۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

من دردِ مشترکم

محمد نوری‌زاد
یک: هرازگاه از من می پرسند نظرت در باره ی انتخابات چیست؟ من پیش تر در مصاحبه ای با صدای آمریکا، و در نقطه ی مقابل آقای دکتر مهدی خزعلی که موافق انتخابات است، دلایل مخالفتم را گفته ام. دیروز صبح بانویی دمِ ورودیِ زندان اوین، همین را از من پرسید. که: رأی بدهیم یا ندهیم؟ و اگر نه، چرا؟ به وی گفتم: نظام آخوندی سی و هفت سال فرصت داشته که خودش را “نشان” بدهد. و نشان داده که درهیچ کجا و درهیچ مرحله و در هیچ کاری موفق نبوده و نیست و البته تا دلت بخواهد خسارت های جبران ناپذیری بر شاکله ی کلی کشور و بر مردمِ اسیرِ ایران وارد آورده اند. چه بهتر که اینان با زبان خوشِ عقل بپذیرند که اگر دیگرانی با خردمندی ها و تخصص ها و فهم ها و شایستگی ها و برازندگی ها و شناختی که از جهان و جامعه ی جهانی دارند، بر سرِ کار بیایند، ای بسا همه ی حقارت های عظمایِ آوار شده بر سرِ این سرزمین را بروبند و بایستگی های درخشانی برای این کشور آفت زده تدارک ببینند.

دو: درباره ی ” ماهیت ” انتخابات، من این سخنِ حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا محمد علی ابطحی را بسیار می پسندم که رک و صریح و بی تعارف و بی مجامله فرموده اند: هرکس که در انتخابات – از هر نوعش – شرکت می کند، چه کاندید می شود و چه رأی می دهد، حتماً همگی برای تقویت پایه های این نظام است که به صحنه می آیند نه برای تغییر و جابجایی اش با یک نظام دیگر. وگفته: هرکس به تغییر این نظام علاقه مند است، برود و اسلحه دست بگیرد. این سخنِ درستِ همه ی آخوندهای حاکمیت و خورنده های این نظام است. حالا ما که خواهان رفتنِ آخوندهای آسیب زا و مفتخورِ حاکمیت و آمدن دیگرانی که بهتر می فهمند و خسارتِ کمتری ببار می آورند هستیم، و نیز اساساً با کشت و کشتار و اسلحه بدست گرفتن مخالفیم، چه باید بکنیم؟ برای یافتنِ پاسخِ این پرسش که: رأی بدهیم یا ندهیم، به هرکس مراجعه می کنید، توصیه می کنم به آخوند و بویژه آخوندهای حاکمیت مراجعه نکنید. در این وادی، حتی افرادی مثل آقای خاتمی و حسن خمینی و روحانی و دیگرانی از این دست، مشاورانِ امینی نیستند. چرا که اینان اراده ای جز بقا و برقراریِ این نظامِ آسیب گستر و جهل پرور ندارند.

سه: من می گویم: حالا که آخوندها خیال رفتن ندارند و مرتب این گویِ فرصت را به همدیگر تعارف می کنند و غریبه ای به میان خود نمی دهند، و حالا که خودِ ما با رفتن به سمتِ اسلحه مخالفیم، پس چه باید کرد؟ پیشنهاد من: رأی ندادنِ مدیریت شده است. یعنی مرتب و مدیریت شده بر تعداد کسانی که هوشمندانه رأی نمی دهند بیفزاییم و با فزونیِ این جمعیت، به آخوندهای حاکم بگوییم: ما خواهان شما نیستیم. و می گویم: اگر رأی بدهیم، بنا بفرمایش جناب ابطحی، چهارصد سال دیگر هم اینها هستند و حق و حساب روسیه و آمریکا را پیش پیش می پردازند و باقیِ مملکت را بین خودشان تقسیم می کنند. اما با رأی ندادن، ای بسا این زمان کوتاهتر شود. گرچه خود می دانم که آخوندها، پایانی ترین سالهای مستیِ خود را سپری می کنند. چرا؟ چون به محض این که آقای خامنه ای سر بر بالین خاک بنهد، سرداران، سر بر می آورند، و این آخوندهای آدمکش و دزدِ حاکمیت اند که خیز بر می دارند و هرکدامشان پشت درِ خانه ی یکی از سرداران دخیل می بندند از ترسِ نفرتِ مردم. با اطمینان می گویم: بعد از آقای خامنه ای، تمامی فرمول های آخوندی جایش را به فرمول های سپاهی می دهد. و آخوندها، دستمالی خواهند شد در دست سردارانی که خود توسط زیرک تر ها هدایت می شوند. بعد از آقای خامنه ای، داستانکِ آخوندهای اصلاح طلب و آخوندهای اصول گرا فرو می میرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر