به معروف دستگیر شده بود.
او برای اولین بار در سال ۱۳۸۰ توسط بسیج دستگیر و به جرم روابط نامشروع در سن ۱۳ سالگی به صد ضربه شلاق و زندان محکوم می‌شود زیرا قوانین ایران دختران بالای ۹ سال را بزرگ‌سال می‌داند.
پس از آنکه برای پنجمین بار توسط ستاد امر به معروف دستگیر می‌شود، در دادگاه به تجاوز مکرر یکی از اعضا سابق ۵۱ ساله سپاه به نام علی دارابی به وی در زندان بهشهر اشاره می‌کند. قاضی، علی دارابی را به شلاق و عاطفه را به اتهام جریحه‌دار کردن عفت عمومی به اعدام محکوم کرد. در صورتی که گفته می شود عاطفه دارای اختلالات شدید روحی و روانی بوده و در بعضی از مواقع اختیارش دست خود نبوده است.

همسر مریم اکبری منفرد: برای یک صحبت تلفنی ۱۵ سال حبس دادند



از دو روز بعد از عاشورای ۸۸ که در منزل مسکونی اش بازداشت شد، بیش از ۶ سال است که بدون مرخصی در زندان به سر می برد. مریم اکبری منفرد که به اتهام محاربه به ۱۵ سال زندان محکوم شده و به گفته همسرش "زنی ۴۰ ساله و خانه دار است" به دلیل "تماس تلفنی با اعضای خانواده اش در پایگاه اشرف (مقر سابق مجاهدین خلق در عراق) بازداشت و زندانی شده است."
حسن جعفری، همسر مریم اکبری منفرد در مصاحبه با روز می گوید اوهیچ فعالیت سیاسی نداشته و قاضی صلواتی، قاضی پرونده اش صراحتا گفته وی "جور خواهر و برادر"هایش را می کشد. 
مریم اکبری منفرد یکی از مادران زندانی در بند نسوان زندان اوین است؛ بندی که زندانیان سیاسی زن در آن نگهداری می شوند و برادرش، رضا اکبری منفرد هم در زندان رجایی شهر زندانی است. دو برادر او در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق اعدام و یک خواهر و یک برادر دیگرش در تابستان ۶۷ و در جریان اعدام های دسته جمعی آن سال اعدام شده اند.
او یکی از زندانیان گمنامی است که کمتر در رسانه ها درباره وضعیت او اطلاع رسانی شده است. حسن جعفری، همسر او در مصاحبه با روز درباره وضعیت پرونده این زندانی سیاسی می گوید: ما ۶ سال است گرفتاریم، یک سال و نیم است داریم تلاش می کنیم که پرونده را بفرستید دیوان، یکبار گفتند ناقص است، یکبار گفتند فرستاده اند... هر بار یک چیزی گفتند. بالاخره فرستادند شعبه ۳۸،رفتیم گفتند ۱۵ مرداد بیایید وکیل معرفی کنید. حالا آقای علیزاده طباطبایی رفته، گفتند پرونده هنوز نیامده. باز خودمان رفتیم که دفتردار شعبه گفت حکم تایید شده رفته. ما تقاضای اعاده دادرسی کرده بودیم، اما پرونده اصلا آمده نیامده برگشته و.. با دخترهایم رفتم ببینند که سه دختر بچه دارم؛ یکی ۴ سالش بود وقتی مادرش را زندانی کردند، الان ۱۰ سالش است. خواستم حداقل یک کمکی بکنند. آخر این چه کاری است که ۶ سال تمام حتی یک مرخصی هم نداده اند؟ من دو سال وثیقه گذاشتم، یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون وثیقه گذاشتم اما باز مرخصی ندادند. گفتند عفو مشروط شامل حالش نمی شود، یک روز هم مرخصی ندادند. مریض هم است باید ۳ بار، ۴ بار برویم پیش آقای خدابخش شاید یک نامه ای بدهد برای دکتر که آن هم یک جلسه می برند، سه جلسه نمی برند.. اینطور مشکلاتی داریم. توکل به خدا، دیگر خودش باید کمک کند.
سوال میکنم : همسر شما چه فعالیتی داشت و چرا بازداشت شد؟ می گوید: 
همسر من خانه دار است، اصلا هیچ کاری نکرده، خواهر و برادرش در اشرف بودند. دو روز بعد از عاشورای ۸۸ به خانه ما آمدند و او را بردند. گفتند تلفنی حرف زده و ۱۵ سال زندان دادند. اول گفتند محاربه و اعدام اما بعد گفتند به خاطر بچه هایش تخفیف می دهیم و کردند ۱۵ سال. نه فقط خانم من که برادرش را هم شصت و خورده ای سن دارد و در نانوایی کار می کرد بردند. الان او هم در زندان گوهردشت است. 
او می افزاید: اتهام محاربه زدند در حالیکه در قانون خودشان محاربه به کسی گفته می شود که علیه نظام با سلاح بجنگد. والا ما تیرو کمان هم نداشتیم. اصلا تلفنی با خواهر و برادرش حرف زده، تلفنی حرف زدن جرم است؟ احوالپرسی با خواهر و برادر جرم است؟ خب یکسال،سه سال می دادید اعدام و محاربه و بعد ۱۵ سال زندان، آن هم در این شرایط آخر یعنی چی؟ ما حتی هیچ وقت کلانتری هم نرفته بودیم، خانم من خانه دار است ما داشتیم زندگی مان را می کردیم. به آقای صلواتی هم گفتم من از بچگی در تعمیرگاه کار کرده ام، سواد چندانی هم ندارم. گفتم از ۵۳ - ۵۴ در سه راه زندان در تعمیرگاه کار کرده ام، نه سیاست بلدم نه چیزی دیگر. شب و روز ما یکی است نه سیاست بلدیم نه سوادی داریم. خانم من هم همین طور، اصلا یک خانم خانه دار به کجا و چه چیزی دسترسی دارد که بخواهد کاری بکند؟ به آقای صلواتی گفتم شما اصلا تعهد بگیر که با خواهر و برادرانش تلفنی هم حرف نزند ولی بگذار بیاید سرخانه و زندگی اش و بچه هایش را بزرگ کند. گفت کمکت میکنم و این هم کمک اش بود که ۱۵ سال حکم داد.
همسر مریم اکبری منفرد با اشاره به حکم سنگین ۱۵ سال حبس برای او می گوید: خدا شاهد است خیلی به آقای صلواتی التماس کردم که اصلا یک تعهد سنگین بگیر، بگذار بیاید سر خانه و زندگی مان. همسر من خانه دار بوده وتاوان خانواده اش را می دهد، جور خانواده اش را می کشد. هر بار با صلواتی حرف زدم گفته من لطف کردم به خاطر بچه هایش اعدام ندادم. وقتی گفتند ۱۵ سال، بدن من لرزید نمی دانستم چه باید بکنم،نمی دانم چطور از پله ها آمدم پایین، به چه کسی بگویم؟ چی بگویم آخر؟
آقای جعفری سپس توضیح می دهد که همسرش در دادگاه هم اجازه تعیین وکیل نداشت: وکیل نداشت. خودشان وکیل تسخیری گذاشتند. آقای صلواتی گفت شامل حال شما نمی شود، شما نمی توانید وکیل بگیرید. اجازه ندادند، بعد خودشان یک جوانی را به عنوان وکیل گذاشتند. در دادگاه به آقای صلواتی گفتم این جوان چقدر اطلاعات دارد که به عنوان وکیل تسخیری خانم ام گذاشته اید. گفت خودمان کمک می کنیم!برای اعاده دادرسی رفتیم سراغ آقای علیزاده طباطبایی که آن هم فعلا بی نتیجه بوده| اصلا پرونده نیامده برگشته، گفتند پرونده اینجا نیست و …
سئوال می کنم در پاسخ به پی گیری های شما چه می گویند؟ به چه دلیلی با مرخصی مخالفت می کنند؟ می گوید: برای مرخصی فقط یک کلام می گویند شامل حال شما نمی شود و دادستان موافقت نکرده. این حرفی است که آقای خدابخشی به ما می زند. در آئین نامه خودشان است، در قانون خودشان است، به در و دیوارشان هم زده اند که کسی یک سوم حکم اش را کشیده باشد ماهی سه روز مرخصی دارد اما متاسفانه اجرا نمی کنند. تا حالا یک روز هم اجازه مرخصی نداده اند. تلفن هم همین طور. قانونا حق دارد تلفن بکند اما تلفنی در کار نیست. دیگر نمی دانیم چه کنیم،فقط می گوییم خدا کند زنده بماند که بالاخره یک روز آزاد شود و بیاید که این بچه ها بی سرپرست نمانند. هرکجا هم می رویم به ما نمی گویند به کجا مراجعه کنیم که نتیجه ای بگیریم؛ که به داد ما برسند. فقط چشم انتظاریم که یک عیدی، تولدی،چیزی حداقل عفو بخورد یا به هرحال یک اتفاقی بیفتد و بیاید. یعنی چیزی نیست که کاری بتوانیم بکنیم، هیچ کاری از دست مان بر نمی آید. الان ما را به جایی رسانده اند که وقتی یک ملاقاتی به ما می دهند فکر می کنیم دنیایی را به ما داده اند. اینقدر دیگر از همه جا بریده ایم که وقتی ملاقاتی است و بچه ها می روند با مادرشان صحبت کنند دلمان را خوش می کنیم و...
مریم اکبری منفرد مادر دو دختر و سرپرست دختر خواهرش است. همسر او می گوید: من یک دختر ۱۰ ساله دارم که وقتی مادرش را بازداشت کردند ۴ ساله بود. دو تای شان هم ۱۷ ساله هستند که موقع بازداشت مادرشان ۱۱ سال داشتند. البته یکی شان دختر خواهر خانم ام است که از ۵ سالگی پیش ما است و ما بزرگش کرده ایم و حضانت اش با ما است. دختر بچه هستند، به یک چیزهایی نیاز دارند که باید به مادرشان بگویند. قبل از دولت روحانی هفته ای یکبار ملاقات بچه ها با مادرشان بود،الان شده دو هفته یکبار که نیم ساعت می بینند و برمی گردند. به تعطیلی هم بخورد یا مریضی و.. آن ملاقات هم نمی شود. دخترم کنکور داشت کلی خواهش و التماس کردیم که بگذارید مادرش را سه ربعی، نیم ساعتی ببیند. به هرحال چیزی که بچه از مادر انتظار دارد از پدر ندارد بخصوص دختر بچه. خیلی چیزها را نمی توانند به من بگویند وقتی می روند ملاقات به مادرشان می گویند و من که می روم ملاقات مادرشان به من منتقل می کند. متاسفانه این مشکلات است. تلفن هم که متاسفانه نیست که بتوانند تلفنی تماس بگیرند. یعنی سالهاست اجازه تلفن کردن ندارد و این خیلی وضعیت را بدتر کرده؛ بچه ها اینقدری که به مادر احتیاج دارند مخصوصا که به سن بلوغ می رسند با من راحت نیستند، خجالت می کشند و.. چیزهایی هست که بچه ها باید از مادر یاد بگیرند اما ۶ سال است مادر نبوده و خود دارند به نحوی یاد می گیرند که خیلی سخت است، از غذا درست کردن تا خیلی چیزهای ساده و کوچک و بزرگ. 
آقای جعفری سپس می گوید که او خواهان آزادی همسرش است: هرتعهدی که می خواهند بگیرند، بگذارند برگردد به خانه، خودشان هم خوب می دانند که او هیچ نکرده و تاوان چه چیزی را دارند از او می گیرند. 

۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

گزارش ماهانه؛ نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر ایران در مرداد ۹۴


خبرگزاری هرانا – آنچه که در پی می آید گزارش اجمالی و ماهیانه وضعیت حقوق بشر در ایران در دوره زمانی مرداد ماه ۹۴ است که به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیه شده است، این گزارش با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم اجازه فعالیت گروه های مستقل مدافع حقوق بشر در ایران نمی تواند بازتاب دهنده کامل وضعیت حقوق بشر در ایران باشد.
لازم به یادآوری است بخش آمار این تشکل بصورت سالانه گزارش مفصل تر خود را به اشکال آماری و تحلیلی از وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر می کند.

گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در مردادماه ۱۳۹۴

در مرداد ماه سال ۱۳۹۴ نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچنان روند چشمگیری داشت، اولین هفته این ماه با اعدام ۲۲ نفر در شهرهای ایلام، کرج (قزلحصار) و زندان ندامتگاه مرکزی کرج و زندان شهاب کرمان آغاز گردید تا تا نشانه ای شود از آغاز نامیمون این ماه برای جامعه حقوق بشری ایران. متاسفانه در مرداد ماه ۹۴ تعداد بسیاری از زندانیان اعدام شدند. از برجسته ترین گزارشات اعدام در این ماه باید به اعدام سه تن در ملأ عام در کرج، اعدام یک زندانی در اقلید در ملأ عام، اعدام سه زندانی در رفسنجان اشاره کرد که اغلب این اعدام ها مخفیانه و بدون پوشش رسانه های دولتی انجام شد.
یکی از مورد توجه‌ترین و بحث‌برانگیزترین گزارشات در این زمینه، اعدام بی خبر و بدون آخرین ملاقات سیروان نژاویزندانی سیاسی زندان تبریز بود.
در مردادماه ۱۳۹۴ در کنار تمام اعدامهای صورت گرفته شاهد بخشش و نجات تعدادی از محکومین به قصاص بودیم که به عنوان مثال بخشش یک اعدامی پس از ۱۲ سال را میتوان اشاره کرد.
در گزارشی احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، از مقامات ایران خواست تا فورا حکم اخیر اعدام “محمدعلی طاهری”، بنیانگزارعرفان حلقه “عرفان کیهانی، را متوقف کنند.
همچنین سازمان عفو بین‌الملل، با انتشار بیانیه‌ای، نسبت به خطر اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام سالار شادی‌زادی هشدار داد و از مقام‌های ایران خواستار لغو فوری حکم اعدام او شد.
این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیت‌های ملی و دینی در ایران همراه بود از جمله گزارشی ازبازداشت و بی خبری از سرنوشت سه دگراندیش مذهبی در این رسته منتشر گردید. بر اساس این خبر سه تن از دگراندیشان مذهبی به نام های پیمان فتاحی، مرتضی رسولیان و امیررضا الماسیان ساعت ۲۳:۳۰ جمعه ۱۶ مرداد ماه در مهرشهر کرج بازداشت شدند.
در همین رسته شهروندان بهایی همچنان در معرض نقض حقوق بشر قرار گرفتند، از بارزترین گزارشات این تضییع حقوق باید به گزارش نفرت پراکنی علیه بهائیان؛ شعار مرگ روی دیوار شهروندان اشاره کرد.
در ادامه فشار‌ها و آزار دگراندیشان در ایران تعدادی از نوکیشان مسیحی در کرج بازداشت شدند. دست کم هشت تن از اعضای یک کلیسای خانگی در کرج توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شدند. وضعیت کشیش سعید عابدینی نیز در زندان گوهردشت کرج همچنان نگران کننده اعلام شد.
درزمینه حقوق کودکان نیز گزارشاتی منتشر گردید که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها گزارش مرگ کودک کارتن خواب زیر چرخ های نیسان بود. در همین ماه یک کارشناس و مدرس دانشگاه کردستان مدعی شد ۳۷ درصد مصدومین انفجار مین در استان کُردستان کمتر از ۱۵ سال سن دارند.
درزمینه حقوق اولیه زنان در ایران همچنان در ماهی که گذشت قدم جدی برای تحقق شعار برابری جنسی از سوی دستگاه حاکمه برداشته نشد، زنان ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود بودند، از پراهمیت‌ترین گزارشات نقض حقوق بشر در حوزه حقوق زنان به افزایش مراجعه زنان کارتن خواب به مراکز بازپروری، تصویب جریمه برای کشف حجاب در خودرو میتوان اشاره داشت.
رویدادها و اخبار کارگری در مرداد ماه، بسان ماه‌های گذشته پرشمار بود از جمله طی گزارشی حوادث منجر به فوت ناشی از بیماری‌های شغلی ۱۲ برابر حوادث فیزیکی اعلام شد در همین رابطه مرگ ۶۸ کارگر تهرانی در سه ماه نخست امسال بر اثر حوادث کار به مراکز پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است.
مضاف بر موارد فوق، احضار محمود صالحی و کوروش بخشنده دو فعال کارگرى به دادگاه و بازداشت و انتقال آرام و فواد زندی به زندان مرکزی سنندج از دیگر موارد بودند.
در حوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه بازداشت علی پیروز از اعضای هیات مدیره معلمان کرج و بازداشت یک جراح به اتهام توهین به مامور دولت و اعتراض همکاران او از برجسته ترین های این رسته بودند.
مجرم شناخته شدن خبرگزاری “بسیج”، شکایت عوامل “رستاخیز” از وزارت ارشاد، در اعتراض به اکران فیلم رستاخیز؛ دستگیری زنی که دست به قمه زنی زده بود و توقیف هفته نامه ۹ دی از گزارشات حوزه فرهنگی مرداد ماه سال ۹۴ بودند.
درزمینه ی بهداشت و محیط‌زیست در این ماه گزارشاتی منتشر شد که غالب آن‌ها با موضوع کم آبی و وضعیت وخیم محیط‌زیست در ایران بود. از جمله تخریب ٧٠‌درصدی جنگل‌های حفاظت‌شده حرا، تشدید بروز بیماری سرطان به دلیل خشکی دریاچه ارومیه، آب آشامیدنی نا سالم علت ابتلا ۱۶۴ نفر به مالاریا در سیستان و بلوچستان. همچین در این ماه گزارش شد دریاچه مهارلو در نزدیکی شیراز به طور کامل خشک شد و اکنون بستر دریاچه به پهنه ای باتلاقی تبدیل شده است.

توجه خاص به موارد نقض حقوق بشر

در این بخش سعی شده به گزارش‌هایی از نقض حقوق بشر در مردادماه که با حساسیت و توجه بیش‌تری از سوی افکار عمومی مواجه شدند، اشاره شود. بدیهی ست که این توجه بیش‌تر، الزاماً به معنی شاخص بودن این دسته از گزارش‌های به لحاظ حجم نقض حقوق بشر نیست.
از جمله گزارشات با توجه خاص میتوان به بازداشت یک جوان افغان به اتهام توهین به رهبری، توقیف یک تئاتر به دلیل پوشش بازیگر زن اشاره کرد.
همچنین اقدام به خودسوزی کارگر شهرداری ملارد به خاطر پرداخت نشدن حقوق و احضار نسرین ستوده به دادسرای اوین را نیز باید در زمره پرتوجه ترین گزارشات مردادماه دانست.

گزارش‌های حقوق بشری، در سایه‌ی کم توجهی

در مقابل بخش قبل، بسیاری از گزارش‌های حقوق بشری اساساً باکم توجهی و بعضاً بی‌توجهی رسانه‌ها و افراد فعال در شبکه‌های اجتماعی که به هر ترتیب تشکیل‌دهنده‌ی قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبه‌رو شدند. گفتنی است این نوع کم توجهی‌های بعضاً غیر تعمدی یا بعضاً تبعیضات هدفمند، زمینه بیشتری از تداوم و گسترش نقض حقوق بشر را فراهم می‌آورد.
برای انتخاب مورد اول در این دسته باید به گزارش اعدام سیروان نژاوی اشاره کرد که علیرغم اهمیت با واکنش و حساسیت زیادی در افکار عمومی روبرو نشد. همچنین براثر انفجار مین در نزدیکی روستای “لنگریز” از توابع شهرستان سروآباد در استان کردستان یک پسر ۱۳ ساله کشته و یک پسر ۱۲ ساله دیگر نیز به شدت زخمی شد.
عدم رعایت اصل تفکیک جرائم؛ اعتصاب غذای دو زندانی سیاسی، عقیدتی زندان رجائی شهر و کسر حقوق به دلیل بدحجابی نیز از دیگر گزارشاتی بود که در سایه کم توجهی از سوی افکار عمومی قرار گرفتند.
gozaresh-mahane