۱۳۹۴ دی ۹, چهارشنبه

آخوندها به چه دردی می خورند؟فایده این قشر چیست؟


شاه سلطان حسین صفوی در واکنش به حمله ی محمود افغان، علمای اعلام را جمع و از آنان راه حل خواست.
روحانیون نیز با خشم و ناراحتی رو به سلطان کرده فرمودند که این نابخرد کافر چگونه جرات جسارت دست درازی به ملک صاحب الزمان ( عج ) را داشته است؟!!! الساعه با خواندن ورد و دعا او را دود هوا می کنیم!
برای استحکام دعا نیز دستور طبخ آش نذری نیز صادر فرمودند.
چیزی نگذشت که خبر آوردند، افغان ها به دروازه های اصفهان نزدیک شده اند.
بدنبال علت عدم کار کرد دعا و آش که گشتند،
عنوان شد که احتمالا به هنگام پاک کردن مخلفات آش بادی از یکی از خادمان در شده.
لذا فلفور دستور طبخ آش جدید صادر گردید.
اما این بار برای خاتون های دربار که مسئولیت پاک کردن حبوبات را عهده دار بودند، گماشته نهادند تا مراقب باشند که مبادا بادی از کسی در برود.
آش را پختند، اما پیش از توزیع آن، لشکریان افغان وارد کاخ شده و سلطان را دستگیر و آش نذری را هم میان سربازان خود توزیع نمودند.
8 سال کشور برای این حماقت، بدست افغان ها افتاد!
تا هنگامی که نادر برخواست و افغان ها را از ایران بیرون راند و اشرف افغان را دستگیر نمود.
دستور داد تا همه آخوندهای کشور را در کاخ گرد آوردند.
رو به آنها کرده و پرسید:
کار شما سیصد هزار نفر در این مملکت چیست؟
مرجع و بزرگشان پیش آمده و گفت:
قربانت گردم این ها لشکر دعا هستند. هنگامی که دلاور مردان شما به جنگ می روند، اینان با دعا پیروزی شان را تضمین می کنند.
نادر شاه دستور داد که داس، بیل و کلنگ برای همه آنها مهیا کنند.
و هنگامی که با اعتراضشان مواجه گردید، فریاد زد:
احمق ها! وقتی اشرف افغان با 30/000 نفر اصفهان را فتح کرد، شما 300/000 نفر کجا بودید؟!!! و فرمان داد :
این مفت خورها را روانه ی زمینهای اطراف اصفهان کرده و به کشاورزی وا دارید."
«زندگینامه نادرشاه»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر