۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

شعر حوزه علمیه قم


بود اسمش حوزه علمیه قم.
 غافل از اینکه راه راست را هم کرده گم 



تا توانند تولید اخوند میکنند 
پول مفت بیت المال را در جیب اینان میکنند 



از شعور و معرفت چیزی نیاموزند.
برای جنگ قدرت با یکدگر هم در ستیزند 



درسشان از کمر به پایین است همش 
خود گویند ارتباط است با خدا، اره جون ننش  



برسر منبر گریه و زاری میکنند.
چون به خلوت می روند صیغه  یک ساعته دو ساعته  جاری میکنند 



جای سعدی و حافظ و مولانا
 شده اینک سمبل ایران آیت الله ها  



یک زمان گر  نام ایران بود وزین.
گشته اکنون در زیر زمین



  زمانی گر میخواستی از انها نشان.
 بود قم شهرشان 



کار بدانجا رسیده است.
 هر اخوند یک شهر را بلعیده است  



اخوندها در ایران خدایی میکنند.
بهر قدرت جوی خون هم جاری میکنند 



 کارشان نیست جز نیرنگ و ریا.
 نیستند اینان هرگز از نسل اریا 



 از خمینی و خامنه ای و خاتمی و رفسنجانی و روحانی.
امده اند جملگی بهر ویرانی 



 از وجود اینان هست ایران شرمگین 
 دستشان هست از خون مردم  رنگین 



 باید که گردد این لکه ز دامان ایران پاک.
 گر در این راه جان دهیم نیست ما را باک 


سروده رضا امیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر