۱۳۹۴ مهر ۴, شنبه

وقتی صحنه های جبهه و جنگ و شهدا و مادران و پدران عزادار و شیون و ضجه اینان را می بینم میپرسم چرا؟

دازد ، کشوری که قرارداد 75 الجزایر را به همسایه اش تحمیل کرد با خودکشی جماقت بار بدل به کشوری شد که همان رهبر دیوانه همسایه قرارداد مزبور را پاره کرد و ایران را در درجه ای از زبونی و خفت یافتند که به خود اجازه حمله و اشغال این کشور را بدهد؟؟؟همان صدام که جلوی دوربین ها گفته بود در قرارداد الجزایر تمام دغدغه ها و نگرانی اعلیحضرت لحاظ شدهاست!!
وقتی صحنه های جبهه و جنگ و شهدا و مادران و پدران عزادار و شیون و ضجه اینان را می بینم میپرسم چرا؟همه اینها برای یک «هیچ» رخ داد و دیگر هیچ.چرا کشوری که با عزت و قدرت و حشمت و ابهت برای خودش و مردمانش پیش می رفت و غرور و بزرگی و رفاه و سربلندی شاخص آن جامعه شده بود بجائی رسید که باید با آن وضع برای زیرخاک کردن عزیزترین فرزندانش نمایش کسب سعادت توام با شهادت وادای شهید سعید را در بیاورد.این چه نوع ژستی هست که یک جامعه بر سر خودش ، چونان آواری خراب میکند و بعد به آن می بالد یا شاید خود را فریب میدهد که نمایشی از بالیدن است و در کنه آن حسرت و هرمان و عزا و ماتم!؟چرا ما ملت بهشتی را به جهنمی سوزان بدل کردیم و بعد برای اینکه حماقت خود کرده را به روی خود نیاوریم بدان بالیدیم!؟چرا ما چنین کردیم؟کسی میتواند پاسخی بر این سوال بیابد؟نما و شمایی از جامعه ایران سال 56 را کنار قاب عکسی از ایران سالهای جنگ قرار دهیم و بپرسیم چرا ملتی با خود چنین کرد یا چرا به ملتی اینگونه لگد خورد؟!چرا به این سخیفی ملتی خود را به چاه عمیق اشک و آه و حسرت فرو انداخت و از اعلای غرور و زیبایی به سفلای غبن و افسوس و غزا و ندامت فرو غلتید؟ هشت سال از میهن خود دفاع کردیم ارزشها آفریدیم آمیخته با عزا و ماتم و بدان بالیدیم ولی چرا...چه شد...
انقلاب، ایران را به حضیض بدبختی و فلاکت فرو برد و بعد جنگ ایران و عراق برای از میان بردن تمام دستاوردهای ایران پهلوی بود و به دنبال آن دیدیم چگونه تمام بین النهرین را هم به آتش کشیدند برای سودای نفت و تجارت اسلحه و یا هربازی پشت پرده دیگر تا همین امروز که نمایش ادامه دارد.ولی داستان ایران باشکوه و سقوط آن از جنس دیگری بود و هست... ما چرا بازی خوردیم ؟این چرا کابوس ذهنی من میشود بخصوص در روزهایی که چهره سیاه دوران جنگ در رسانه ها و سایتها مقابل چشمانم ورق میخورد و می بینم میخواهند به این حماقت خود کرده ببالیم و از آن ارزش بسازیم بدون اینکه از خود بپرسیم اصلا چرا چنین با خود کردیم؟؟؟بجای افتخار به این ارزشهای نالازم غیرضروری ، چرا برای آن بلاهت خودکرده خویش را سرزنش نمیکنیم که با دست خود مرگ را افتخار ترجمه کردیم؟؟؟ارزشهای خودساخته نالازم و نه باورهای ارزشمدار تحمیل شده...ایندو با هم فرق میکنند.دفاع از میهن تا حد گذشتن از جان شیرین ارزشی والاست ولی ایجاد شرایط آن با حماقتی جمعی...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر