۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

چرا در ایران انقلاب شد

 در حکومت قبل از انقلاب دلایلی مختلفی وجود داشت که باعث سقوط حاکمیت شاه شد که به برخی‌ از آنان می‌پردازیم اولین دلیل آن نبودی فضای آزاد سیاسی چنان که خیلی‌ از افرادی که دران زمان فعالیت سیاسی انجام می‌دادند همگی‌ بر این که حکومت ایران رفته رفته جای خود را در جامعه جهانی‌ از نظر قدرت پیدا کرده بود موافق بودند و از لحاظ اقتصادی هم جامعه کم کم به سمت رفاه میرفت و هدف شاه ایران فقر زدائی بود اما هنوز فاصله طبقاتی وجود داشت در این میان غربی‌ها که در آن زمان می‌دیدند که حکومت شاه به قدرتی‌ در منطقه تبدیل شده پروژه‌ حذف شاه ایران را کلید زدند غرب که همیشه به دنبال سلطه بر کشورهای جهان سومی‌ هست با حمایت از بنیاد گرایان اسلامی و با آگاهی‌ داشتن از جامعه سنتی‌ و مذهبی‌ ایران آلترناتیو سازی دقیقی‌ انجام داد و از دل‌ این انقلاب خمینی را بیرون کشید و ا‌و را بر مسند قدرت نشاند خمینی هم که از شرایط ایران آگاه بود با وعده آب ونان مردم را فریب داد و بدین شکل حکومت روحانیت شکل گرفت ،در واقع روشن فکران آن زمان و احزاب به دنبال اصلاحات در زمینه سیاسی بودند که متاسفانه با حمایت غرب توده مردم را به خیابان کشاندند وهدف اصلی‌ این اعتراضات که ایجاد فضای آزاد سیاسی بود گم شد و یا به زبان ساده به دست انقلاب دزدان افتاد و حکومت آخوندها شکل گرفت و آخوندها هم که به هیچ عنوان سر از مملکت داری در نمیاوردند باعث ویرانی ایران شدند و دران برهه‌ از زمان تمامی‌ مخالفان خود را اعدام و کرده و از بین بردند



مدت زمان زیادی از پیروزیشان نگذشته بود که بینشان اختلاف افتاد. همدیگر را متهم می‌کردند و خیلی زود با هم دست به یقه شدند. و قبل از اولین سالگرد پیروزیشان، شروع کردند به کشتن یکدیگر. دوباره عده‌ای شدند  حاکم و عده‌ای مخالف و اسیر زندان و اعدام و شکنجه. برخیشان می‌گفتند انقلابشان دزدیده شده  است.مدت زمان زیادی از پیروزیشان نگذشته بود که بینشان اختلاف افتاد. همدیگر را متهم می‌کردند و خیلی زود با هم دست به یقه شدند. و قبل از اولین سالگرد پیروزیشان، شروع کردند به کشتن یکدیگر. دوباره عده‌ای شدند  حاکم و عده‌ای مخالف و اسیر زندان و اعدام و شکنجه. برخیشان می‌گفتند انقلابشان دزدیده شده  است.
از میان انقلابیون سال  ۵۷ کم و بیش همه گروههای سیاسی مخالف محمد رضا شاه، آرام آرام بعد از انقلاب از ساختار قدرت بیرون رانده شدند. به جز بخشی از نیروهای اسلامگرا که در چارچوب حزب جمهوری اسلامی، طرفدار سرسخت آیت‌الله خمینی بودند.اشتهای انقلاب سال ۵۷ برای بلعیدن فرزندانش کم نبود. اینگونه شد که در فاصله کوتاهی بعد از انقلاب، شمار زندانیان سیاسی ایران به ارقامی کم سابقه رسید و البته بسیاری از مبارزین با رژیم شاهنشاهی به ناچار ایران را ترک کردند.
مطالبات انقلاب

اما در جریان انقلاب ایران تنها گروههای غیرمذهبی نبودند که از میانه کار، از قطار انقلاب اخراج شدند.

احزابی مانند حزب جمهوری خلق مسلمان که توسط آیت‌الله شریعتمداری و اطرافیانش تاسیس شده بود و میانه‌ای با نظریه جنجالی ولایت فقیه نداشت، یکی از نخستین قربانیان انقلاب سال ۵۷ بود.

این حزب خیلی زود غیرقانونی اعلام شد و رهبرانش زندانی شدند.

حسن شریعتمداری فرزند آیت‌الله شریعتمداری که خود از سران این حزب بود و هم اکنون ساکن اروپاست، درباره طرح مساله دزدیدن انقلاب معتقد است: «گروهی از روشنفکران لائیک و فعالین سیاسی این وعده را به خود داده بودند که شعارهای مردم، در پیوند با خواسته‌های آنان است».

این خواسته‌ها از گروهی به گروه دیگر تفاوت داشت. برخی به دنبال برپایی یک نظام کمونیستی بودند. برخی در انتظار یک نظام پارلمانی دموکراتیک بودند. برخی ایده‌های تجربه نشده جدیدی داشتند و می‌خواستند مثلا یک نظام اسلامی سوسیالیستی به وجود بیاورند. در میانشان برخی سکولار بودند و جدایی دین و سیاست را تبلیغ می‌کردند. برخی از حضور روحانیون در قدرت ناراضی بودند.

اما گویی همه این گروهها با اندیشه‌ها و آرمانهای مختلف، پیش از انقلاب با هم اشتراک نظر داشتند.

با این وصف اگر بر مبنای گفته آقای شریعتمداری، مساله دزدیده شدن انقلاب در واقع مساله خواسته‌های محقق نشده گروههای مختلف باشد، سئوال کلیدی این خواهد بود که خواسته انقلاب سال ۵۷ چه بود؟ و آیا انقلابیون به این خواسته رسیدند یا نه؟

خسرو سیف، در زمان انقلاب ۵۷ عضو شورای رهبری جبهه ملی ایران بود. گروه سیاسی آقای سیف از جمله گروههایی بود که حاضر نشد با آخرین نخست‌وزیر نظام شاهنشاهی همکاری کند و در عوض خود را برای دوره پس از انقلاب آماده کرد.

گفته او، بسیاری از مردم به دنبال «آزادی» به خیابان آمدند اما بعد از انقلاب، نظام سیاسی جدید این موضوع را نادیده گرفت و آنگونه که او می‌گوید «کهن بنیاد استبداد، به گونه‌ای جدید، رخ نشان داد».
 آیت‌الله خمینی با «عوام گرایی و پوپولیسم» توده مردم را به حرکت درآورد و به جز اقبال مردم به شخص او، «رعب و وحشت و سازماندهی برای اعمال فشار بر دیگر گروههای سیاسی»، نفش بزرگی در چیرگی و تسلط خمینی بر نهضت مبارزه با شاه داشت.

اما پذیرش رهبری آیت‌الله خمینی برای انقلاب ضد سلطنتی سال ۵۷، بدون سئوال و ابهام نیست.

آیت‌الله خمینی که پیش از انقلاب به عنوان روحانی مخالف شاه با رسانه‌های مختلف مصاحبه می‌کرد یا بیانیه‌های مختلفی صادر می‌کرد، شباهتی به آیت‌الله خمینی بعد از انقلاب نداشت.

فریب مردم

تناقض عمیق سخنان آیت‌الله خمینی قبل و بعد از انقلاب، یکی از ابعاد مهم رهبری سیاسی است که با وعده‌هایی مهم هوادارانی یافت، اما وقتی قدرت سیاسی را قبضه کرد، مخالفانش حتی حق داشتن یک روزنامه هم نداشتند و همه آن وعده‌ها فراموش شدند.


چنانکه این پژوهشگر تاریخ می‌گوید، آیت‌الله خمینی به کرات پیش از انقلاب، به گفته خودش تقیه می‌کرد و منظور خودش را از ایجاد یک «حکومت ولایت فقیه یا حکومت مبتنی بر شرع» پنهان می‌کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر