۱۳۹۴ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

شعر :آهای دنیا فراموش نمیکنم با من چه کردی



روزی که رسد به پایان این غم
روزی که برای شادی نباشد چیزی کم 

روزی فرشتگان را به سراغم خواهی فرستاد
کاش ببینم ز رفتنم دشمنم حتی به گریه افتاد

روزی به سوی تو خواهم آمد ای خدا 
کاش نباشم به دنیا وابسته ، شوم راحت جدا

روز در محضر تو باید گویم ز احوال خویش 
کاش نباشم شرمنده ز اعمال خویش 

روزی زیر تابوتم را خواهند گرفت نزدیکان
کاش آنقدر ببینم جمعیت تا شوند همه حیران

روزی به مزارم خواهند آمد برای وداع
کاش نباشم مدیون کسی راحت شوم جدا

روزی که روحم د ر آسمان است 
کا ش ببینم همه خوشحال و همه چی آرام است

روزی برای همه دعا کردم از اعماق دل 
کاش روز رفتن نباشم شرمنده و خجل 

آهای دنیا فراموش نمیکنم با من چه کردی 
آه آسوده شدم ندارم دروجودم دردی

دیگر بغض کینه ندارم ز نامردان 
خوشحالم ز ین احوال انگار دوباره شدم جوان
سروده رضا امیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر